کلمه جو
صفحه اصلی

english


معنی : انگلیسی، مربوط به مردم و زبان انگلیسی، بانگلیسی دراوردن
معانی دیگر : (وابسته به مردم و زبان و فرهنگ انگلستان) انگلیسی، زبان انگلیسی، روش کاربرد انگلیسی، نوع انگلیسی، (آموزش) کلاس انگلیسی یا ادبیات انگلیس، به انگلیسی ترجمه کردن، (به واژه های خارجی املا و تلفظ انگلیسی دادن) انگلیسی کردن، انگلیسی ماب کردن (anglicize هم می گویند)، (حرف کوچک - بیلیارد و بولینگ) گوی (یا توپ) را از گوشه زدن (به طوری که هنگام حرکت دور خود هم بچرخد)

انگلیسی به فارسی

انگلیسی، مربوط به مردم و زبان انگلیسی


انگلیسی، بانگلیسی دراوردن، مربوط به مردم و زبان انگلیسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or characteristic of England or its people, culture, or the like.

(2) تعریف: of, pertaining to, or in the language of that country, and others.
اسم ( noun )
(1) تعریف: (used with a pl. verb) the natives or citizens of England or their descendants, collectively (usu. prec. by the).

(2) تعریف: the language of this country, also standard in various other countries such as the United States, or a manner of speaking that language.

- Australian English.
[ترجمه علیرضا] انگلیسی استرالیایی
[ترجمه ترگمان] انگلیسی استرالیایی
[ترجمه گوگل] انگلیسی استرالیا
- pidgin English
[ترجمه ترگمان] انگلیسی دست و پا شکسته
[ترجمه گوگل] انگلیسی پدیک

(3) تعریف: (sometimes l.c.) a spinning motion given to a ball, as in billiards.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: Englishes, Englishing, Englished
مشتقات: Englishness (n.)
(1) تعریف: to translate into English.

(2) تعریف: to adapt the pronunciation or spelling of to English; anglicize.

• english language (spoken in the u.s.a, canada, england, ireland, australia, new zealand, south africa and other countries)
of or pertaining to england or its people; of or pertaining to the english language
native or resident of england; people from england
change a word or phrase to english spelling or pronunciation; translate something into english language
english means belonging or relating to england.
english is the language spoken by people who live in great britain and ireland, the united states, canada, australia, and many other countries.
the english are the people who come from england.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] Farsi

مترادف و متضاد

انگلیسی (اسم)
british, english, englishman, briton, britisher, johnny, limejuicer, limey

مربوط به مردم و زبان انگلیسی (صفت)
english

بانگلیسی دراوردن (فعل)
english

جملات نمونه

1. Most of the programmes are broadcast in English.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این برنامه ها به زبان انگلیسی پخش می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر برنامه ها به زبان انگلیسی پخش می شوند

2. In English, some questions have a rising intonation.
[ترجمه ترگمان]در زبان انگلیسی، بعضی از سوال ها رو به افزایشی دارند
[ترجمه گوگل]به زبان انگلیسی، برخی از سوالات دارای صدای بلند است

3. I can express myself in good English.
[ترجمه ترگمان]می توانم خودم را به زبان انگلیسی خوب بیان کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را در انگلیسی خوب می توانم بیان کنم

4. He speaks English and Spanish as well.
[ترجمه ترگمان]او به زبان انگلیسی و اسپانیایی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او همچنین انگلیسی و اسپانیایی صحبت می کند

5. English is not easy to master.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی آسان نیست
[ترجمه گوگل]انگلیسی استاد آسان نیست

6. Use spidergrams to organise your English vocabulary into different subjects.
[ترجمه ترگمان]از spidergrams برای سازماندهی دایره لغات انگلیسی تان در موضوعات مختلف استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از spidergrams برای سازماندهی واژگان انگلیسی خود به موضوعات مختلف استفاده کنید

7. How are you getting along with your English studies?
[ترجمه ترگمان]حال شما چطور است که به درس انگلیسی خود ادامه می دهید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان با مطالعات انگلیسی خود آموخت؟

8. I'm writing a grammar of modern English.
[ترجمه ترگمان]دارم کتاب دستور زبان انگلیسی را می نویسم
[ترجمه گوگل]من یک دستور زبان انگلیسی مدرن دارم

9. There is room for further improvement in English.
[ترجمه ترگمان]برای پیشرفت بیشتر در زبان انگلیسی اتاق هست
[ترجمه گوگل]امکان پیشرفت بیشتر در زبان انگلیسی وجود دارد

10. Our English teacher quizzed us yesterday morning.
[ترجمه ترگمان]معلم انگلیسی ما دیروز صبح از ما سوال کرد
[ترجمه گوگل]معلم انگلیسی ما امروز دیروز سوار ما شد

11. The book is written in plain English.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به انگلیسی ساده نوشته شده است
[ترجمه گوگل]این کتاب به زبان انگلیسی ساده نوشته شده است

12. Q comes between P and R in the English alphabet.
[ترجمه ترگمان]Q بین P و R در الفبای انگلیسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]Q بین P و R در الفبای انگلیسی می آید

13. She's got a BA in English.
[ترجمه ترگمان]اون یه مدرک لیسانس انگلیسی داره
[ترجمه گوگل]او زبان انگلیسی را انگلیسی می داند

14. We beat their heads off at an English competition.
[ترجمه ترگمان]ما سر آن ها را با یک رقابت انگلیسی شکست دادیم
[ترجمه گوگل]ما در رقابت های انگلیسی شکست خوردیم

English customs

رسوم انگلیسی


English cooking

آشپزی انگلیسی


I am a professor of English literature.

من استاد ادبیات انگلیسی هستم.


His English is poor.

انگلیسی او ضعیف است.


do you speak English?

انگلیسی بلدید؟ (انگلیسی صحبت می کنید؟)


English is the native language of England, the U.S., Canada, Australia, and others.

انگلیسی زبان مادری مردم انگلیس، ایالات متحده، کانادا و استرالیا و غیره است.


English has three periods: old English, middle English, and modern English

انگلیسی سه دوره دارد: انگلیسی کهن، انگلیسی میانه و انگلیسی نوین


broken English

انگلیسی دست‌وپاشکسته


American English

انگلیسی رایج در امریکا


British English

انگلیسی رایج در انگلستان


I have English in the mornings.

صبح‌ها کلاس انگلیسی دارم.


His works have been Englished several times.

آثار او چندین بار به انگلیسی برگردانده شده است.


Their language also grows by Englishing foreign words.

زبان آنها از راه انگلیسی کردن واژه‌های خارجی نیز گسترش می‌یابد.


he told us in English ...

او به انگلیسی به ما گفت ...


اصطلاحات

in plain English

به انگلیسی ساده، به زبان ساده


in English

به انگلیسی


English breakfast

صبحانه‌ی انگلیسی (چای یا قهوه و نان برشته و مربا و خوراک پخته مثلاً تخم مرغ و گوشت خوک)


the English

انگلیسی‌ها، مردم انگلستان


پیشنهاد کاربران

زبان انگلیسی
they were studying English all day yesterday
آنها کل دیروز داشتند انگلیسی می خواندند 🏜🏜🏜

English home
خانه فردی که مقیم انگلستان است


کلمات دیگر: