کلمه جو
صفحه اصلی

enquiry


معنی : پرس و جو، استفسار
معانی دیگر : پرس و جو، استفسار

انگلیسی به فارسی

سوال، پرسش، پرس و جو، استفسار، تحقیق، جستجو، رسیدگی


انگلیسی به انگلیسی

• investigation, search for information

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] درخواست
[حقوق] تحقیق، بازجویی، استفسار

مترادف و متضاد

پرس و جو (اسم)
inquiry, query, enquiry

استفسار (اسم)
inquiry, query, enquiry

inquest


Synonyms: analysis, examination, exploration, inquiry, inquisition, inspection, interrogation, investigation, probe, query, questioning, research, study


جملات نمونه

1. I want to make an enquiry about train times.
[ترجمه مهدی] میخواستم در مورد زمان حرکت قطار سوال بپرسم
[ترجمه Mos] میخواهم در مورد زمان حرکت قطارها پرس و جو کنم
[ترجمه زهرا] می خواهم در مورد زمان حرکت قطار بپرسم
[ترجمه ترگمان]می خواهم درباره ایام قطار پرس و جو کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم پرس و جو در مورد زمان قطار

2. The enquiry must be independently conducted.
[ترجمه ترگمان]تحقیق باید مستقل انجام شود
[ترجمه گوگل]پرس و جو باید مستقل انجام شود

3. These comments are not directly relevant to this enquiry.
[ترجمه ترگمان]این نظرات مستقیما با این تحقیق مرتبط نیستند
[ترجمه گوگل]این نظرات مستقیما به این پرسش مربوط نیست

4. Judge Langdale is to preside over the official enquiry into the case.
[ترجمه ترگمان]قاضی Langdale مسئول رسیدگی رسمی این پرونده است
[ترجمه گوگل]قاضی لنگدیل به ریاست قاضی رسمی پرونده است

5. They've passed the enquiry over to the police.
[ترجمه ترگمان]با پرس و جو به پلیس خبر دادند
[ترجمه گوگل]آنها پرس و جو را به پلیس منتقل کردند

6. At the enquiry the minister maintained that nothing illegal had been done.
[ترجمه ترگمان]در مورد پرس و جو و پرس و جو مدعی بود که هیچ کار غیر قانونی انجام نشده است
[ترجمه گوگل]در این تحقیق، وزیر ادعا کرد که هیچ کاری غیر قانونی صورت نگرفته است

7. Local MPs are calling for a full independent enquiry into the way the police handled the affair.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان مجلس محلی خواستار تحقیق کامل مستقل در مورد نحوه اداره امور توسط پلیس شده اند
[ترجمه گوگل]نمایندگان محلی خواستار یک تحقیق کامل مستقل درباره نحوه انجام امور پلیس هستند

8. The police are following several lines of enquiry.
[ترجمه ترگمان]پلیس چندین خط تحقیق را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]پلیس چندین پرسشنامه را دنبال می کند

9. The government has ordered a public enquiry into the affair.
[ترجمه ترگمان]دولت دستور تحقیق درباره این موضوع را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]حکومت دستور داده است که تحقیقات عمومی درباره این امر انجام شود

10. A government enquiry has been launched.
[ترجمه ترگمان]تحقیقاتی دولتی آغاز شده است
[ترجمه گوگل]یک تحقیق دولتی آغاز شده است

11. With respect to your enquiry, I enclose an explanatory leaflet.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پرس و جو من یک بروشور توضیحی به او دادم
[ترجمه گوگل]با توجه به درخواست شما، من یک جزوه توضیحی را ضمیمه میکنم

12. Children are born with a spirit of enquiry.
[ترجمه ترگمان]کودکان با روحیه تحقیقاتی به دنیا می آیند
[ترجمه گوگل]کودکان با روحیه تحقیق متولد می شوند

13. The proceedings of the enquiry will take place in private.
[ترجمه ترگمان]روند تحقیق در بخش خصوصی صورت خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]رسیدگی به تحقیق در خصوص این موارد صورت می گیرد

14. We are hoping the enquiry will provide an explanation for the accident.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که این تحقیق توضیحی برای این حادثه ارائه دهد
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که این تحقیق توضیحی برای تصادف ارائه دهد

on enquiry

با پرس‌وجو، با پرسش، از راه تحقیق


a court of enquiry

(نظامی) کمسیون تحقیق


پیشنهاد کاربران

تفحص

inquery

an official process to find out the cause of something or to find out information about something. Ox

پژوهش، تحقیق، جستار

( A question about sth ( make an enquiry

پرس و جو

سؤال - پرسش - جست و جو

استعلام

تحقیق


کلمات دیگر: