1. moisten the clothes before ironing them
پیش از اطو زدن لباس ها را نم بزن
2. Moisten the clay if it seems too dry.
[ترجمه ترگمان] اگه خیلی خشک به نظر بیاد، خاک رس می شه
[ترجمه گوگل]اگر به نظر می رسد خیلی خشک است، رس را خیس کنید
3. Moisten the cloth before applying the lotion.
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال لوسیون بر روی آن بمالید
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از لوسیون، پارچه را خیس کن
4. She took a sip of water to moisten her dry throat.
[ترجمه ترگمان]جرعه ای آب نوشید تا گلویش را مرطوب کند
[ترجمه گوگل]او یک گنگ آب گرفت تا گلویش را خیس کند
5. Moisten the cloth before using it to clean glass.
[ترجمه ترگمان]قبل از استفاده از آن برای تمیز کردن، پارچه را ببندید
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از شیشه برای تمیز کردن شیشه، پارچه را خیس کن
6. Moisten the cloth slightly before applying the lotion.
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال لوسیون، سفره را کمی خشک کنید
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از لوسیون، پارچه را کمی صابون کنید
7. His mouth closed to moisten suddenly dry lips.
[ترجمه ترگمان]دهانش بسته شد و لب هایش خشک شد
[ترجمه گوگل]دهانش بسته به لب های ناگهانی خشک شده را مرطوب می کند
8. Moisten the compost with water and replace the lid.
[ترجمه ترگمان]کود را با آب مرطوب کنید و درپوش را عوض کنید
[ترجمه گوگل]کمپوست را با آب مخلوط کنید و درب را جایگزین کنید
9. Add just enough water to moisten the cake mixture without making it too watery.
[ترجمه ترگمان]فقط به اندازه کافی آب اضافه کنید تا مخلوط کیک را مرطوب کنید و آب آن را بیش از حد آبکی نکنید
[ترجمه گوگل]آب فقط کافی برای مخلوط کردن کیک را تمیز کنید بدون آنکه خیلی آبی باشد
10. She didn't feel him bathe her forehead or moisten her lips from time to time.
[ترجمه ترگمان]او او را احساس نکرد که پیشانی اش را خیس کند یا از زمان به موقع لب هایش را مرطوب کند
[ترجمه گوگل]او احساس نمیکرد او پیشانی را بپوشاند و یا گاه اوقات لبهایش را مرطوب کند
11. Lay a salmon fillet on top, moisten with a little stock or wine and oil, season.
[ترجمه ترگمان]یک ماهیچه پرورش ماهی را در بالای آن قرار دهید، با یک ذخیره کوچک یا شراب و روغن، فصل
[ترجمه گوگل]فیله ماهی قزل آلا را روی میز قرار دهید، آن را کمی با مقداری یا شراب و روغن مرطوب کنید فصل
12. Moisten the tissue in the jar and put the jar under the funnel.
[ترجمه ترگمان]دستمال را در کوزه جمع کن و کوزه را زیر قیف فرو کن
[ترجمه گوگل]بافت را درون شیشه خنک کن و شیشه را زیر قیف قرار دهید
13. A necessary gesture to moisten the dryness in her throat.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت لازم برای مرطوب کردن پوست گلویش
[ترجمه گوگل]ژست لازم برای خشک کردن خشکی در گلو
14. I would calm my rage, moisten my dry lips, force his return if only by the strength of my desire.
[ترجمه ترگمان]من خشم خود را آرام خواهم کرد، لب های خشک خود را مرطوب خواهم کرد، و اگر فقط با قدرت بخواهم تلافی کنم
[ترجمه گوگل]من خشم خود را آرام می کنم، لب های خشک من را تحمل می کند، اگر تنها با قدرت میل من، به او بازگردانم
15. Moisten a bit if you have enough water.
[ترجمه ترگمان]اگه به اندازه کافی آب داری
[ترجمه گوگل]اگر آب کافی دارید، کمی صبر کنید