کلمه جو
صفحه اصلی

vaccinate


واکسن زدن، واکسینه کردن، مایه کوبی کردن، تلقیح شدن، واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن

انگلیسی به فارسی

واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن


واکسن زدن، واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: vaccinates, vaccinating, vaccinated
مشتقات: vaccinator (n.)
• : تعریف: to inoculate with a vaccine to make immune to a particular disease.

• render unsusceptible to a disease by inoculating
if you are vaccinated against a disease, you are given a vaccine, usually by injection, to prevent you from getting it.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] واکسن زدن

مترادف و متضاد

give a shot to treat or prevent disease


Synonyms: immunize, inject, inoculate, mitigate, prevent, protect, treat, variolate


جملات نمونه

1. There has been a radical decline in polio since doctors began to vaccinate children with the Salk vaccine.
کاهش اساسی در بیماری فلج اطفال از زمان واکسینه کردن بچه ها با واکسن "سالک" توسط پزشکان ایجاد شده است

2. The general population has accepted the need to vaccinate children against the once-dreaded disease.
امروزه بیشتر مردم لزوم واکسینه کردن کودکان را در مقابل بیماری های سابقا کشنده پذیرفته اند

3. Numerous examples persist of people who have neglected to have their infants vaccinated.
هنوز هم موارد زیادی وجود دارد که افراد در واکسینه کردن نوزادان خود کوتاهی می کنند

4. to vaccinate children against smallpox
بچه ها را در برابر آبله واکسینه کردن

5. They have begun to vaccinate children in an attempt to check the spread of the disease.
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به واکسینه کردن کودکان در تلاش برای بررسی شیوع این بیماری کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به واکسیناسیون کودکان در تلاش برای بررسی گسترش بیماری

6. Smallpox was eliminated by a dedicated effort to vaccinate everyone.
[ترجمه ترگمان]آبله از سوی یک تلاش اختصاصی برای واکسینه کردن همه حذف شد
[ترجمه گوگل]علف های هرز توسط یک تلاش ویژه برای واکسیناسیون هرکسی حذف شدند

7. However, the decision to vaccinate a large population for group C meningococcal disease is difficult.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تصمیم برای واکسینه کردن یک جمعیت بزرگ برای بیماری گروه سی meningococcal دشوار است
[ترجمه گوگل]با این حال، تصمیم برای واکسیناسیون جمعیت زیادی برای بیماری مننژاکولی گروه C دشوار است

8. Your doctor will normally be able to vaccinate you with a flu vaccine.
[ترجمه ترگمان]پزشک شما معمولا می تواند با واکسن سرماخوردگی شما را واکسن بزند
[ترجمه گوگل]پزشک شما به طور معمول قادر به واکسیناسیون شما با یک واکسن آنفلوآنزا است

9. Worcestershire Health Authority is another which doesn't vaccinate youngsters.
[ترجمه ترگمان]اداره بهداشت Worcestershire دیگری است که جوانان را واکسینه نمی کند
[ترجمه گوگل]اداره بهداشت Worcestershire دیگری است که جوانان را واکسینه نمی کند

10. To vaccinate a few hundred people in a village and find a disease there a decade later is one thing.
[ترجمه ترگمان]برای واکسینه کردن چند صد نفر در یک روستا و یافتن یک بیماری در آنجا یک دهه بعد یک چیز است
[ترجمه گوگل]برای واکسین کردن چند صد نفر در یک روستا و پیدا کردن یک بیماری یک دهه بعد، یک چیز است

11. Third, if the condition permission, may vaccinate the influenza vaccine.
[ترجمه ترگمان]سوم، اگر شرایط اجازه داشته باشد، ممکن است واکسن آنفولانزا را واکسینه کند
[ترجمه گوگل]سوم اینکه اگر شرایط اجازه داشته باشد واکسن آنفلوانزا واکسینه شود

12. Nonetheless, it will still be possible to vaccinate people in other high-risk groups: health care workers, people caring for infants and healthy young people.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هنوز امکان واکسینه کردن افراد در دیگر گروه های پرخطر وجود دارد: کارکنان مراقبت های بهداشتی، افرادی که مراقب کودکان و جوانان سالم هستند
[ترجمه گوگل]با این وجود، هنوز هم ممکن است واکسیناسیون افراد در سایر گروه های پرخطر گروه های بهداشتی، کارکنان مراقبت از نوزادان و جوانان سالم باشد

13. At home it began a program to vaccinate children against infectious childhood diseases.
[ترجمه ترگمان]در خانه، این برنامه شروع به برنامه ای برای واکسینه کردن کودکان در برابر بیماری های عفونی کودکان کرد
[ترجمه گوگل]در خانه برنامه ای برای واکسیناسیون کودکان علیه بیماری های عفونی دوران کودکی آغاز کرد

14. Chinese officials have vowed to vaccinate the country's entire stock of poultry.
[ترجمه ترگمان]مقامات چینی قول داده اند که کل مرغ و ماکیان این کشور را واکسینه کنند
[ترجمه گوگل]مقامات چینی قول داده اند واکسیناسیون کل مرغ کشور را واکسینه کنند

15. We need to vaccinate our dog.
[ترجمه ترگمان] باید سگمون رو پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید سگ خود را واکسینه کنیم

16. He thinks he can find a way to vaccinate the elephants from a safe distance.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که می تواند راهی برای واکسینه کردن فیل ها از فاصله ایمن بیابد
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که می تواند راهی برای واکسینه کردن فیل ها از یک فاصله امن پیدا کند

17. The doctor may vaccinate him for protection against others.
[ترجمه ترگمان]دکتر ممکن است او را برای محافظت در برابر دیگران واکسینه کند
[ترجمه گوگل]پزشک ممکن است او را برای حفاظت در مقابل دیگران واکسینه کند

18. I helped fix windmills, vaccinate cattle, and do other chores.
[ترجمه ترگمان]من به تعمیر windmills، واکسینه کردن گاو و انجام کاره ای دیگر کمک کردم
[ترجمه گوگل]من کمک به تعمیر آسیاب بادی، گاو واکسیناسیون، و انجام کارهای دیگر

to vaccinate children against smallpox

بچه‌ها را در برابر آبله واکسینه کردن


پیشنهاد کاربران

واکسنیدن = vaccinate
واکسنیده = vaccinated
واکسنِش = vaccination
واکسننده = vaccinator
واکسنی/واکسنیک = vaccinal


کلمات دیگر: