کلمه جو
صفحه اصلی

nails

انگلیسی به فارسی

ناخن، میخ، چنگ، میخ سرپهن، سم، چنگال، گل میخ، زدن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، قاپیدن، کوبیدن، گرفتن


جملات نمونه

1. to pound nails into a board
به تخته ای میخ کوفتن

2. hard as nails
سخت،پوست کلفت،بی احساس،بی رحم

3. i toed the nails in various directions
میخ ها را در جهت های مختلف یک وری کوبیدم.

4. sherry has long nails
شری ناخن های بلند دارد.

5. to cut one's nails
ناخن های خود را گرفتن

6. to cut one's nails
ناخن خود را گرفتن یا زدن

7. to do one's nails
ناخن های خود را گرفتن (با سوهان یا مانیکور زدن)

8. to pare one's nails
ناخن های خود را گرفتن

9. he drove in the nails with a big hammer
او میخ را با چکش بزرگی می کوبید.

10. she dinted her sharp nails into her own cheeks
او ناخن های تیز خود را در گونه های خود فرو کرد.

11. she was filing her nails
او ناخن های خود را سوهان می زد.

12. he has the habit of biting his nails
او عادت به جویدن ناخن های خود دارد.

13. the bride waved her hair and manicured her nails
عروس گیسوان خود را فر زد و ناخن های خود را رنگ کرد.

پیشنهاد کاربران

طناب


دوتا معنی
1 ناخن ها
2 میخ ها

میخ ها

مخ زدن یا قاپیدن مخ دختر . مثل این
The chinese from the store nails it to his employee
مرد چینی در فروشگاه مخ کارمندش ( دختر ) رو میزنه یا می قاپه یا دلشو بدست میاره


کلمات دیگر: