1. the crystal clearness of his arguments
روشنی آشکار بحث های او
2. Clearness of statement is very important for you.
[ترجمه ترگمان]صدور بیانیه برای شما بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]روشن بودن بیانیه برای شما بسیار مهم است
3. Clearness of statement is more important than beauty of language.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این بیانیه از زیبایی زبان مهم تر است
[ترجمه گوگل]روشن بودن بیانیه مهمتر از زیبایی زبان است
4. Careful wording aids clearness.
[ترجمه ترگمان]و با دقت و وضوح به حرف های او گوش می دادم
[ترجمه گوگل]اصطلاح دقیق کمک به روشنایی
5. When writing business letters, euphemism, clearness, conciseness especially courtesy should be paid attention to.
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول نوشتن نامه های مربوط به کار و حسن تعبیر و تعبیر و تعبیر و کنایه و مشورت و مشورت و رعایت ادب است، به خصوص باید به رعایت ادب و نزاکت توجه داشته باشید
[ترجمه گوگل]در هنگام نوشتن نامه های تجاری، یگانه، روشنایی، مختصر بودن به ویژه حسن نیت ارائه می شود باید توجه شود
6. The chief merit of languang is clearness.
[ترجمه ترگمان]شایستگی رئیس of با صراحت است
[ترجمه گوگل]شایستگی اصلی زبان زبان روشن است
7. Its earthliness and simpleness, clearness and amiableness are also an important mean to win the attention of the audiences.
[ترجمه ترگمان]شفافیت و وضوح آن، وضوح و ابهام آن نیز برای جلب توجه مخاطبین بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]زمامداری و سادهگی آن، روشنایی و حیله گرانه نیز یک وسیله مهم برای جلب توجه مخاطبان است
8. Relationships between photosynthetically active radiation and clearness index at Bloemfontein, South Africa.
[ترجمه ترگمان]روابط بین تابش اکتیو photosynthetically و شاخص وضوح در بلوم فونتین، آفریقای جنوبی
[ترجمه گوگل]ارتباط بین تابش فعال فتوسنتزی و شاخص روشنایی در بلومفونتین، آفریقای جنوبی
9. Clearness and conciseness often go hand-in-hand and the elimination of wordy business jargon can help to make a letter clearer and at the same time more concise.
[ترجمه ترگمان]Clearness و ایجاز اغلب دست به دست هم می دهند و حذف اصطلاحات حرفه ای تجاری می تواند کمک کند که یک حرف روشن تر و هم زمان کوتاه شود
[ترجمه گوگل]شفافیت و شفافیت اغلب به صورت دستی دست و پا برجاست و از بین بردن واژگان تجاری واژگانی می تواند به ایجاد یک نامه واضح تر و در عین حال مختصر باشد
10. He spoke with clearness and certainty.
[ترجمه ترگمان]با صراحت و اطمینانی سخن می گفت
[ترجمه گوگل]او با روشنایی و اطمینان صحبت کرد
11. Chromomeres in varying degrees of clearness were observed on early, middle and late pachytene bivalents in red crucian carp, Carassius auratus.
[ترجمه ترگمان]در این اواخر صبح زود میان and و اواخر pachytene در ماهی کپور ماهی کپور ماهی دودی رنگ دیده می شد
[ترجمه گوگل]Chromomeres در درجه های مختلف روشنایی در اواخر، میانی و اواخر pachytene دوقطبی در کپور قرمز سرخ، Carassius auratus مشاهده شد
12. Kaka is goodlooking appearence of clearness and breeziness.
[ترجمه ترگمان]کاکا خیلی خوشگل و breeziness است
[ترجمه گوگل]کاکا زیبایی ظاهری روشن و خیره کننده را دوست دارد
13. Politeness, clearness and conciseness are the essentials of good business writing.
[ترجمه ترگمان]نزاکت، شفافیت و ایجاز، ضروریات نویسندگی خوب هستند
[ترجمه گوگل]مهربانی، شفافیت و مختصر بودن، ضروری است که از نوشتن کسب و کار خوب استفاده شود
14. His style of writing is characterized by clearness.
[ترجمه ترگمان]سبک نویسندگی او با وضوح مشخص می شود
[ترجمه گوگل]سبک او از نوشتن با روشنایی مشخص می شود