کلمه جو
صفحه اصلی

washed

انگلیسی به فارسی

شسته، شستن، پاک کردن، غسل ارتماسی دادن، شستشو دادن


انگلیسی به انگلیسی

• scrubbed, made clean; laundered

جملات نمونه

1. he washed his hand with soap and rinsed them three times
دست هایش را با صابون شست و سه بار آب کشید.

2. i washed and cored two large apples
من دو سیب درشت را شستم و مغز آنها را درآوردم.

3. roses washed with dew
(میلتون) گل های سرخی که از شبنم خیس شده اند

4. she washed and combed her hair
موی خود را شست و شانه زد.

5. she washed and perfumed her hair
گیسوان خود را شست و عطر زد.

6. she washed her hands
دستان خود را شست.

7. she washed the clothes and hung them on the line
جامه ها را شست و روی رجه آویزان کرد.

8. heavy rains washed away the topsoil
باران سنگین رو خاک را شست و برد.

9. the flood washed away five houses
سیل پنج خانه را برد.

10. trees new washed by rain
درخت هایی که دوباره باران آنها را شسته بود

11. the garden was washed by moonlight
نور ماه باغ را فرا گرفته بود.

12. two corpses were washed ashore
امواج دو جسد را به ساحل آوردند.

13. i had my clothes washed and pressed
دادم رخت هایم را بشورند و اطو بزنند.

14. my sins are now washed away
اکنون گناهان من بخشوده شده اند.

15. one of the sailors was washed overboard and drowned
موج یکی از ملوانان را از عرشه ی کشتی در ربود و در دریا غرق کرد.

16. the clatter of dishes being washed
صدای تلق تلق شستن ظرف ها

17. homa bent over the basin and washed her face
هما روی دستشویی خم شد و صورتش را شست.

18. if i fail again, i'll be washed up
اگر دوباره شکست بخورم کارم تمام است.

19. They built a wall to avoid soil being washed away.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای جلوگیری از شسته شدن خاک یک دیوار را ساختند
[ترجمه گوگل]آنها دیوارها را برای جلوگیری از خشکسالی ساختند

20. We all washed up after dinner.
[ترجمه ترگمان]همه ما بعد از شام همه دست و پا زدیم
[ترجمه گوگل]همه ما بعد از شام می شستیم

21. He was washed out in the last examination.
[ترجمه ترگمان]در آخرین امتحان خود را می شست
[ترجمه گوگل]او در آخرین آزمایش شسته شد

22. One was washed ashore in Norway.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها در ساحل نروژ شسته شد
[ترجمه گوگل]یکی در ساحل در نروژ شسته شد

23. The beach had been washed clean by the tide.
[ترجمه ترگمان]ساحل با جزر و مد شسته شده بود
[ترجمه گوگل]ساحل تمیز شده توسط جزر و مد تمیز شده است

پیشنهاد کاربران

به معنی شستن

خیس شدن


کلمات دیگر: