کلمه جو
صفحه اصلی

consumer


معنی : مصرف کننده
معانی دیگر : گسارگر، گسارشگر، گسارنده

انگلیسی به فارسی

(اقتصاد) مصرف‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who purchases goods or services.
مترادف: buyer, customer, purchaser
مشابه: client, patron, regular, shopper, user, vendee

(2) تعریف: a person or thing that consumes.
مترادف: user
مشابه: drain

• buyer; someone or something which consumes
a consumer is a person who buys goods or uses services.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] مشتری
[عمران و معماری] مصرف کننده
[برق و الکترونیک] مصرف کننده
[زمین شناسی] مصرف کننده موجود زنده ای که قادر به تولید غذای خود از مواد غیرزنده نمی باشد و وابسته به انرژی ذخیره شده در سایر موجودات و مواد زنده است. مقایسه شود با: تولید کننده.
[صنعت] مصرف کننده، مشتری
[ریاضیات] مصرف کننده

مترادف و متضاد

Antonyms: marketer, merchandiser


Synonyms: buyer, customer, end user, enjoyer, purchaser, shopper, user


person who buys merchandise, services


مصرف کننده (اسم)
consumer

جملات نمونه

1. consumer goods
کالاهای مصرفی

2. a consumer society
جامعه ی مصرفی

3. from producer to consumer a product changes hands a few times
کالا از تولید کننده تا مصرف کننده چند دست می گردد.

4. Rising consumer sales have the effect of spurring the economy to faster growth.
[ترجمه ترگمان]افزایش فروش مصرف کننده تاثیر ترغیب اقتصاد به رشد سریع تر را دارد
[ترجمه گوگل]افزایش فروش مصرف کنندگان، باعث افزایش رشد اقتصادی می شود

5. We need more feedback from the consumer in order to improve our goods.
[ترجمه نازيلا] ما به منظور بهبود محصولاتمان نیاز بیشتری به بازخورد مصرف کنندگان داریم
[ترجمه Mohammad] ما برای بهبود محصولات، نیاز به بازخورد بیشتر مصرف کنندگان داریم.
[ترجمه ترگمان]ما برای بهبود goods به بازخورد بیشتری از مصرف کننده نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما برای بازخورد بیشتر از مصرف کننده به منظور بهبود محصولاتمان نیاز داریم

6. The UK is the biggest consumer of tropical hardwoods after Japan.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا بزرگ ترین مصرف کننده of استوایی بعد از ژاپن است
[ترجمه گوگل]بریتانیا بزرگترین مصرف کننده چوب های گرمسیری بعد از ژاپن است

7. The boom was fuelled by accelerated demand for consumer products.
[ترجمه ترگمان]رونق با افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]این رونق توسط تقاضای سریع محصولات مصرفی افزایش یافت

8. Consumer groups are demanding greater consistency in the labelling of food products.
[ترجمه ترگمان]گروه های مصرف کننده نیاز به سازگاری بیشتر در برچسب زدن محصولات غذایی دارند
[ترجمه گوگل]گروه های مصرف کننده خواستار انطباق بیشتر در برچسب زدن محصولات غذایی هستند

9. The government instituted a consumer protection agency.
[ترجمه ترگمان]دولت یک موسسه حفاظت از مصرف کنندگان را تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]دولت یک سازمان حفاظت از مصرف کننده را تأسیس کرد

10. Protection for the consumer is laid down by statute.
[ترجمه ترگمان]حفاظت از مصرف کننده به وسیله قانون تعیین می شود
[ترجمه گوگل]حفاظت برای مصرف کننده توسط قانون تعیین شده است

11. For a monthly flat fee, paid by the consumer or employer, HMOs provide a specified list of medical services both in and outside the hospital.
[ترجمه ترگمان]برای یک هزینه آپارتمان ماهیانه که توسط مصرف کننده و یا کارفرما پرداخت می شود، HMOs یک لیست مشخص از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]برای یک هزینه ماهانه ماهانه، پرداخت شده توسط مصرف کننده یا کارفرمای، HMOs فهرست مشخصی از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارائه می کنند

12. Consumer confidence is currently at a low ebb.
[ترجمه ترگمان]اعتماد مصرف کنندگان در حال حاضر در خطر پایینی قرار دارد
[ترجمه گوگل]اعتماد مصرف کننده در حال حاضر در حال کاهش است

13. A fall in unemployment will help to restore consumer confidence.
[ترجمه ترگمان]کاهش بیکاری به بازیابی اعتماد مصرف کنندگان کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سقوط بیکاری به بازگرداندن اعتماد مصرف کننده کمک خواهد کرد

14. Low consumer demand has forced us to mark down a wide range of goods, sometimes by as much as 30%.
[ترجمه ترگمان]تقاضای کم مصرف کنندگان ما را مجبور کرده است تا دامنه وسیعی از کالاها را به حداقل ۳۰ درصد کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]تقاضای مصرف کننده کم است که ما را مجبور کرد تا طیف وسیعی از کالاها را گول بزنیم، گاهی تا 30٪

15. Firms have to be responsive to consumer demand.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید نسبت به تقاضای مصرف کننده پاسخگو باشند
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید به تقاضای مصرف کننده پاسخ دهند

Advertisements that mislead consumers.

آگهی‌های تجاری که مصرف‌کنندگان را گمراه می‌کرد.


a consumer society

جامعه‌ی مصرفی


پیشنهاد کاربران

مصرف کننده ، خریدار ، مشتری
customer / buyer / client

مصرف کننده

مشتری

رشته حقوق:
Active consumer :مصرف کننده کنش گر
Passive consumer :مصرف کننده بی کنش یا منفعل
Semi - passive consumer: مصرف کننده نیمه منفعل

مصرفی
Consumer durables
کالاهای باداوم مصرفی


کلمات دیگر: