کلمه جو
صفحه اصلی

appropriation


معنی : تخصیص
معانی دیگر : تصاحب، برداشتن (بدون اجازه یا مجوز)، تملک، (پول و بودجه) تخصیص، اختصاص، کنار گذاشتن، منظورکردن بودجه

انگلیسی به فارسی

تخصیص، منظورکردن (بودجه)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of appropriating, or something appropriated.
مترادف: allotment, assumption, expropriation, misappropriation, peculation
مشابه: confiscation, grab, plagiarism, seizure, stealing, take, theft, thievery, usurpation

- The appropriation of their home by the army caused hardship for the family.
[ترجمه مریم] تصاحب خانه توسط ارتش خانواده را به سختی انداخت
[ترجمه M] تصاحب خانه آنها توسط ارتش باعث تنگدستی خانواده شد
[ترجمه ترگمان] تصرف خانه آن ها به وسیله ارتش برای خانواده دشوار بود
[ترجمه گوگل] تخصیص خانه توسط ارتش باعث نارضایتی خانواده شد

(2) تعریف: legislative authorization of money for specific use.
مترادف: allotment
مشابه: allowance, appointment, apportionment, assignment, dedication

• allotment, allocation; seizure, confiscation

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تخصیص
[ریاضیات] اختصاص، تخصیص، ذخیره ی اختصاصی، تخصیص وجه

مترادف و متضاد

تخصیص (اسم)
dedication, allotment, devotion, appropriation, attribution, designation, consecration

allocation, setting aside


Synonyms: allotment, allowance, apportionment, assignment, budgeting, concession, donation, earmarking, endowing, funding, giving, grant, provision, setting apart, sponsoring, stipend, stipulation, subsidy


Antonyms: keeping, refusal, rejection


stealing


Synonyms: confiscation, embezzlement, expropriation, grab, misappropriation, pilfering, seizure, takeover, taking, usurpation


Antonyms: bestowal, giving, return


جملات نمونه

1. appropriation ledger
دفتر اعتبارات

2. the appropriation of funds
تخصیص اعتبارات

3. the appropriation of the property of those who were against his regime
تصاحب (غیر قانونی) اموال کسانی که با حکومت او مخالف بودند.

4. The government made an appropriation of a billion for the new project.
[ترجمه ترگمان]دولت برای این پروژه جدید یک میلیارد دلار تخصیص داده است
[ترجمه گوگل]دولت یک میلیارد دلار برای پروژه جدید اختصاص داده است

5. They sat on appropriation plans until they were certain which way winds were blowing.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا زمانی که آن ها مطمئن بودند که باد از کدام طرف می وزد، دیگر هیچ برنامه ای نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها در برنامه های تخصیص نشستند تا زمانی که مطمئن باشند که باد می سوزد

6. Other charges include fraud and illegal appropriation of land.
[ترجمه ترگمان]دیگر اتهامات عبارتند از کلاهبرداری و تصرف غیرقانونی زمین
[ترجمه گوگل]اتهامات دیگر شامل تقلب و تخصیص غیرقانونی زمین است

7. The committee approved an appropriation of £10 000.
[ترجمه ترگمان]این کمیته تخصیص ۱۰۰۰۰ پوند را تصویب کرد
[ترجمه گوگل]این کمیته 10 هزار پوند را تأیید کرد

8. Congress discussed the appropriation of $2 million for improving school buildings.
[ترجمه ترگمان]کنگره در مورد اختصاص ۲ میلیون دلار برای بهبود ساختمان های مدارس بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه گوگل]کنگره در مورد تخصیص 2 میلیون دلار برای بهبود ساختمان مدرسه مورد بحث قرار گرفت

9. Any lesser density makes the private appropriation of lands ineffective and the potential supply of paid labour insufficient.
[ترجمه ترگمان]هر تراکم کم تر باعث هدر دادن بخش خصوصی زمین بی اثر می شود و تامین بالقوه نیروی کار ناکافی است
[ترجمه گوگل]هر تراکم کمتری باعث می شود که تخصیص خصوصی زمین ها بی اثر و عرضه بالقوه کار مشمول مالیات ناکافی باشد

10. In the appropriation accounts of the Government, the distinction is almost non-existent.
[ترجمه ترگمان]در حساب های پس انداز دولت، این تمایز تقریبا وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در حساب های اختصاص یافته دولت، تمایز تقریبا غیرقابل انعطاف است

11. Assuming authorization has been agreed, actual expenditures, or appropriations, are considered by the appropriation committees.
[ترجمه ترگمان]با فرض این که اجازه مورد موافقت قرار گرفته باشد، مخارج واقعی و یا تخصیص بودجه توسط کمیته های تخصیص مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]با پذیرفتن مجوز موافقت شده است، هزینه های واقعی یا تخصیص ها، توسط کمیته های تخصیص در نظر گرفته می شود

12. Experience has shown that the local appropriation of this programme often requires a long process of gestation and steady, patient work.
[ترجمه ترگمان]تجربه نشان داده است که تخصیص محلی این برنامه اغلب مستلزم فرآیند طولانی بارداری و کار مداوم و صبورانه است
[ترجمه گوگل]تجربه نشان داده است که تخصیص محلی این برنامه اغلب نیاز به یک روند طولانی بارداری و کار پایدار، بیمار دارد

13. Congress is considering a supplemental appropriation to help compensate for that loss, Moos said.
[ترجمه ترگمان]Moos گفت که کنگره در حال بررسی یک تخصیص مکمل برای کمک به جبران خسارت خسارت است
[ترجمه گوگل]موس گفت، کنگره با توجه به تخصیص مکمل برای کمک به جبران این زیان است

14. But local opposition groups still protest against the appropriation of their localities through this usage by political and commercial forces.
[ترجمه ترگمان]اما گروه های مخالف محلی هنوز در اعتراض به مصادره محله های خود از طریق این استفاده توسط نیروهای سیاسی و تجاری اعتراض می کنند
[ترجمه گوگل]اما گروه های مخالف محلی هنوز نسبت به تخصیص محلات خود از طریق این استفاده توسط نیروهای سیاسی و تجاری اعتراض می کنند

The appropriation of the property of those who were against his regime.

تصاحب (غیر قانونی) اموال کسانی که با حکومت او مخالف بودند.


the appropriation of funds

تخصیص اعتبارات


appropriation ledger

دفتر اعتبارات


پیشنهاد کاربران

سهم

in the advocacy of the personal appropriation of urban experience

در حقوق به معنی وضع ید

تملک و یا تخصیص بدون اجازه مالک یا صاحب

تصرف

ازآن خود کردن

از آنِ خودسازی


کلمات دیگر: