کلمه جو
صفحه اصلی

ad


معنی : حرف اضافه لاتینی
معانی دیگر : پیشوند: به سوی، به علاوه ی، نزدیک بودن به (در کلماتی که اصل آنها لاتین است قبل از c و q می شود ac-، قبل از f می شود af-، قبل از sc و sp و st می شود a-)، مخفف: (عامیانه) آگهی، مخفف: (تنیس) اولین امتیاز پس از اتمام یک دور بازی، (دارو سازی) به مقدار، تا، به منظور ساختن ...، پیشوندی است لاتین به معنی به
ad _
پسوند (اسم ساز):، برخی نمرات جمع [dyad]، عنوان برخی اشعار [iliad]، پسوند (قیدساز): به سوی، در جهت [caudad]

انگلیسی به فارسی

پیشوندی است لاتین به‌معنی(به)، حرف اضافه لاتینی به‌معنی (به) مانند hoc - ad که به‌معنی(برای این منظورخاص) است.


آگهی، حرف اضافه لاتینی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: advertisement.
مشابه: advertisement, commercial, plug

- There are so many ads during these movies on TV!
[ترجمه ترگمان] در طول این فیلم ها تبلیغات زیادی در تلویزیون وجود دارد!
[ترجمه گوگل] در طول این فیلم ها در تلویزیون، تبلیغات زیادی وجود دارد!
صفت ( adjective )
• : تعریف: advertising.

- The company is launching new ad campaign for its product.
[ترجمه ترگمان] شرکت کمپین تبلیغاتی جدیدی را برای محصولاتش راه اندازی می کند
[ترجمه گوگل] این کمپین تبلیغاتی جدیدی را برای محصول خود راه اندازی می کند
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: to; toward.

- adjoin
[ترجمه ترگمان] وصلت دادن
[ترجمه گوگل] متصل
- adolescent
[ترجمه ترگمان] نوجوان
[ترجمه گوگل] نوجوانان

(2) تعریف: near.

- adrenal
[ترجمه ترگمان] آدرنالی
[ترجمه گوگل] آدرنال
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "anno Domini" (Latin); in the year of the Lord, or since the birth of Jesus Christ (used in designating dates).

• toward, at
advertisement
an ad is an advertisement; an informal word.
you use ad in dates to indicate the number of years or centuries since the year in which jesus christ is believed to have been born.

مترادف و متضاد

حرف اضافه لاتینی (اسم)
ad

advertisement


Synonyms: commercial, announcement, notice, circular, endorsement, flyer, plug, promotion


جملات نمونه

1. ad in
به نفع کسی که سرو می زند

2. ad out
به نفع دریافت کننده ی سرو

3. guardian ad litem
قیم شخص بی صلاحیت (در دادگاه)

4. the ad hoc committee on curriculum review
شورای ویژه جهت بررسی برنامه ی درسی

5. she praised her children ad nauseam
آنقدر از بچه های خودش تعریف کرد که حال ما به هم خورد.

6. the committee meets on an ad hoc basis
شورا بر حسب نیاز تشکیل جلسه می دهد.

7. that city fell in a. d. 90
آن شهر در سنه ی نود میلادی سقوط کرد.

8. the medieval period extended roughly from a. d. 500 to 1500
قرون وسطی تقریبا از 500 تا 1500 میلادی ادامه داشت.

9. the invasion of england by the normans in a. d. 1066
گرفتن انگلستان توسط نورمان ها در سال 1066 میلادی

10. Rome annexed the Nabatean kingdom in 106 AD.
[ترجمه ترگمان]رم در ۱۰۶ بعد از میلاد پادشاهی Nabatean را تصرف کرد
[ترجمه گوگل]رم حکومت نابایتان را در سال 106 میلادی تأسیس کرد

11. Charlemagne was crowned Emperor on Christmas Day 800 AD.
[ترجمه ترگمان]چارل مگن در روز کریسمس ۸۰۰ میلادی امپراتور شد
[ترجمه گوگل]در طول روز کریسمس 800 ساله، امپراتور شارلمانی امپراتور بود

12. Environmentalists attacked the company's ad as a public-relations exercise.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست به تبلیغ این شرکت به عنوان یک ورزش با روابط عمومی حمله کردند
[ترجمه گوگل]محیط زیست به آگهی شرکت به عنوان یک روابط عمومی روابط عمومی حمله کرد

13. We put an ad in the local paper.
[ترجمه ترگمان]ما یک تبلیغ در روزنامه محلی گذاشتیم
[ترجمه گوگل]ما آگهی را در مقاله محلی قرار داده ایم

14. They've placed an ad for someone to baby-sit the youngsters in the evening.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تبلیغ برای کسی که در عصر حاضر است در آنجا بنشینند، قرار داده اند
[ترجمه گوگل]آنها یک آگهی برای کسی که برای بچه ها قرار داده است قرار داده است، جوانان را شبانه بگذارید

15. Problems were solved on an ad hoc basis.
[ترجمه ترگمان]مشکلات بر مبنای تک کاره حل شدند
[ترجمه گوگل]مشکلات به طور آشکار حل شد

16. In one ad the viewer scarcely sees the car's exterior.
[ترجمه ترگمان]در یک تبلیغ، بیننده به ندرت ظاهر ماشین را می بیند
[ترجمه گوگل]در یک آگهی، بیننده به ندرت بیرونی ماشین را می بیند

17. This is an ad hoc committee specially established to deal with a particular subject.
[ترجمه ترگمان]این یک کمیته ویژه است که برای رسیدگی به یک موضوع خاص ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]این یک کمیته ویژه است که به طور خاص برای رسیدگی به یک موضوع خاص تاسیس شده است

18. It said in the job ad that they wanted proficiency in at least two languages.
[ترجمه ترگمان]در آگهی استخدامی نوشته شده بود که آن ها حداقل به دو زبان مهارت دارند
[ترجمه گوگل]در آگهی شغل می گوید که آنها حداقل دو زبان را مهارت می دانند

19. Middle English was spoken from about AD 1100 to 1450.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی از حدود ۱۱۰۰ میلادی به سال بعد از میلاد مسیح گفته شد
[ترجمه گوگل]انگلیسی میانه از حدود 1100 تا 1450 میلادی صحبت شد

20. He placed/put a personal ad in The Times.
[ترجمه ترگمان]او یک آگهی شخصی را در روزنامه تایمز قرار داد
[ترجمه گوگل]او یک آگهی شخصی را در The Times قرار داد

ad in

به نفع کسی که سرو می‌زند.


ad out

به نفع دریافت‌کننده‌ی سرو


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Art Director
موضوع: عمومی
مدیر هنری
عبارت کامل: right ear
موضوع: پزشکی
گوش راست
عبارت کامل: Andorra
موضوع: مکان و موقعیت
مخفف کشور آندورا

پیشنهاد کاربران

توضیحاتی در رابطه با ad به معنای آگهی
واژه ad مخفف advertisement ( به معنای تبلیغ ) است. این واژه معمولا به صورت جمع استفاده می شود و به محتوای منتشر شده ( معمولا در رسانه ها ) به هدف معرفی یا تبلیغ یک محصول یا اطلاع رسانی اشاره می کند.

منبع: سایت بیاموز

تبلیغ

بعدازمیلاد

Anno domini
In the year of our lord

Anno Domini
بعد از میلاد مسیح

ارزش افزوده


AD: the year of our Lord , from Anno Domini ( Latin ) , used in the Christian calendar to count years since the birth of Christ; many people prefer CE as an alternative[Common Era]

Associated degree
فوق دیپلم

آگهی

ADمخفف anno domini هست
AD یعنی بعداز میلاد مسیح
کلمه anno domini متعلق به زبان لاتین قرون وسطی می باشد و به معنی ( در سال خداوند ما ) است.

پس از میلاد مسیح ( میلادی )

Creat ad : یعنی تبلیغ ساختن - تبلیغ کردن
Ad از advertise میادش معنیش میشه آگهی تبلیغاتی / تبلیغ noun
Ads هم میگن
Ad بعد میلاد هم معنی میده
BC قبل میلاد

آگهی تبلیغاتی


پس از میلاد مسیح
مخفف
Anno Domini

میتونه مخفف assistant director هم باشه، که اگر اشتباه نکنم میشه دستیار کارگردان.
A first assistant director, 1st AD, or simply assistant director, manages the logistics of creating a film or a television series. These professionals oversee production heads and serve as a point of contact between the director and the rest of a production's cast and crew.

ad ( بازاریابی )
واژه مصوب: تبلیغ
تعریف: هر نوع پیام آگاهی رسان یا ترغیبی یا متقاعدکننده که فرد یا شرکت یا سازمان در رسانه های گوناگون منتشر می کند==ad ( بازاریابی ) ==


کلمات دیگر: