1- دست از عملی کشیدن، (کاری را) ول کردن، در دکان را تخته کردن 2- خراب شدن، از کار افتادن
pack up
1- دست از عملی کشیدن، (کاری را) ول کردن، در دکان را تخته کردن 2- خراب شدن، از کار افتادن
انگلیسی به فارسی
نقل مکان کردن
مترادف و متضاد
Move one's residence
جملات نمونه
1. Let's pack up and get ready to start at once.
[ترجمه Viana] دست از عملی کشیدن ( کار )
[ترجمه ترگمان]بیا وسایلت رو جمع کنیم و یه بار دیگه شروع کنیم[ترجمه گوگل]بیایید بسته و آماده شدن برای شروع در یک بار
2. He was told to pack up all of his letters and personal belongings.
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که تمام نامه هایش و وسایل شخصی خود را جمع کند
[ترجمه گوگل]او گفته شد که تمام نامه ها و وسایل شخصی اش را بسته باشد
[ترجمه گوگل]او گفته شد که تمام نامه ها و وسایل شخصی اش را بسته باشد
3. He might soon pack up his assignment and return to the United States.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به زودی ماموریت خود را به پایان برساند و به آمریکا باز گردد
[ترجمه گوگل]او ممکن است زودتر از وظایف خود بگذرد و به ایالات متحده بازگردد
[ترجمه گوگل]او ممکن است زودتر از وظایف خود بگذرد و به ایالات متحده بازگردد
4. He was told by the boss to pack up.
[ترجمه ترگمان]اون به رئیس گفته بود که گروه رو جمع کنه
[ترجمه گوگل]او توسط رئیس فرستاده شد تا بسته شود
[ترجمه گوگل]او توسط رئیس فرستاده شد تا بسته شود
5. The firm will probably pack up and move northwest.
[ترجمه ترگمان]شرکت احتمالا گروه را جمع خواهد کرد و به شمال غربی حرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت احتمالا بسته و حرکت خواهد کرد شمال غربی
[ترجمه گوگل]این شرکت احتمالا بسته و حرکت خواهد کرد شمال غربی
6. I think we might as well pack up and go home.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتر باشه گروه رو جمع و جور کنیم و بریم خونه
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما هم ممکن است بسته و رفتن به خانه
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما هم ممکن است بسته و رفتن به خانه
7. He'd left me to pack up the mail and post it off.
[ترجمه ترگمان]او مرا رها کرده بود تا نامه ها را جمع کنم و آن را پست کنم
[ترجمه گوگل]او مرا ترک کرد تا نامه را بسته و پست کند
[ترجمه گوگل]او مرا ترک کرد تا نامه را بسته و پست کند
8. Business is terrible I might as well pack up.
[ترجمه ترگمان]کار و کاسبی خیلی بد است که من هم باید جمع و جورش کنم
[ترجمه گوگل]کسب و کار وحشتناک است، من هم ممکن است بسته
[ترجمه گوگل]کسب و کار وحشتناک است، من هم ممکن است بسته
9. It's time to pack up. Let's have lunch.
[ترجمه ترگمان]وقتشه که خودمونو جمع و جور کنیم بیا ناهار بخوریم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که بسته شود بیایید ناهار بخوریم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که بسته شود بیایید ناهار بخوریم
10. What made you pack up a good job like that?
[ترجمه ترگمان]چی باعث شد که یه کار خوب انجام بدی؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث شده تا کار خوبی انجام دهید؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث شده تا کار خوبی انجام دهید؟
11. I'm about to pack up my things and go home.
[ترجمه نارینا برقی] من می خواهم وسایلم را جمع کنم و به خانه برگردم
[ترجمه ترگمان]می خوام وسایلم رو جمع کنم و برم خونه[ترجمه گوگل]من قصد دارم چیزهایم را جمع کنم و به خانه بروم
12. If you don't work well, you'd better pack up.
[ترجمه ترگمان]اگر خوب کار نکنی، بهتر است وسایلت را جمع کنی
[ترجمه گوگل]اگر خوب کار نکنید بهتر است بسته بندی کنید
[ترجمه گوگل]اگر خوب کار نکنید بهتر است بسته بندی کنید
13. When should a conflict cause an individual to pack up and leave a job or organisation?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی یک تعارض می تواند باعث شود که فردی یک شغل و یا سازمان را ترک و ترک کند؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک درگیری موجب یک فرد برای بسته شدن و ترک یک شغل یا سازمان شود؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک درگیری موجب یک فرد برای بسته شدن و ترک یک شغل یا سازمان شود؟
14. And in the morning she would pack up and quietly leave, would never see this disturbing family again.
[ترجمه ترگمان]و در آن روز صبح زود از خواب بیدار می شد و به آرامی از خانه خارج می شد و دیگر این خانواده مزاحم را نمی شد دید
[ترجمه گوگل]و صبح او بسته و بی سر و صدا ترک، هرگز این خانواده مزاحم دوباره را ببینید
[ترجمه گوگل]و صبح او بسته و بی سر و صدا ترک، هرگز این خانواده مزاحم دوباره را ببینید
پیشنهاد کاربران
چمدان را بستن! جمع و جور کردن همه وسایلت باهم و داخل یک چمدان گذاشتن.
I am about to pack up my things and go home
من تقریبا دارم چمدونم را می بندم و میروم به خانه. یا من تقریبا دارم وسایلم را جمع میکنم که بگذارم داخل چمدون و بروم به خانه!
2 - به معنی ، ترک کردن یا دست برداشتن از انجام کاری ( غیر رسمی و انگلیسی بریتانیایی ) مثال:
he packed up his teaching job after 5 years
او بعد از پنج سال از شغل آموزگاری دست برداشت.
I am about to pack up my things and go home
من تقریبا دارم چمدونم را می بندم و میروم به خانه. یا من تقریبا دارم وسایلم را جمع میکنم که بگذارم داخل چمدون و بروم به خانه!
2 - به معنی ، ترک کردن یا دست برداشتن از انجام کاری ( غیر رسمی و انگلیسی بریتانیایی ) مثال:
he packed up his teaching job after 5 years
او بعد از پنج سال از شغل آموزگاری دست برداشت.
ایلتس جنرال ۱۲ تست ۵ ریدینگ صفحه ۱۸:
For mobile climbing wall:
Quick to set up and pack up
جمع و جور شدن
For mobile climbing wall:
Quick to set up and pack up
جمع و جور شدن
جمع کردن , برداشتن , جمع و جور کردن , گذاشتن داخل … و دست برداشتن
ول کردن
Packup #collect
Packup #collect
کلمات دیگر: