کلمه جو
صفحه اصلی

competency


معنی : شایستگی، لیاقت، صلاحیت
معانی دیگر : competence : صلاحیت

انگلیسی به فارسی

( competence =) صلاحیت، لیاقت، شایستگی


شایستگی، صلاحیت، لیاقت


انگلیسی به انگلیسی

• ability, capability; adequacy; adequate salary; qualification (law)

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] قابل اطمینان بودن
[حقوق] صلاحیت، اهلیت شاهد، اهلیت انعقاد قرارداد، قابل قبول و مسموع بودن مدارک

مترادف و متضاد

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

لیاقت (اسم)
ability, capability, potency, competency, competence, merit, aptitude, autarchy, autarky

صلاحیت (اسم)
ability, capability, competency, competence, qualification, capacity

جملات نمونه

1. lunatics did not have legal competency
مجانین اهلیت قانونی نداشتند.

2. Their competency doesn't begin to compare.
[ترجمه 3p] لیاقت اونها این نیست که مقایسه بشن
[ترجمه علی] شایستگی آن ها با دیگران قابل مقایسه نیست.
[ترجمه مریم] شایستگی آنها نیست که شروع به مقایسه کنند
[ترجمه ترگمان]صلاحیت آن ها شروع به مقایسه نمی کند
[ترجمه گوگل]شایستگی آنها شروع به مقایسه نمی کند

3. Students are required to show competency in these skills in order to obtain a degree.
[ترجمه ترگمان]به دانش آموزان برای نشان دادن صلاحیت در این مهارت ها به منظور کسب مدرک نیاز است
[ترجمه گوگل]دانش آموزان مجبورند مهارت خود را در این مهارت ها به منظور کسب مدرک نشان دهند

4. Training department need to ensure the competency of our company representatives before the Bond goes on sale.
[ترجمه ترگمان]بخش آموزش باید قبل از اینکه باند به فروش برسد، صلاحیت نمایندگان شرکت ما را تضمین کند
[ترجمه گوگل]بخش آموزش باید صلاحیت نمایندگان شرکت خود را قبل از اینکه باند به فروش برسد، تضمین می کند

5. Competency in making valid assessments takes time and training.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت در ایجاد ارزیابی های معتبر زمان و آموزش دارد
[ترجمه گوگل]شایستگی در ارزیابی های معتبر، زمان و آموزش است

6. Performance management: providing the means to enhance competency and stimulate development in order to achieve organisational objectives.
[ترجمه ترگمان]مدیریت عملکرد: فراهم کردن وسیله ای برای افزایش شایستگی و تحریک توسعه به منظور دستیابی به اهداف سازمانی
[ترجمه گوگل]مدیریت عملکرد ارائه ابزارهایی برای افزایش صلاحیت و تحریک توسعه به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است

7. What exactly is Personality Profiling - Competency Analysis?
[ترجمه ترگمان]تحلیل صلاحیت - صلاحیت دقیقا چه چیزی است؟
[ترجمه گوگل]دقیقا Profileing Personality - Analysis of Competency چیست؟

8. Competency is the primary classification of domain knowledge and skill is the classification of experiences or technique.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت طبقه بندی اولیه دانش و مهارت حوزه، طبقه بندی تجربه یا تکنیک است
[ترجمه گوگل]شایستگی طبقه بندی اولیه دانش و مهارت دامنه طبقه بندی تجربیات یا تکنیک است

9. All in all, the competency model can help building core competitiveness and realizing sustainable development.
[ترجمه ترگمان]در کل، مدل شایستگی می تواند به ایجاد رقابت هسته ای و تحقق توسعه پایدار کمک کند
[ترجمه گوگل]در کل، مدل شایستگی می تواند به ایجاد رقابت اصلی و تحقق توسعه پایدار کمک کند

10. To accomplish this, we invented the concept of competency-levels, where each semester credit hour corresponded to 15 competency levels.
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، ما مفهوم سطوح شایستگی را ابداع کردیم که در آن هر ساعت اعتبار هر ترم با ۱۵ سطح شایستگی مرتبط بود
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به این هدف، ما مفهوم سطح صلاحیت را اختراع کردیم، جایی که هر ساعت اعتبار لحظه ای مربوط به 15 سطح صلاحیت بود

11. Indeed there is also an underlying presumption that adulthood itself confers competency as a research participant.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت نیز یک فرض اساسی وجود دارد که خود بزرگسالی خودش صلاحیت را به عنوان یک شرکت کننده تحقیق می کند
[ترجمه گوگل]در واقع، یک فرضیه اساسی نیز وجود دارد که خود بزرگسالی به عنوان یک شرکت تحقیقاتی صلاحیت می دهد

12. In Mobile, Alabama, when the school board proposed a teacher competency test, the union objected.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه اعتراض کرد که در آلاباما، زمانی که هیات مدیره مدرسه آزمون صلاحیت یک معلم را مطرح کردند، این اتحادیه مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]این اتحادیه مخالفت کرد در موبایل، آلاباما، زمانی که هیئت مدرسه یک آزمون صلاحیت معلم را پیشنهاد داد

13. There was also a senior executive who gave the appearance of selecting successors on the basis of competency.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک مدیر اجرایی عالی رتبه وجود داشت که امکان انتخاب جانشینان را براساس صلاحیت مطرح کرد
[ترجمه گوگل]همچنین یک مدیر ارشد وجود داشت که ظاهر انتخاب جانشینان را بر اساس صلاحیت ارائه داد

14. But freshman composition, like the writing test, assumed a level of competency that few of these students had attained.
[ترجمه ترگمان]اما ترکیب سال اول، مانند آزمون کتبی، سطحی از شایستگی را در نظر گرفت که تعداد کمی از این دانشجویان به آن دست یافته بودند
[ترجمه گوگل]اما ترکیب اولیه، مانند آزمون نوشتن، سطح صلاحیتی را که بعضی از این دانش آموزان به دست آورده بودند، در نظر گرفت

15. The technical training department is currently working on the issue of competency assurance which is required by the new Safety Case Regulations.
[ترجمه ترگمان]بخش آموزش فنی در حال حاضر بر روی مساله تضمین صلاحیت که توسط مقررات مورد ایمنی جدید مورد نیاز است، کار می کند
[ترجمه گوگل]بخش آموزش فنی در حال حاضر بر روی موضوع تضمین صلاحیت است که مورد نیاز مقررات جدید ایمنی مورد نیاز است

پیشنهاد کاربران

توانش/توان ( انجام ) داشتن


داشتن قابلیت/ظرفیت ( برای/در انجام کاری )

شایستگی


توانمندی

competency ( مدیریت )
واژه مصوب: شایستگی
تعریف: مجموعه ای از توانایی ها و تعهدات و دانش ها و مهارت ها که فرد یا سازمان را قادر می سازد تا کار خود را به طور مؤثر انجام دهد |||متـ . صلاحیت


کلمات دیگر: