کلمه جو
صفحه اصلی

work load


معنی : کاربار، ظرفیت کار
معانی دیگر : مقدار کاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد، (میزان کاری که باید در مدت معین انجام شود) کاربار، بار دستگاه، کار میزان، کار میزان each employee has a heavy workload میزان کاری که هر کارمند باید انجام بدهد سنگین است

انگلیسی به فارسی

کاربار، ظرفیت کار، مقدار کاری که یک کارگر در زمان معین انجاممی‌دهد


بار کار، کاربار، ظرفیت کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the amount of work required or expected, as of a particular employee, student, or the like.

• amount of work to be done
your workload is the amount of work that you have to do.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] بارکاری

مترادف و متضاد

کاربار (اسم)
work load

ظرفیت کار (اسم)
work load

assigned work


Synonyms: load, tasks at hand, workload


جملات نمونه

1. this heavy workload is backbreaking
این بار سنگین کار کمرشکن است.

2. each employee has a heavy workload
میزان کاری که هر کارمند باید انجام بدهد سنگین است.

3. My work load has doubled since Henry left.
[ترجمه ترگمان]بار کار من از زمان رفتن هنری دو برابر شده است
[ترجمه گوگل]بار من کار خود را از زمانی که هنری ترک کرده دو برابر شده است

4. This was at a time when the work load was growing.
[ترجمه ترگمان]این زمانی بود که بار کار در حال رشد بود
[ترجمه گوگل]این در زمانی بود که بار کار در حال رشد بود

5. Therefore the work load should not be too heavy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بار کار نباید زیاد سنگین باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین بار کار نباید بیش از حد سنگین باشد

6. How best can their work load be shared?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان بار کار آن ها را به اشتراک گذاشت؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان بار کار خود را به اشتراک گذاشت؟

7. The work load had become too heavy for these two offices, still honorary, to remain combined.
[ترجمه ترگمان]بار کار برای این دو دفتر سنگین شده بود و هنوز هم افتخاری بود
[ترجمه گوگل]بار کار برای این دو دفاتر، هنوز هم افتخارآمیز است، برای همیشگی باقی مانده است

8. The concept, composition and assessing method of the Work Load Point system are defined clearly, and the differences between Work Load Point system and traditional hour-working system are described.
[ترجمه ترگمان]مفهوم، ترکیب و ارزیابی روش سیستم نقطه بار کار به طور واضح تعریف شده اند و تفاوت بین سیستم نقطه بار کار و سیستم ساعت کار سنتی توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]مفهوم، ترکیب و روش ارزیابی سیستم Load Load Point به وضوح تعریف می شود و تفاوت ها بین سیستم Work Load Point و سیستم سنتی ساعت کار تعریف شده است

9. We grumbled about the increased work load.
[ترجمه ترگمان]ما درباره افزایش بار کاری غرولند کردیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد افزایش بار کار شدید

10. This means that depending on the work load, a free lancer may opt to work full days or shorter.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که بسته به بار کاری، یک نیزه دار آزاد می تواند روزها یا کوتاه تر کار کند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که با توجه به بار کار، یک لانچر رایگان ممکن است برای کار روزانه یا کوتاهتر کار کند

11. First of all, the paper uses Work Load Point assessment system, work breakdown structure and critical path method to build the control and monitor system based on the Work Load Point system.
[ترجمه ترگمان]اول از همه، این مقاله از سیستم ارزیابی نقطه بار کار، ساختار شکست کار و روش مسیر بحرانی برای ساخت کنترل و نظارت بر سیستم بر پایه سیستم نقطه بار کار استفاده می کند
[ترجمه گوگل]اول از همه، مقاله از سیستم ارزیابی نقطه کار، ساختار شکست کار و شیوه مسیر بحرانی برای ساخت سیستم کنترل و نظارت براساس سیستم سیستم کار بار استفاده می کند

12. Said the Xie Jin work load bearing Chinese thought progress and the consciousness open course, not.
[ترجمه ترگمان]بار کار جین بکوف باعث پیشرفت فکر چینی و مسیر باز آگاهی شد، نه
[ترجمه گوگل]سعید جیان Xie کار بار تحمل روند پیشرفت چینی و البته دوره آگاهی، نه

13. The work load for two working days must be finished today.
[ترجمه ترگمان]کار کردن بار کار برای دو روز کاری باید امروز تمام شود
[ترجمه گوگل]بار کار برای دو روز کاری باید امروز به پایان برسد

14. Thirdly, it studies the theory and method of Work Load Point system based on project schedule monitoring.
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، این تئوری و روش سیستم بار بار کار برپایه نظارت زمانبندی پروژه را مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سوم، تئوری و روش سیستم Load Load Point را بر اساس نظارت بر برنامه پروژه مطالعه می کند

15. The rigidity formular considered the actual action of work load has beenderived and is expressed directly with elastic curve.
[ترجمه ترگمان]انعطاف ناپذیری (سفتی)، عمل واقعی بار کار را در نظر می گیرد و مستقیما با منحنی الاستیک بیان می شود
[ترجمه گوگل]فرمول استحکام در نظر گرفته شده است عمل واقعی بار کار بی ادب است و به طور مستقیم با منحنی الاستیک بیان می شود

16. She's had an increased workload this year.
[ترجمه ترگمان]امسال زیاد پیشرفت کرده
[ترجمه گوگل]او در سال جاری حجم کاری بالاتری داشت

17. We should hire another secretary to lighten Barbara's workload.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک منشی دیگر استخدام کنیم تا کار Barbara باربارا را روشن کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یکی دیگر از وزرا را به منظور کاهش بار کاری باربارا استخدام کنیم

18. He's always grousing about the workload.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد کار زیاد حرف میزنه
[ترجمه گوگل]او همیشه درباره حجم کاری صحبت می کند

19. She's struggling to cope with the heavy workload .
[ترجمه ترگمان]او تقلا می کند تا با حجم کاری سنگین کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او در حال تلاش برای مقابله با حجم کار سنگین است

20. We have tried to equalize the workload between the different teachers.
[ترجمه ترگمان]ما تلاش کرده ایم که بار کاری بین معلمان مختلف را یک سان کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کرده ایم تا حجم کار بین معلمان مختلف را برابر کنیم

21. The administrative workload is making massive inroads into our working day .
[ترجمه ترگمان]حجم کار اجرایی در روز کاری ما تاخت و تاز می کند
[ترجمه گوگل]حجم کاری اداری در روز کاری ما عظیم است

22. The new exams will only add to the workload of already hard-pressed teachers.
[ترجمه ترگمان]این امتحانات تازه به بار کاری معلمان تحت فشار افزوده خواهند شد
[ترجمه گوگل]امتحانات جدید فقط به حجم کار معلمان سخت افزاری اضافه خواهد شد

23. The workload can be evened out, instead of the shop having busy times and slack periods.
[ترجمه ترگمان]این کار می تواند به جای مغازه دارای زمان شلوغ و دوره های رکود، قابل evened باشد
[ترجمه گوگل]حجم کار را می توان برطرف کرد، به جای اینکه مغازه دارای زمان های شلوغ و دوره های شلوغ باشد

24. Students do find that their workload increases throughout the course.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان متوجه می شوند که فشار کاری آن ها در سراسر مسیر افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]دانش آموزان متوجه می شوند که حجم کار آنها در طول دوره افزایش می یابد

25. Management is looking at ways of spreading the workload between departments.
[ترجمه ترگمان]مدیریت به دنبال راه هایی برای گسترش حجم کاری بین ادارات است
[ترجمه گوگل]مدیریت به شیوه های گسترش بار کاری بین ادارات نگاه می کند

26. We want to try and distribute the workload more evenly.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم تلاش کنیم و حجم کار را به طور مساوی توزیع کنیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم سعی کنیم توزیع بار کار را به صورت یکنواخت تر انجام دهیم

27. Doctors are having to cope with an everexpanding workload.
[ترجمه ترگمان]پزشکان مجبور به مقابله با حجم کاری everexpanding هستند
[ترجمه گوگل]پزشکان نیاز به مقابله با یک حجم کار در حال گسترش دارند

28. We tried to spread the workload evenly between the departments.
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم حجم کاری را به طور مساوی بین دپارتمان ها گسترش دهیم
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم بار کار را بین ادارات تقسیم کنیم

29. I kept a weekly account of my workload and activities.
[ترجمه ترگمان]من یک حساب هفتگی را از کار و فعالیت خود در هفته نگه داشتم
[ترجمه گوگل]یک حساب هفتگی از حجم کاری و فعالیت های من نگهداری کردم

پیشنهاد کاربران

بار کاری


حجم کار

سهم کار

شدت - ( در ورزش ) : شدت تمرین

فشار کاری

ظرفیت کار

نرخ کار

حجم کاری، بار کاری، فشار کاری


کلمات دیگر: