کلمه جو
صفحه اصلی

protract


معنی : دراز کردن، طول دادن، امتداد دادن، کش دادن
معانی دیگر : (زمان) طولانی کردن، به درازا کشاندن، گوشه سنج (یا نقاله یا زاویه یاب) به کار بردن، رسم و مدرج کردن، سنجه ای کردن

انگلیسی به فارسی

طول دادن، دراز کردن، امت داد دادن، کش دادن


عصبانیت، کش دادن، طول دادن، دراز کردن، امتداد دادن


انگلیسی به انگلیسی

• prolong, postpone, lengthen; continue, maintain, preserve; stretch, extend, sustain

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دراز کردن، امتداد دادن، طول دادن

مترادف و متضاد

دراز کردن (فعل)
streak, extend, porrect, crane, lengthen, elongate, protract, prolong, prolongate

طول دادن (فعل)
extend, protract, prolong, draw out

امتداد دادن (فعل)
stretch, elongate, protract, prolong, prolongate, eke out

کش دادن (فعل)
stretch, strain, protract

extend, draw out


Synonyms: continue, cool, defer, delay, drag on, drag out, draw, elongate, hold off, hold up, keep going, lengthen, pad, postpone, procrastinate, prolong, prolongate, put off, put on hold, spin out, stall, stretch, stretch out


Antonyms: abbreviate, curtail, shorten


جملات نمونه

1. After protracted negotiations, Ogden got the deal he wanted.
[ترجمه ترگمان]پس از مذاکرات طولانی، اگدن قرارداد را امضا کرد
[ترجمه گوگل]اوگدن بعد از مذاکرات طولانی، معامله ای را که او خواست

2. Let's not protract the debate any further.
[ترجمه فرنگیس قاسمی راد] بیا این بحث را بیشتر از این کش ندهیم.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید بحث را ادامه ندهیم
[ترجمه گوگل]بیایید بحث بیشتر را تحمل نکنیم

3. The mandible is protracted and retracted in chewing.
[ترجمه ترگمان]فک به درازا کشیده و در حال جویدن است
[ترجمه گوگل]ماندبلی طولانی است و در جویدن رانده شده است

4. We won victory through protracted struggle.
[ترجمه ترگمان]ما پیروزی را از طریق مبارزات طولانی به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق مبارزات طولانی پیروز شدیم

5. The war was protracted for four years.
[ترجمه ترگمان]جنگ چهار سال طول کشید
[ترجمه گوگل]جنگ چهار سال طول کشید

6. I have no desire to protract the process.
[ترجمه ترگمان]من هیچ علاقه ای به این کار ندارم
[ترجمه گوگل]من تمایل ندارم این پروسه را تحمل کنم

7. The struggle would be bitter and protracted.
[ترجمه ترگمان]مبارزه طولانی و طولانی می شد
[ترجمه گوگل]مبارزه تلخ و طولانی خواهد بود

8. It would take another protracted court action and many years of protest before the Front finally wound down.
[ترجمه ترگمان]این کار یک اقدام دادگاه طولانی دیگر و سال ها اعتراض قبل از این که جبهه به پایان برسد را به همراه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این دیگر اقدام دادگاهی طولانیمدت است و سالها طولانی است که اعتراضات قبل از جبهه پایان می یابند

9. Contains war carnage, profanity and protracted suffering.
[ترجمه ترگمان]کشتار جنگی، کشتار و کشتار طولانی
[ترجمه گوگل]شامل قتل عام جنگ، غبطه خوردن و رنج طولانی مدت است

10. There were protracted delays in their trial until they appeared before a magistrate in Liverpool on February 9 last year.
[ترجمه ترگمان]در محاکمه آن ها چندین بار به تاخیر افتاد تا اینکه در ۹ فوریه سال گذشته در محضر یک قاضی در لیورپول ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]در محاکمه آنها تاخیرهای طولانی وجود داشت تا زمانی که آنها در 9 فوریه سال گذشته در یک دادگاه در لیورپول ظاهر شدند

11. What was looming was the protracted constitutional wrangle over Lloyd-George's budget and the House of Lords.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در شرف وقوع بود، نزاع طولانی قانون اساسی بر سر بودجه لو ید و مجلس اعیان بود
[ترجمه گوگل]چالش های بزرگی بود که از نظر قانون اساسی بودجه بودجه لوید جورج و مجلس لرد ها بود

12. It can help avoid expensive and protracted litigation.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به اجتناب از اقامه دعوی پرهزینه و طولانی کمک کند
[ترجمه گوگل]این می تواند به جلوگیری از داد و ستد گران و طولانی مدت کمک کند

13. Factors like this made the leasing process a protracted and convoluted business in which potential tenants came and went.
[ترجمه ترگمان]عواملی مثل این، فرآیند اجاره یک کسب وکار طولانی و پیچیده را تشکیل می دادند که در آن مستاجران احتمالی می آمدند و می رفتند
[ترجمه گوگل]عواملی مانند این فرایند اجاره دادن یک کسب و کار طولانی و پیچیده بود که در آن مستاجران بالقوه آمد و رفت

14. If the target time is protracted the operative may have difficulty in pacing and measuring output, and lose enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]اگر زمان هدف طولانی باشد، عامل می تواند در گام زدن و اندازه گیری خروجی و از دست دادن شور و شوق دچار مشکل باشد
[ترجمه گوگل]اگر مدت زمان هدف طولانی باشد، ممکن است عملگر در پیمودن و اندازه گیری خروجی مشکل داشته باشد و شور و اشتیاق را از دست بدهد

They protracted the debate.

آن‌ها بحث را به درازا کشاندند.


The negotiations became so protracted that I got up and left.

مذاکرات آنقدر طولانی شد که من بلند شدم و رفتم.



کلمات دیگر: