کلمه جو
صفحه اصلی

nonstop


(ترن و اتوبوس و غیره) یکسره، بی توقف، یک ریز، مدام، بی وقفه، پایسته، پیوسته، بدون توقف، یکسره

انگلیسی به فارسی

بدون توقف، یکسره


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: without any stops or pauses.
مترادف: constantly, continuous, continuously, endless, endlessly, incessantly, steadily, unbroken, unceasing, unceasingly, unremitting, unremittingly
متضاد: occasional, occasionally
مشابه: around the clock, ceaseless, ceaselessly, continual, continually, express, relentless, relentlessly

- a nonstop flight
[ترجمه ترگمان] یه پرواز بدون توقف
[ترجمه گوگل] یک پرواز بدون توقف
- He talked nonstop during dinner.
[ترجمه A.A] او موقع شام یک ریز حرف زد
[ترجمه ترگمان] سر شام بدون توقف حرف می زد
[ترجمه گوگل] او در طول شام صحبت بدون توقف کرد

• ceaselessly, continuously; express (about a bus, train, etc.)
without stop; ceaseless, continuous; express (about a bus, train, etc.)
a non-stop activity continues without any pauses or breaks.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] یکسره
[نساجی] یکسره (بدون وقفه)

مترادف و متضاد

continuous, direct


Synonyms: ceaseless, constant, endless, incessant, interminable, relentless, round-the-clock, steady, unbroken, unending, unfaltering, uninterrupted, unremitting


Antonyms: incontinuous, indirect, intermittent, stopping, terminating


جملات نمونه

1. a nonstop flight
پرواز مستقیم (بدون فرود آمدن در راه)

2. it rained nonstop
لاینقطع باران آمد.

3. We took a nonstop flight to Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]ما یک پرواز بدون توقف به لس آنجلس داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک پرواز بدون توقف به لس آنجلس گرفتیم

4. She talked nonstop for over an hour.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک ساعت بدون توقف حرف می زد
[ترجمه گوگل]او بیش از یک ساعت بدون توقف صحبت کرد

5. He worked nonstop for eight hours.
[ترجمه ترگمان]اون بدون توقف ۸ ساعت کار می کرد
[ترجمه گوگل]او به مدت هشت ساعت بدون توقف کار می کرد

6. The nonstop news reports jacked up the emotions.
[ترجمه ترگمان]گزارش های خبری بدون توقف احساسات را گزارش دادند
[ترجمه گوگل]گزارش های خبری بدون وقفه باعث افزایش احساسات شد

7. The President's surrogates have been campaigning for him nonstop.
[ترجمه ترگمان]وکلای رئیس جمهور بدون توقف برای او مبارزه کرده اند
[ترجمه گوگل]جایگزین های رئیس جمهور برای او بی وقفه مبارزه می کنند

8. The reasoning was elaborate, the product of nonstop local gossip since a series of strange events on June
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که یک سلسله رویداده ای عجیب در ماه ژوئن اتفاق افتاد، این استدلال به تفصیل شرح داده شد
[ترجمه گوگل]این استدلال دقیق بود، محصول شایعات بی وقفه محلی از یک سری رویدادهای عجیب در ماه ژوئن

9. It was pouring down nonstop.
[ترجمه ترگمان]بی وقفه باران می بارید
[ترجمه گوگل]این ریختن بدون توقف بود

10. That afternoon I drove nonstop over the back roads of Ames and Bern townships.
[ترجمه ترگمان]آن روز بعد از ظهر بدون توقف بر جاده های پشتی ایمز و برن townships راندم
[ترجمه گوگل]این بعد از ظهر من بدون سرپایی بر سر جاده های امس و شهر اروم سوار شدم

11. Now she has swapped all that for a nonstop international round of meetings, negotiations, lectures, media appearances.
[ترجمه ترگمان]اکنون او تمام این موارد را با یک دور بین المللی بدون توقف جلسات، مذاکرات، سخنرانی ها و حضور رسانه ها معاوضه کرده است
[ترجمه گوگل]اکنون او این همه را برای یک جلسه بین المللی بدون توقف، جلسات، سخنرانی ها، نمایش های رسانه ای مبادله کرده است

12. No more nonstop basketball for couch potato Congressional staff members.
[ترجمه ترگمان]دیگر بسکتبال بدون توقف برای اعضای کنگره عضو کنگره سیب زمینی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ بسکتبال بی سابقه برای کارکنان کنگره سیب زمینی ناهار

13. Radio Saigon played nonstop rock and roll, and it was on morning, noon, and night.
[ترجمه گلی افجه ] رادیو سایگون بی وقفه راک اند رول ( سبک موسیقی ) پخش می کرد صبح , ظهر و شب
[ترجمه ترگمان]رادیو سایگون سنگی بدون توقف پخش کرد و صبح، ظهر و شب بود
[ترجمه گوگل]رادیو سایگون بازی رادیو و رادیو را بدون وقفه انجام داد و صبح، ظهر و شب بود

14. It rains nonstop from the moment I step off the plane.
[ترجمه ترگمان]از لحظه ای که از هواپیما پیاده می شوم باران می بارد
[ترجمه گوگل]از لحظه ای که من از هواپیما گام می برم بدون هیچ زحیمی می شوم

a nonstop flight

پرواز مستقیم (بدون فرود آمدن در راه)


It rained nonstop.

بی‌وقفه باران آمد.


پیشنهاد کاربران

شلوغ و پرکار


پیوسته ، دمادم ، یکدم

بی وقفه

مهار نشدنی

یک سره یا بدون توقف

بدون توقف

بی وقفه، بی توقف، یک ریز، مدام، پایسته، پیوسته

بدون توقف . بدون ایست

یه اهنگ از Oh my girl

without cease


کلمات دیگر: