tabbed، باریکه دادن به، نوار زدن به، گلچین کردن، نشان دار کردن
tabbed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• furnished with tabs, tagged; labelled, marked
جملات نمونه
1. he has been tabbed for the job
او را برای آن شغل در نظر گرفته اند.
2. the 14 million tabbed for school districts
14 میلیونی که برای حوزه های آموزشی کنار گذاشته شده است
پیشنهاد کاربران
برگزیده شدم
is announced; hired
اجیر شده
کلمات دیگر: