کلمه جو
صفحه اصلی

meltwater


(آب حاصله از ذوب یخ یا برف) بخارآب، برفاب

انگلیسی به فارسی

(آب حاصله از ذوب یخ یا برف) بخارآب، برفاب


ذوب آب


انگلیسی به انگلیسی

• water resulting from melted snow or ice

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] آبی که از ذوب شدن یخ وبرف حاصل می شود
[آب و خاک] آب ذوبی

جملات نمونه

1. The meltwater puddled the flat sea ice.
[ترجمه ترگمان]The، یخ دریای هموار را زیر و رو می کنند
[ترجمه گوگل]ذوب آب یخ مرطوب دریا را تکان داد

2. Manycommunities depend entirely on glacial meltwater.
[ترجمه ترگمان]Manycommunities به طور کامل به meltwater یخچال طبیعی وابسته هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوامع به طور کامل به آب مایع آب یخ بستگی دارند

3. These cling without roots and survive on atmospheric moisture, trickles of melt-water or trapped snow and rain.
[ترجمه ترگمان]این استخوان ها بدون ریشه باقی می مانند و در اثر رطوبت اتمسفر، آب مذاب یا برف و باران به دام می افتند
[ترجمه گوگل]این چسبیدن بدون ریشه و زنده ماندن در رطوبت جو، درخشان آب مایع یا برف و باران در دام افتاده است

4. Some are long-lived, fed by annual influxes of melt-water.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها عمر طولانی دارند و از تاثیر سالانه آب مذاب سیر شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها عمر طولانی دارند که توسط جابجایی سالانه آب مایع تغذیه می شوند

5. Permafrost restricts drainage; melt-water can not sink into the ground and in summer the thin active layer soon becomes waterlogged.
[ترجمه ترگمان]permafrost آب زه کشی را محدود می کند؛ آب شدن آب را نمی توان در زمین فرو برد و در تابستان لایه نازک فعال به زودی از بین رفت
[ترجمه گوگل]طول عمر یخ زدگی را محدود می کند؛ آب مایع نمی تواند به زمین فرو رود و در تابستان لایه فعال نازک به زودی آب افت می شود

6. Melting glaciers that supply meltwater for half the world's population and the constriction of rivers by hundreds of dams are also major problems, they say.
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که ذوب شدن یخچال های طبیعی که بیش از نیمی از جمعیت جهان را تامین می کنند و تنگ شدن رودخانه ها از طریق صدها سد نیز مشکلات بزرگی هستند
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که یخچال های ذوب یخچالهایی که برای نیمی از جمعیت جهان مایع آب مایع را تهیه می کنند و صدها رودخانه سدهای سدها نیز مسدود می شوند

7. As glaciers shrink and meltwater lakes grow, the threat to nearby communities increases.
[ترجمه ترگمان]با رشد یخچال های طبیعی و دریاچه های meltwater، تهدید به جوامع مجاور افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]همانطور که یخچالها کوچک میشوند و دریاچههای ذوب شده رشد میکنند، تهدیدی برای جوامع مجاور افزایش مییابد

8. The meltwater from the glacier on top of the volcano ran down into the crater, chilling the magma and then the pressure from underneath caused an explosion.
[ترجمه ترگمان]کوه یخی از کوه یخی در بالای کوه آتشفشان به درون دهانه سقوط کرد و ماگما را سرد کرد و سپس فشار زیر از زیر باعث یک انفجار شد
[ترجمه گوگل]آب مایع از یخچالهای طبیعی در بالای آتشفشان به دهانه می افتد، ماگما را سرد می کند و سپس فشار از زیر باعث انفجار می شود

9. In Mingyong, surging meltwater has carried away topsoil; elsewhere, excess runoff has been blamed for more frequent flooding and landslides.
[ترجمه ترگمان]در Mingyong، موج خروشان خاک سطحی را باخود حمل کرده است؛ در جای دیگر، رواناب بیش از حد به خاطر سیل و رانش زمین مکرر مورد سرزنش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در Mingyong، جریان آب مایع موجب برداشتن سطح خاک شده است؛ در جاهای دیگر، رواناب اضافی برای سیلاب و رانش بیشتر رخ داده است

10. For centuries, the population has depended on meltwater from the glaciers of the high mountains to irrigate their farmland.
[ترجمه ترگمان]برای قرن ها، جمعیت به meltwater از یخچال های کوهستان های بلند برای آبیاری زمین های کشاورزی خود وابسته است
[ترجمه گوگل]برای قرنها، مردم به آبهای ذوب شده از یخچالهای کوهستانی وابستهاند تا آبهای کشاورزی خود را آبیاری کنند

11. Warmer temperatures mean more ponds of meltwater on the ice's surface.
[ترجمه ترگمان]دمای Warmer به معنای ponds بیشتر در سطح یخ است
[ترجمه گوگل]دماهای گرمتر به معنی بیشتر استخرهای آب مایع در سطح یخ است

12. Caption: Meltwater lakes and streams on the surface of an ice - east of Jakobshavns glacier, Greenland.
[ترجمه ترگمان]عنوان: دریاچه های Meltwater و جویبارها در سطح یک یخچال طبیعی در شرق یخچال Jakobshavns، گرینلند
[ترجمه گوگل]عنوان: دریاچه های Meltwater و رودخانه ها بر روی سطح یخ - شرق یخچال Jakobshavns، گرینلند

13. The meltwater causes temperatures near shore to drop, and Child said the deaths must be linked to hypothermia.
[ترجمه ترگمان]The موجب افزایش دما در نزدیکی ساحل شد و کودک گفت که مرگ باید به hypothermia مرتبط باشد
[ترجمه گوگل]آب مایع باعث کاهش دمای در نزدیکی ساحل می شود و کودک گفت که مرگ و میر باید با هیپوترمی مرتبط باشد

14. Meltwater has carved a canyon 150 feet (45 meters) deep.
[ترجمه ترگمان]Meltwater یک دره را ۱۵۰ فوت (۴۵ متر)عمق بخشیده است
[ترجمه گوگل]Meltwater یک دره عمیق 150 فوت (45 متر) دارد

پیشنهاد کاربران

Noun - uncountable :
برفاب
آب به دست آمده از ذوب شدن برف و یخ ( به خصوص ذوب شدن یخچال های طبیعی )


کلمات دیگر: