کلمه جو
صفحه اصلی

commerce


معنی : تجارت، بازرگانی، معاشرت
معانی دیگر : سوداگری، دادوستد، (اجتماعی) رابطه، رفت و آمد، (قدیمی) رابطه ی شخصی داشتن، رفت و آمد کردن با (با with)، تجارت کردن

انگلیسی به فارسی

معاشرت، رفت‌و‌آمد، مراوده


تجارت، بازرگانی، معاشرت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the exchange of goods or services for money; business transactions.
مترادف: business, dealings, trade, transaction
مشابه: barter, exchange, marketing, merchandising, traffic

- The trade agreement is expected to increase commerce between the two nations.
[ترجمه ترگمان] انتظار می رود که توافقنامه تجاری تجارت بین دو کشور را افزایش دهد
[ترجمه گوگل] انتظار می رود توافقنامه تجارت بین تجارت دو کشور افزایش یابد
- The old marketplace is still a center of commerce in the city.
[ترجمه ترگمان] بازار قدیمی هنوز مرکز بازرگانی شهر است
[ترجمه گوگل] بازار قدیمی هنوز مرکز تجارت در شهر است

(2) تعریف: social interaction.
مترادف: intercourse, relations, sociality
مشابه: association

- Dances were arranged to promote a certain amount of commerce between students of the two schools.
[ترجمه چکامه] برای این که تا حدی میزان معاشرت بین دانش آموزان دو مدرسه گسترش پیدا کند، مجلس رقصی ترتیب داده شده بود
[ترجمه ترگمان] برای ترویج میزان معینی از بازرگانی میان دانش آموزان دو مدرسه رقص برگزار شد
[ترجمه گوگل] رقص ها برای ترویج میزان معینی از تجارت بین دانش آموزان دو مدرسه تنظیم شدند

• trade, buying and selling
commerce is the activity of buying and selling things on a large scale.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بازرگانی
[حقوق] تجارت کردن، معامله کردن، تجارت، بازرگانی، داد و ستد

مترادف و متضاد

تجارت (اسم)
business, trade, commerce

بازرگانی (اسم)
trade, commerce

معاشرت (اسم)
commerce, communication, sociability

buying and selling


Synonyms: business, dealing, dealings, economics, exchange, industry, marketing, merchandising, merchantry, retailing, trade, traffic, truck, wholesaling


جملات نمونه

1. commerce was snagged by a lack of foreign exchange
فقدان ارز خارجی بازرگانی را مختل کرد.

2. interstate commerce
بازرگانی میان ایالتی

3. government interference threatens commerce with complete paralysis
دخالت دولت تجارت را به فلج کامل تهدید می کند.

4. the captains of commerce and industry
سروران تجارت و صنعت

5. the chamber of commerce
اتاق بازرگانی

6. the undersecretary of commerce
معاون وزیر بازرگانی

7. the power to regulate commerce shall not be qualified in any way
اختیار تنظیم (امور) بازرگانی به هیچ وجه قابل تعدیل نیست.

8. the treaty respects the commerce between our countries
معاهده مربوط به بازرگانی بین کشورهای ما است.

9. the war's impact on commerce
اثر جنگ بر بازرگانی

10. a backlash against government interference in commerce
واکنش شدید برعلیه دخالت دولت در تجارت

11. the government interferes too much in commerce
دولت در تجارت،زیاد دخالت می کند.

12. we have decided to have no commerce with our new neighbor
تصمیم گرفته ایم هیچگونه رابطه ای با همسایه ی جدیدمان برقرار نکنیم.

13. the government tries to strengthen industry and commerce
دولت می کوشد صنعت و بازرگانی را تقویت کند.

14. the movement away from government control of commerce
گرایش مخالف با کنترل بازرگانی از طرف دولت

15. london is one of the crossroads of world commerce
لندن یکی از کانون های بازرگانی جهانی است.

16. the government should not play a part in commerce
دولت نباید در تجارت نقشی داشته باشد.

17. the bazaar is considered to be one of the main centers of commerce in tabriz
بازار یکی از مراکز عمده ی بازرگانی شهر تبریز محسوب می شود.

18. She has little experience of the world of commerce.
[ترجمه ترگمان]او تجربه کمی از دنیای تجارت دارد
[ترجمه گوگل]او تجربه کمی از دنیای تجارت دارد

19. The government decapitalized industry and commerce with harsh tax policies.
[ترجمه ترگمان]دولت صنعت و تجارت را با سیاست های مالیاتی سخت مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]حکومت صنعت و تجارت را با سیاست های مالیاتی خشن کاهش داد

20. A career in commerce proved uncongenial for him.
[ترجمه ترگمان]شغلی که در امور بازرگانی به وجود آمده بود برای او نامتناسب بود
[ترجمه گوگل]حرفه ای در تجارت ثابت ناپذیر برای او بود

21. The music business marries art and commerce.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار موسیقی با هنر و تجارت ازدواج می کند
[ترجمه گوگل]کسب و کار موسیقی با هنر و تجارت ازدواج می کند

22. The company is now buying itself into American commerce and industry.
[ترجمه ترگمان]این شرکت اکنون خود را به تجارت و صنعت آمریکا تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حاضر خود را به تجارت و صنعت آمریکا می فروشد

23. Our country has been trying to broaden its commerce with other nations.
[ترجمه ترگمان]کشور ما در تلاش برای گسترش تجارت خود با کشورهای دیگر بوده است
[ترجمه گوگل]کشور ما تلاش کرده است تجارت خود را با کشورهای دیگر گسترش دهد

24. Commerce was clogged with various restrictions.
[ترجمه ترگمان]بازرگانی با محدودیت های گوناگونی مسدود شده بود
[ترجمه گوگل]تجارت با محدودیت های مختلف مسدود شد

The bazaar is considered to be one of the main centers of commerce in Tabriz.

بازار یکی از مراکز عمده‌ی بازرگانی شهر تبریز محسوب می‌شود.


The government tries to strengthen industry and commerce.

دولت می‌کوشد صنعت و بازرگانی را تقویت کند.


We have decided to have no commerce with our new neighbor.

تصمیم گرفته‌ایم هیچ‌گونه رابطه‌ای با همسایه‌ی جدیدمان برقرار نکنیم.


پیشنهاد کاربران

تاجر

داد و ستد
تجارت
سودا ( به معنای تجارت است )

همنشینی_ نشست و برخاست

trade
com.
is an abbreviated for COMMERCIAL that has been used in the end of any internet addresses
such as
name@domain. com
تجاری:COMMERCIAL

تجارت ، بازرگانی


کلمات دیگر: