کلمه جو
صفحه اصلی

medic


معنی : پزشک، طبیب، پزشکی، طبی، دارویی، شفابخش، دوایی
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی) زبان مادها (ایرانیان باستان)، مادی، (عامیانه)، جراح، دانشجوی پزشکی، دستیار پزشکی، (گیاه شناسی) یونجه (انواع گیاهان جنس medicago از خانواده ی pea)

انگلیسی به فارسی

دوایی، شفابخش، دارویی، طبیب، پزشک، پزشکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of the medical corps in the military.

(2) تعریف: a medical doctor, intern, or student.
اسم ( noun )
• : تعریف: any of several leguminous plants with compound leaves and small flowers, such as alfalfa.

• doctor, physician; medical student; soldier who does medical work; any clover-like plant of the genus medicago with blue or yellow flowers
a medic is a doctor or medical student; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] یونجه یکساله

مترادف و متضاد

پزشک (اسم)
doctor, medico, physician, medic

طبیب (اسم)
quack, doctor, medico, physician, medic

پزشکی (صفت)
medic, medical

طبی (صفت)
medicinal, medic, medical, officinal

دارویی (صفت)
medicinal, medic, medical, pharmaceutical, pharmaceutic

شفابخش (صفت)
medic, medical, remedial

دوایی (صفت)
medic, medical

جملات نمونه

1. A Navy medic was wounded by sniper fire.
[ترجمه ترگمان]یه پزشک نیروی دریایی از شلیک تیر انداز مجروح شده
[ترجمه گوگل]یک متخصص نیروی دریایی توسط آتش تک تیرانداز زخمی شد

2. A medic stood in the doorway of the operating tent diverting some of the stretchers away.
[ترجمه ترگمان]پزشک یار در آستانه در ایستاده بود و بعضی از برانکار را منحرف می کرد
[ترجمه گوگل]یک متخصص در حیاط خیمه عملیاتی ایستاد و بعضی از ناودانها را دور برد

3. I knew the medic insignia on his uniform and I knew, I knew, what I would see next.
[ترجمه ترگمان]علامت پزشک را روی اونیفورم خود می دانستم و می دانستم که بعد از این چه چیزی خواهم دید
[ترجمه گوگل]من علامت پزشکی را بر روی لباس خودم میدانستم و می دانستم، می دانستم، آنچه را که می بینم بعد می بینم

4. Our medic was carrying an M 16 rifle.
[ترجمه ترگمان] پزشک ما یه تفنگ \"ام ۱۶\" رو حمل می کرد
[ترجمه گوگل]پزشکی ما یک اسلحه M16 را حمل کرد

5. Mark, 2 is a former Army medic who was called up to man a field hospital during the Gulf War.
[ترجمه ترگمان]مارک ۲، یکی از پزشکان سابق ارتش است که در طی جنگ خلیج به یک بیمارستان صحرایی فراخوانده شد
[ترجمه گوگل]مارک 2 یک پزشک سابق ارتش است که در طول جنگ خلیج فارس به عنوان یک بیمارستان درمانی شناخته شد

6. A Medic plucked out a needle-pistol and fired with splendid accuracy at Bjortson's muscle-corded neck.
[ترجمه ترگمان]پزشک هفت تیر needle را بیرون آورد و با دقت با دقت به گردن حیوان Bjortson شلیک کرد
[ترجمه گوگل]یک پزشک یک سوزن تپانچه را برداشت و با دقت پر زرق و برق در گردن عضلانی Bjortson اخراج شد

7. A medic jumped in as we got light on the skids.
[ترجمه ترگمان]یه دکتر به محض اینکه لبه اش رو به پایین آوردیم بالا پرید
[ترجمه گوگل]یک پزشک در هنگام پریدن از روی اسکید ها، پرید

8. The medic pushed it under the sling seat.
[ترجمه ترگمان]پزشک آن را زیر صندلی تسمه فشار داد
[ترجمه گوگل]این دارو آن را زیر صندلی زنجیری قرار داد

9. I need a medic in 12 now. - What?
[ترجمه ترگمان]من به یه دکتر تو ۱۲ ساعت دیگه احتیاج دارم چی؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر 12 پزشک نیاز دارم - چی؟

10. American medic tending to a German soldier.
[ترجمه ترگمان]پزشک آمریکایی که به سرباز آلمانی رسیدگی می کرد
[ترجمه گوگل]پزشکی آمریکایی به یک سرباز آلمانی کمک می کند

11. How to get medic syndrome to should do?
[ترجمه ترگمان]که چطور یه سندرم پزشک باید انجام بده؟
[ترجمه گوگل]چگونه باید سندرم پزشکی را انجام داد؟

12. He is a medic, he can help the injured person.
[ترجمه ترگمان]او یک پزشک است و می تواند به فرد آسیب دیده کمک کند
[ترجمه گوگل]او یک پزشک است، او می تواند به فرد مجروح کمک کند

13. Consultation : Assist a fellow medic in killing 5 enemies in a single life.
[ترجمه ترگمان]مشورت: کمک به یک پزشک یار در کشتن ۵ دشمن در یک زندگی واحد
[ترجمه گوگل]مشاوره: کمک به همکار پزشکی در کشتن 5 دشمن در یک زندگی واحد

14. SCULLY: ( sound distorted ) Somebody call a medic!
[ترجمه ترگمان]scully: (به نظر می رسد تحریف شده است)کسی پزشک را صدا می زند!
[ترجمه گوگل]به طور کلی: (صدای تحریف شده) کسی به پزشکی میگوید!

15. Medic Wade: Hey, think about the bastards mother.
[ترجمه ترگمان]هی، به اون حرومزاده ها فکر کن
[ترجمه گوگل]Medic Wade: سلام، درباره مادربزرگ فکر کن

پیشنهاد کاربران

( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش

بر اساس تعریف دیکشنری لانگمن:
someone in the army who is trained to give medical treatment
بر اساس تعریف دیکشنری آکسفرد:
( US ) A medical corpsman who dispenses first aid at combat sites
بر اساس دیکشنری کیمبریج:
a person who belongs to the part of the armed forces that gives medical help to soldiers

پزشک ( در مواقع ضروری ) ، ( ارتش ) بهدار

کمک پزشکی ، امداد

( ارتش ) مامور بهداری ارتش، بهدار، امدادگر پزشکی جبهه

کمک درمانی

پزشک


کلمات دیگر: