کلمه جو
صفحه اصلی

itemize


معنی : جزء به جزء نوشتن، به اقلام نوشتن
معانی دیگر : قلم به قلم ذکر کردن، در فهرست آوردن، (به طور مشروح) شرح دادن

انگلیسی به فارسی

جز به جز نوشتن، به اقلام نوشتن


مشخص کردن، جزء به جزء نوشتن، به اقلام نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: itemizes, itemizing, itemized
مشتقات: itemization (n.), itemizer (n.)
• : تعریف: to list or state the items of.
مترادف: detail, enumerate, list, particularize, specify
متضاد: summarize
مشابه: arrange, codify, rank, register, spell out, tabulate, tally

• catalog, list, enumerate, set down in full detail (also itemise)
if you itemize a number of things, you make a list of them.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قلم به قلم نوشتن، جزء به جزء مشخص کردن، جزء به جزء مرتب کردن، جزء به جزء تجزیه و تحلیل کردن

مترادف و متضاد

جزء به جزء نوشتن (فعل)
itemize

به اقلام نوشتن (فعل)
itemize

keep detailed record


Synonyms: catalog, circumstantiate, cite, count, detail, document, enumerate, individualize, instance, inventory, lay out, list, mention, number, particularize, quote, recite, record, recount, rehearse, relate, set out, specify, spell out, tally


جملات نمونه

1. to itemize a bill of purchases
صورت خرید را قلم به قلم شرح دادن

2. We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
[ترجمه ترگمان]ما خواستار لیست این لیست شده بودیم و تمام تماس های تلفنی مان و این که چقدر هستند را لیست کردیم
[ترجمه گوگل]ما خواستار یک لایحه خاص شدیم، لیست تماس های تلفنی ما و مدت زمانی که آنها بودند

3. The report itemizes 23 different faults.
[ترجمه ترگمان]این گزارش ۲۳ نقص مختلف را گزارش کرده است
[ترجمه گوگل]این گزارش شامل 23 گسل مختلف است

4. When expenses are itemized, feasibility of the project is more clearly understood.
[ترجمه ترگمان]زمانی که این مبلغ مورد ملاحظه قرار می گیرد، امکان سنجی این پروژه به روشنی قابل درک است
[ترجمه گوگل]هنگامی که هزینه ها مشخص می شوند، امکان سنجی پروژه بیشتر درک می شود

5. Couples with no need to itemize deductions can use the 1040A, another relatively simple form.
[ترجمه ترگمان]زوج ها با هیچ نیازی به itemize کسورات می توانند از کد ۱۰۴۰ A و یک شکل نسبتا ساده دیگر استفاده کنند
[ترجمه گوگل]زوج هایی که نیازی به کسر کردن ندارند می توانند از فرم 1040A استفاده کنند

6. If he does not itemize deductions, he will lose the deduction altogether.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را انجام ندهد، نتیجه گیری را به کلی از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]اگر او کسر را مشخص نکند، کل کسر را از دست خواهد داد

7. I don't need to itemize my tax deductions.
[ترجمه ترگمان]من نیازی به حل کردن deductions مالیاتی ندارم
[ترجمه گوگل]من نیازی به کسر مالیات من ندارم

8. Are unusually expensive parts of the budget itemized and justified?
[ترجمه ترگمان]آیا بخش فوق العاده گران قیمت از بودجه مورد نظر است و توجیه شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا بخش های غیرمعمول گران از بودجه دقیق و توجیه شده اند؟

9. Embalmers maintain records such as embalming reports, and itemized lists of clothing or valuables delivered with the body.
[ترجمه ترگمان]نگهداری سوابق مربوط به نگهداری سوابق مانند گزارش ها embalming و لیست itemized از پوشاک و اشیا ارزشمند است که با بدن ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]حامیان حفظ سوابق مانند گزارش شستشو و لیست های مشخص شده از لباس و یا ارزش های تحویل شده با بدن

10. Make sure the bill you receive is itemized and shows the individual price of each job that has been done.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که صورت حساب دریافتی شما لیست شده و قیمت هر شغلی که انجام شده است را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که لایحه ای که دریافت می کنید مشخص شده و قیمت فردی هر کار انجام شده را نشان می دهد

11. Ignorance of the union world was underlined early on by a detailed target list itemizing the amount sought from each union.
[ترجمه ترگمان]عدم درک دنیای اتحادیه در ابتدا با یک فهرست هدف دقیق و با توجه به مبلغی که از هر اتحادیه به دنبال آن بود، مورد تاکید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن دنیای اتحاد در ابتدا توسط لیست هدف دقیق مشخص شد که مبلغ مورد نظر از هر اتحادیه است

12. Table itemizes the various mass elements used in the house, and shows their relative contributions to the total mass.
[ترجمه ترگمان]جدول itemizes عناصر مختلف مورد استفاده در این خانه را نشان می دهد و مشارکت نسبی آن ها را در کل جرم نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جدول آیتم های عناصر مختلف توده ای مورد استفاده در خانه را نشان می دهد و سهم نسبی خود را به مجموع جرم نشان می دهد

13. Donleavy carefully itemized the equipment.
[ترجمه ترگمان]با دقت تمام تجهیزات را بررسی کرد
[ترجمه گوگل]دونلیوی تجهیزات را به دقت توضیح داده است

14. Various studies have been made to attempt to itemize the energy flow of an entire ecosystem, taking into account factors such as incoming radiation, photosynthetic efficiency, etc.
[ترجمه ترگمان]مطالعات مختلف برای بررسی جریان انرژی یک اکو سیستم کامل انجام شده است و عواملی مانند تابش ورودی، کارایی فتوسنتزی و غیره را در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلفی برای تلاش برای تکمیل جریان انرژی یک کل اکوسیستم انجام شده است، با در نظر گرفتن عوامل مانند تابش ورودی، کارایی فتوسنتزی و غیره

15. Itemize every element of fears that have you scared.
[ترجمه ترگمان]ترس از هر عنصر ترسی که شما را به وحشت می اندازد
[ترجمه گوگل]هر عنصر ترس هایی را که ترسیدید تعیین کنید

to itemize a bill of purchases

صورت خرید را قلم به قلم شرح دادن


پیشنهاد کاربران

itemize ( عمومی )
واژه مصوب: برنامک بندی
تعریف: ارائة فهرستی از برنامک ها


کلمات دیگر: