lisa

لبخند افسون آمیز مونالیزا

[ترجمه ترگمان]لیزا نگاه سمی به او انداخت
[ترجمه گوگل]لیلا یک نگاه سمی به او داد

[ترجمه ترگمان]وقتی لیزا به در رسید، او یکه خورد و لبخند زد
[ترجمه گوگل]لیزا وقتی در لایو ظاهر شد لبخند زد و از آن ناراحت شد

[ترجمه ترگمان]من لیسا رو با مادرش دیدم
[ترجمه گوگل]لیزا را با مادرش دیدم

[ترجمه ترگمان]یه تبلیغ مختصر برای \"مونا لیزا\" بود
[ترجمه گوگل]یک آگهی کوتاه برای روشن کننده پوست مونا لیزا وجود دارد

[ترجمه ترگمان]لیزا لبخند زد چون از دیدن ما خوشحال شد
[ترجمه گوگل]لیزا لبخند زد چون او خوشحال بود که ما را ببیند

[ترجمه ترگمان]لیسا در مورد اینکه چقدر وحشتناک بود تعریف کرد
[ترجمه گوگل]لیزا در مورد اینکه چقدر افتضاح بود همه چیز را هدر داد

[ترجمه ترگمان]لیزا از رفتار شلخته دوست پسرش شان رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]لیزا از نگرانی ناخوشایند دوست پسرش شان تحریک شد

[ترجمه ترگمان]لیسا قبل از اینکه با پلیس حرف بزنه با وجدان خودش مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]لیزا با وجدانش قبل از صحبت با پلیس مبارزه کرد

[ترجمه ترگمان]پل در مورد ملاقات با لیسا خیلی نگران بود
[ترجمه گوگل]پل در مورد دیدار لیزا احساس کرد

[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کنه که فقط می خواد به لیسا کمک کنه اما فکر می کنم اون یه انگیزه مخفی داره
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که فقط می خواهد به لیزا کمک کند، اما من فکر می کنم او یک انگیزه نهایی است

[ترجمه ترگمان]اگه کسی لیزا رو ببینه ازش بخواه که بهم زنگ بزنه
[ترجمه گوگل]اگر کسی لیزا را ببیند، از او بخواهد با من تماس بگیرد

[ترجمه ترگمان]هیچوقت به ذهنم خطور نکرد که لیزا داره دروغ میگه
[ترجمه گوگل]هرگز فکر نکردم که لیزا دروغگو باشد

[ترجمه ترگمان]لیزا خودش را فراموش کرد و دستش را دراز کرد تا زانو بزند
[ترجمه گوگل]لیزا خودش را گم کرد و به زانو زد