کلمه جو
صفحه اصلی

din


معنی : غوغا، صدای بلند، طنین بلند، طنین افکندن
معانی دیگر : (صدای بلند و مداوم) همهمه، ژخ، ژخار، غرش (پی درپی)، قیل و قال، جار و جنجال، داد و قال، هیاهو، (صدای بلند و طولانی ایجاد کردن) در در کردن، غرش کردن، همهمه کردن، غوغا کردن، هیاهو کردن، قیل و قال کردن، (در گوش کسی مرتبا) تکرار کردن

انگلیسی به فارسی

صدای بلند، غوغا، طنین بلند، طنین افکندن


انگلیسی به انگلیسی

• german institute of standards
noise, ruckus, loud racket
make a loud noise, create a din, make a noisy clamor
a din is a very loud, unpleasant noise.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] (Deutsches Institut für normung) استاندارد اندازه گیری آلمان. 1DIN= 1.12 SAE
[برق و الکترونیک] Deutshe Industrie Normenausschus'-استاندارهای صنعتی آلمان [ دین] مؤسسه ای در آلمان که استانداردهای صنعتی را وضع می کند. در حوزه ی شنیداری، سر کابلها و جاپایه های با ابعاد هندسی دی آی ان، در سراسر جهان استفاده می شود.

مترادف و متضاد

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

صدای بلند (اسم)
screech, din, soprano, fortissimo

طنین بلند (اسم)
din

طنین افکندن (فعل)
din

loud, continuous noise


Synonyms: babel, bedlam, boisterousness, brouhaha, buzz, clamor, clangor, clash, clatter, commotion, confusion, crash, disquiet, hoo-ha, hubbub, hullabaloo, hurly-burly, jangle, music, outcry, pandemonium, percussion, racket, row, shout, sound, stridency, tintamarre, tintinnabulation, tumult, uproar


جملات نمونه

1. the din of the angry people who had gathered in the square
غوغای مردم خشمگینی که در میدان گرد آمده بودند

2. to din an idea into one's ears
اندیشه ای را در گوش کسی چپاندن

3. the deafening din of the bombs and grenades exploding around me
غرش کر کننده ی بمب ها و نارنجک هایی که در اطرافم منفجر می شدند

4. They made so much din that I couldn't hear you.
[ترجمه محمد] اونا انقدر سروصدا کردن که نتونستم صداتو بشنوم
[ترجمه ترگمان]ان قدر سرو صدا راه انداختند که من نتوانستم صدای شما را بشنوم
[ترجمه گوگل]آنها خیلی دین ساخته بودند که من شما را نمی شنیدم

5. The din of the engines was deafening.
[ترجمه ترگمان]صدای موتورها کر کننده بود
[ترجمه گوگل]دین موتورها ناامید شد

6. Shallow streams make most din.
[ترجمه ترگمان]جریان های کم عمق بیش از همه سر و صدا می کنند
[ترجمه گوگل]جریانهای کم عمق بیشترین مقدار را دارند

7. What a din the children are making!
[ترجمه ترگمان]بچه ها چه غوغایی به راه انداخته اند!
[ترجمه گوگل]بچه ها چه می کنند

8. The party guests were setting up a steady din.
[ترجمه ترگمان]مهمانان دسته دسته جارو جنجال بزرگی برپا کرده بودند
[ترجمه گوگل]مهمانان حزب یک دین دائمی را تنظیم کردند

9. They tried to make themselves heard over the din of the crowd.
[ترجمه ترگمان]سعی کردند خود را در میان هیاهوی جمعیت ببینند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند خود را بیش از دین جمعیت بشنوند

10. The children were making a terrible din.
[ترجمه ترگمان]بچه ها سرو صدا راه انداخته بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها دین وحشتناکی را ساختند

11. The children were making an awful din.
[ترجمه ترگمان]بچه ها سرو صدا راه انداخته بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها دین افتضاح را ساختند

12. We couldn't hear ourselves speak above the din.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانستیم صدای خودمان را در بالای سر و صدا بشنویم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم خودمان را بلندتر بگوییم

13. The students were making an awful din and the teacher told them to pack it up.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جارو جنجالی برپا کردند و معلم به آن ها گفت که آن را جمع کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان دین وحشتناکی را مرتکب شدند و معلم به آنها گفت که آنها را بسته بندی کند

14. Anything was preferable to that dreadful din in the house.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی بهتر از آن جنجال وحشتناک خانه بود
[ترجمه گوگل]هر چیزی به این دین وحشتناک در خانه ترجیح داده شد

15. The captain's voice was heard above the din.
[ترجمه ترگمان]صدای سروان در بالای سر و صدا شنیده شد
[ترجمه گوگل]صدای کاپیتان در بالای دین شنیده شد

When the road got clogged, hundreds of car horns dinned in protest.

وقتی که راه بند آمد، بوق صدها ماشین به اعتراض به غرش در آمدند.


I have a headache and there is a dinning sound in my ears.

سردرد دارم و گوشم صدا می‌دهد.


the din of the angry people who had gathered in the square

غوغای مردم خشمگینی که در میدان گرد آمده بودند


The deafening din of the bombs and grenades exploding around me.

غرش کرکننده‌ی بمب‌ها و نارنجک‌هایی که در اطرافم منفجر می‌شدند.


to din an idea into one's ears

اندیشه‌ای را در گوش کسی چپاندن


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Deutsches Institut für Normung
موضوع: سازمانی
مؤسسه آلمانی استانداردسازی (به آلمانی Deutsches Institut für Normung، به اختصار DIN، در فارسی محاوره دین).

این استاندارد قدیمی (از سال ۱۹۱۷ آغاز به کار کرده است.) امروزه در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می گیرد و با بیش از ۳۰۰۰۰ عنوان استاندارد تقریباً تمامی جوانب تکنولوژی را در بر می گیرد.

پیشنهاد کاربران

استاندارد ملی آلمان
( Deutsches Institut f�r Normung ( DIN; in English, the German Institute for Standardization

سر و صدا ( noun )

فعل این کلمه یعنی
Din sth into sb : به معنای آموختن چیزی به کسی با مرتبا تکرار کردن اون
مثال:
Respect for our elders was dinned into us at school
#دیکشنری_لانگمن

1. make ( someone ) learn or remember an idea by constant repetition.
"a runner - up, he dinned into them, was a loser"
Similar:
instil, drive, drum, hammer, drill, implant ingrain in ulcate, teach over and over again, indoctrinate, brainwash
2.
make a loud, unpleasant, and prolonged noise.
"the sound dinned irritatingly into Marian's head


کلمات دیگر: