کلمه جو
صفحه اصلی

collocation


معنی : ترتیب، نظم، نوبت و ترتیب، باهم گذاری
معانی دیگر : مرتب سازی، پهلوی هم قرار گیری

انگلیسی به فارسی

باهم گذاری، ترتیب، نظم، نوبت و ترتیب


جابجایی، نظم، نوبت و ترتیب، ترتیب، باهم گذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in linguistics, the tendency of certain words to occur together in speech or writing with more frequency than chance would predict, or the particular ways that words tend to combine with each other within a particular language.

- Her knowledge of English collocation guided her to write "heavy rain" instead of "strong rain."
[ترجمه ترگمان] دانش او از همنشینی انگلیسی او را به نوشتن \"باران سنگین\" به جای \"باران شدید\" هدایت کرد
[ترجمه گوگل] دانش او از لغزش انگلیسی او را هدایت کرد تا باران سنگین را به جای 'باران قوی' بنویسد

(2) تعریف: a grouping of two or more words that are often found in combination with each other in speech or writing.

- "Brief description" and "close friend" are common collocations in English.
[ترجمه ترگمان] توصیف مختصر و \"دوست نزدیک\" در زبان انگلیسی رایج است
[ترجمه گوگل] 'شرح مختصر' و 'دوست نزدیک' مشترکات مشترک در زبان انگلیسی است

• act of placing together; act of arranging words side by side
collocation is the way that some words occur regularly whenever another word is used; a technical term in linguistics.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هم محل

مترادف و متضاد

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

نوبت و ترتیب (اسم)
collocation

باهم گذاری (اسم)
collocation

جملات نمونه

1. 'Commit a crime' is a typical collocation in English.
[ترجمه علی] "ارتکاب جرم" یک ترکیب معمول در زبان انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]Commit یک همنشینی معمولی به زبان انگلیسی است
[ترجمه گوگل]'اتهام جرم' یک توطئه معمول در زبان انگلیسی است

2. The phrase 'a hard frost' is a collocation.
[ترجمه ترگمان]این عبارت a سخت collocation
[ترجمه گوگل]عبارت 'یک سرمازدگی سخت' یک توهم است

3. Dictionary and collocation databases are also in preparation.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ لغت و همنشینی با تطبیق نیز در حال آماده سازی هستند
[ترجمه گوگل]پایگاه داده های دیکشنری و هماهنگ سازی نیز در حال آماده سازی هستند

4. For this reason, the general collocation dictionary is suggested as the more appropriate.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، فرهنگ لغت همنشینی نشان داده می شود که مناسب تر باشد
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، فرهنگ لغت تعلیق عمومی پیشنهاد شده است که مناسب تر است

5. In the second investigation, a general collocation dictionary was tested using the same document.
[ترجمه ترگمان]در تحقیق دوم، یک فرهنگ تطبیق عمومی با استفاده از همان نوشتار مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در تحقیق دوم، یک فرهنگ لغت کلاه برداری با استفاده از همان سند آزمایش شد

6. The complex potential method and the boundary collocation method are applied in the calculation.
[ترجمه ترگمان]روش پتانسیل پیچیده و روش همنشینی مرزی در این محاسبه اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]روش بالقوه پیچیده و روش جابجایی مرز در محاسبه استفاده می شود

7. Then, on the basis of least squares collocation, an iterative model is given to dispose the refraction error, and the effect is satisfactory.
[ترجمه ترگمان]سپس براساس داده های حداقل مربعات، یک مدل تکرار شونده به منظور از بین بردن خطای شکست داده شده است و تاثیر آن رضایت بخش است
[ترجمه گوگل]سپس، بر اساس تقسیم مربعات کوچک، یک مدل تکراری برای رفع خطای refraction داده می شود و اثر آن رضایت بخش است

8. Anomalous collocation results when two or more semantically incompatible words are combined in a syntagmatic structure.
[ترجمه ترگمان]همنشینی غیرعادی زمانی که دو یا چند کلمه با واژه ناسازگار در یک ساختار syntagmatic ترکیب شوند به کار می افتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دو یا چند واژه ناسازگار معنایی در یک ساختار سنتگمایی ترکیب می شوند، نتیجه نابهنجار نتیجه می شود

9. Transferred epithet, a super - conventional collocation, is composed of a transferred epithet and its new modified object.
[ترجمه ترگمان]این توصیف، یک همنشینی بسیار معمولی، از یک لقب انتقالی و شی تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]اپیتوم انتقال یافته، یک مکعب فوق العاده متعارف، از epithet انتقال داده شده و شی جدید اصلاح شده آن است

10. Collocation is an important concept of linguistics linguistics as well as the core domain corpus linguistics.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی شناختی یک مفهوم مهم از زبان شناسی زبان شناسی و همچنین حوزه اصلی زبان شناسی پیکره زبانی است
[ترجمه گوگل]همبستگی یک مفهوم مهم زبان شناسی زبان شناسی و همچنین زبان شناسی هسته دامنه است

11. Suitable for collocation insipidity food, odd drink and taste.
[ترجمه ترگمان]مناسب برای همنشینی، غذا، نوشیدنی و مزه عجیب
[ترجمه گوگل]مناسب برای جابجایی بدون مواد غذایی، نوشیدنی عجیب و غریب و مزه

12. The wonderful collocation of shade head and shade body, massiness and easy.
[ترجمه ترگمان]همنشینی عجیب با سر سایه و بدن سایه، ساده و آسان است
[ترجمه گوگل]ترکیب فوق العاده سایه سر و بدن سایه، عظمت و آسان است

13. Banker: There are two other modes. One is collocation; the other is letter of Credit LIC.
[ترجمه ترگمان]خود دار: دو حالت دیگر وجود دارد یکی از آن ها همنشینی نشان می دهد؛ دیگری نامه اعتبار سنجی است
[ترجمه گوگل]بانکدار دو حالت دیگر وجود دارد یکی است؛ تقسیم؛ دیگر نامه اعتباری LIC است

14. The proposal uses light color and brunet collocation, be like black, bottle green, blue-black feel more easily dirty, must cooperate white to use so.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد از رنگ روشن و همنشینی با همنشینی استفاده می کند، مانند مشکی، بطری سبز، آبی - سیاه به راحتی کثیف، و باید سفید باشد تا از این کار استفاده شود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد با استفاده از رنگ نور و جادوی سبز، مانند سیاه و سفید، سبز بطری، آبی و سیاه احساس راحتی کثیف، باید سفید برای استفاده از هم همکاری کنید

15. Both leben and much food collocation do not alternate very much, especially, breakfast is matching for bread, dessert, there is trunk having sparse, good mouth feeling nutrition enriches.
[ترجمه ترگمان]هر دو leben و همنشینی با مواد غذایی بسیار زیاد نیستند، به خصوص، صبحانه مطابق با نان و دسر است، در حالی که دهان خوب و دهان خوب، تغذیه را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]هر دو لوبن و جمع آوری غذا بسیار جایگزین نیست، به ویژه، صبحانه مطابق با نان، دسر است، تنه داشتن ضعیف، خوب دهان احساس غنی سازی تغذیه وجود دارد

پیشنهاد کاربران

a group of objects of a particular type that somebody has collected
reach4

خانم مهسا "هم آیی" با "هم آوایی" خیلی فرق داره.
هم آیی همون هم نشینیه که خودتون گفتید اما هم آوایی به معنای هم صوت بودنه. یعنی کلماتی که در تلفظ شبیه هم باشند مثل: خار و خوار

کلکسیون
مجموعه


هم آیند

۱. آرایش، ترتیب
۲. [زبان شناسی] هم نشینی، باهم آیی
۳. [کلمات] ترکیب

همجواری

کلمات ترکیبی

این یک واژه ی انگلیسی است که معادل فارسی آن کلمات ترکیبی یا پیشوند کلمات است. برای مثال:پیشوند های کلمه ی ability
کلمات artistic - physical و غیره می باشند که این دو پیشوند adj هستند.
کلماتی مانندhave - show پیشوند این کلمه هستند اما این کلماتverb هستند.
برای پیدا کردن پیشوند کلمات می توانید از دیکشنری های معتبر استفانه کنید.

پهلو هم قرار گیری . همان اسپیلینگ کلمه و چگونگی نوشتار .

با هم ایی

همایند

با هم آیی، برای مثال make a mistake و یا do revision

ترتیب، همنشینی، همجواری، هم محلی، هم آیندی

در کنار هم

collocate *** هم نشین شدن

collocation *** هم نشینی

هم نشین
هم اوایی

همنشین ، هم آیند

جفت یا گروهی از کلمات هستند که اغلب با یکدیگر به کار می روند . مثال :
stick to the rules / make an effort / watch TV / powerful engine / ancient monument / make mistake / car park / post office

collocation:ترتیب، هم نشینی، هم ایندی
🔴کلمه ی شبیه به اون 👇collection:مجموعه، کلکسیون



تعدادی کلمات که وقتی کنار هم قرار می گیرند معنی جدیدی می دهند.
Make a profit به معنی سود کردن
Tourist trapsبه معنی پربازدید شلوغ

به معنی ساختار ( کلماتی که با هم می آیند )
مثل : do a favor
take a trip
have a chat
outgoing personality
close friend

collocation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: هم آیی
تعریف: همنشینی عناصر واژگانی

مراعات نظیر


کلمات دیگر: