کلمه جو
صفحه اصلی

controllable


قابل جلوگیری ,نظارت پذیر,حکم پذیر,قابل بازرسی یاممیزی

انگلیسی به فارسی

قابل کنترل


انگلیسی به انگلیسی

• able to be controlled, manageable, restrainable

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] قابل کنترل
[برق و الکترونیک] کنترل پذیر

جملات نمونه

1. This makes the surfboards more controllable.
[ترجمه ترگمان]این تخته سیاه را بسیار دشوارتر می سازد
[ترجمه گوگل]این امر باعث می شود که گروههای گشت و گذار بیشتر کنترل شوند

2. Drugs can make violent patients controllable.
[ترجمه ترگمان]مواد مخدر می تواند بیماران خشن را کنترل کند
[ترجمه گوگل]مواد مخدر می تواند بیماران خشن را کنترل کند

3. Cooking with gas is fast, controllable and clean.
[ترجمه ترگمان]پخت وپز با گاز سریع، قابل کنترل و تمیز است
[ترجمه گوگل]آشپزی با گاز سریع، کنترل و تمیز است

4. Diabetes is a serious but controllable disease.
[ترجمه ترگمان]دیابت یک بیماری جدی اما قابل کنترل است
[ترجمه گوگل]دیابت یک بیماری جدی اما قابل کنترل است

5. It is controllable but not curable.
[ترجمه ترگمان]غیرقابل کنترل است، اما درمان پذیر نیست
[ترجمه گوگل]این قابل کنترل است اما قابل درمان نیست

6. The situation was only just controllable, but it seemed that we might get to bed before midnight without being beaten up.
[ترجمه ترگمان]شرایط فقط غیرقابل کنترل بود، اما به نظر می رسید قبل از نیمه شب به رختخواب برویم
[ترجمه گوگل]وضعیت فقط کنترل شدنی بود، اما به نظر می رسید که ما ممکن است قبل از نیمه شب بدون ضرب و شتم به رختخواب برسیم

7. Reproduction of a 1930's advertisement for the Air-o-bian controllable Box kite.
[ترجمه ترگمان]تولید مثل یک تبلیغ در دهه ۱۹۳۰ برای بادبادک هوا نوردی قابل کنترل
[ترجمه گوگل]تولید تبلیغات تبلیغاتی سال 1930 برای بادبادک جعبه کنترل هواپیما

8. You may prefer central heating, and more controllable ventilation than permanently open flue.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است گرمایش مرکزی را ترجیح داده، و تهویه مطبوع بیشتری نسبت به دودکش باز دائمی داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما می توانید حرارت مرکزی را ترجیح دهید و تهویه مناسب تر نسبت به دائمی دودکش باز کنید

9. The propellant flow rates were controllable either manually or via the on-board computer system.
[ترجمه ترگمان]سرعت جریان سوخت به صورت دستی و یا از طریق سیستم کامپیوتر بر روی صفحه کنترل می شد
[ترجمه گوگل]سرعت جریان سوخت هسته ای به صورت دستی یا از طریق سیستم کامپیوتری روی سیستم کنترل می شود

10. There are many controllable factors in sleep that can counter the effects of changing hormones.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عوامل قابل کنترل در خواب وجود دارند که می توانند با اثرات تغییر هورمون ها مقابله کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از عوامل قابل کنترل در خواب وجود دارد که می تواند مانع از تغییر هورمون ها شود

11. It's cleverer and more controllable than gamma correction and easier than struggling with brightness / contrast or tonal curves.
[ترجمه ترگمان]باهوش تر و controllable از تصحیح گاما و آسان تر از مبارزه با روشنایی \/ کنتراست یا منحنی tonal می باشد
[ترجمه گوگل]این هوشمندانه تر و قابل کنترل تر از گاما اصلاح و ساده تر از مبارزه با روشنایی / کنتراست و یا منحنی های تونال است

12. Some facets are predictable and, therefore, controllable.
[ترجمه ترگمان]برخی از جنبه ها قابل پیش بینی بوده و در نتیجه قابل کنترل هستند
[ترجمه گوگل]برخی عناصر قابل پیش بینی هستند و بنابراین قابل کنترل هستند

13. These sources of exposure are potentially controllable by regulation or other government intervention.
[ترجمه ترگمان]این منابع افشا به طور بالقوه توسط مقررات یا مداخله دولت کنترل می شوند
[ترجمه گوگل]این منابع قرار گرفتن در معرض به طور بالقوه توسط تنظیم یا مداخله دولت قابل کنترل است

14. The main reason is that the amount of controllable cost is very low under present domestic administrative regulation.
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی این است که میزان هزینه قابل کنترل، تحت مقررات اجرایی داخلی فعلی بسیار پایین است
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی این است که میزان کنترل قابل کنترل در قوانین اداری داخلی بسیار پایین است

15. Controllable silicon circuit, digital display, accurate and precise control.
[ترجمه ترگمان]مدار سیلیکون Controllable، نمایشگر دیجیتال، کنترل دقیق و دقیق
[ترجمه گوگل]مدار سیلیکون کنترل شده، صفحه نمایش دیجیتال، کنترل دقیق و دقیق

پیشنهاد کاربران

قابل کنترل
قابل نظارت و واپایش

Control = کنترل
Controller = کنترلنده
Controlled = کنترلیده
Controllable = کنترل پذیر
Controllablize = کنترلپذیریدن
Controllability = کنترل پذیری


کلمات دیگر: