1. this poem is an articulation of his feelings
این شعر گویای احساسات اوست.
2. the more he drank, the worse became his articulation
هر چه بیشتر مشروب خورد شمردگی حرف هایش بدتر شد.
3. As he drank more wine his articulation became worse.
[ترجمه ترگمان]همچنان که بیش از پیش شراب می خورد، articulation بدتر شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او شراب بیشتری نوشید، بیانش بدتر شد
4. She spoke with a lazy articulation.
[ترجمه yazdani] او با بیانی کُند صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای آهسته تری به حرف آمد
[ترجمه گوگل]او با گفتار تنبل صحبت کرد
5. As he drank more wine, his articulation suffered.
[ترجمه ترگمان]همچنان که بیش از پیش شراب می نوشید، articulation رنج می برد
[ترجمه گوگل]همانطور که او شراب بیشتری نوشید، گفتار او رنج می برد
6. The singer worked hard on the clear articulation of every note.
[ترجمه ترگمان]خواننده به سختی به بیان واضح هر نت موسیقی مشغول بود
[ترجمه گوگل]خواننده به شدت به بیان دقیق هر یادداشت مشغول شد
7. Eliot's articulation of his authentic poetic voice gives way, despite himself, to a staging of his own destruction.
[ترجمه ترگمان]با وجود خودش، با وجود خودش، با وجود خودش، با وجود خودش
[ترجمه گوگل]تفسیر الیوت از صدای شاعر معتبر او، به رغم خود، به مرحله ای از تخریب خود می رسد
8. Articulation of modes of production and dependency theories would view the continued use of these labor forms as beneficial to capitalism.
[ترجمه ترگمان]استفاده از نظریه های تولید و وابستگی به استفاده مداوم از این اشکال کار به عنوان فایده برای سرمایه داری نگاه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تفسیر روش های تولید و نظریه های وابستگی، استفاده مداوم از این فرم های کار را به عنوان سودمند برای سرمایه داری مورد توجه قرار می دهد
9. He got therapy at school for articulation and comprehension.
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه به خاطر articulation و فهم و ادراک به دانشکده درمانی رفته بود
[ترجمه گوگل]او در مدرسه برای تفسیر و تفسیر درمانی داشت
10. Me, wrestling with the right articulation, and Lucker with his blunted anger.
[ترجمه ترگمان]من، در حالی که با گام های محکم و بی نقص کشتی می گرفتم و با عصبانیت ضعیف خود کلنجار می رفتم
[ترجمه گوگل]من، کشتی با بیان درست، و Lucker با خشم خفیف او
11. Number twenty-five, do not penalize for articulation errors.
[ترجمه ترگمان]شماره بیست و پنج، خطاهای بیان را جریمه نکنید
[ترجمه گوگل]شماره بیست و پنج، برای اشتباهات مفصلی جریمه نمی شود
12. It is also good articulation and crisp, clear consonants.
[ترجمه ترگمان]همچنین حروف صدادار خوب و تیز و تمیز است
[ترجمه گوگل]همچنین بیانات خوب و واضح، همخوانهای روشن است
13. Secondly, for a few, increased articulation will provide entrepreneurial openings.
[ترجمه ترگمان]دوم، برای تعداد کمی، مفصل بندی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]ثانیا، برای بعضی از اصطلاحات افزایش یافته، فرصت های کارآفرینی را فراهم می کند
14. It is not clear whether this articulation makes use of the working memory system or is independent.
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا این مفصل بندی از سیستم حافظه کار استفاده می کند یا مستقل است
[ترجمه گوگل]روشن نیست که آیا این تفسیر از سیستم حافظه کاری استفاده می کند یا مستقل است
15. Thus a theory of articulation does not mean that the musical field is a pluralistic free-for-all.
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک نظریه مفصل بندی به این معنا نیست که زمینه موسیقی یک مفهوم کثرت گرا است
[ترجمه گوگل]بنابراین نظریه بیان، بدین معنا نیست که زمینه موسیقی یک آزادسازی کامل برای همه است