1. 'Commit a crime' is a typical collocation in English.
[ترجمه علی] "ارتکاب جرم" یک ترکیب معمول در زبان انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]Commit یک همنشینی معمولی به زبان انگلیسی است
[ترجمه گوگل]'اتهام جرم' یک توطئه معمول در زبان انگلیسی است
2. The phrase 'a hard frost' is a collocation.
[ترجمه ترگمان]این عبارت a سخت collocation
[ترجمه گوگل]عبارت 'یک سرمازدگی سخت' یک توهم است
3. Dictionary and collocation databases are also in preparation.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ لغت و همنشینی با تطبیق نیز در حال آماده سازی هستند
[ترجمه گوگل]پایگاه داده های دیکشنری و هماهنگ سازی نیز در حال آماده سازی هستند
4. For this reason, the general collocation dictionary is suggested as the more appropriate.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، فرهنگ لغت همنشینی نشان داده می شود که مناسب تر باشد
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، فرهنگ لغت تعلیق عمومی پیشنهاد شده است که مناسب تر است
5. In the second investigation, a general collocation dictionary was tested using the same document.
[ترجمه ترگمان]در تحقیق دوم، یک فرهنگ تطبیق عمومی با استفاده از همان نوشتار مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در تحقیق دوم، یک فرهنگ لغت کلاه برداری با استفاده از همان سند آزمایش شد
6. The complex potential method and the boundary collocation method are applied in the calculation.
[ترجمه ترگمان]روش پتانسیل پیچیده و روش همنشینی مرزی در این محاسبه اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]روش بالقوه پیچیده و روش جابجایی مرز در محاسبه استفاده می شود
7. Then, on the basis of least squares collocation, an iterative model is given to dispose the refraction error, and the effect is satisfactory.
[ترجمه ترگمان]سپس براساس داده های حداقل مربعات، یک مدل تکرار شونده به منظور از بین بردن خطای شکست داده شده است و تاثیر آن رضایت بخش است
[ترجمه گوگل]سپس، بر اساس تقسیم مربعات کوچک، یک مدل تکراری برای رفع خطای refraction داده می شود و اثر آن رضایت بخش است
8. Anomalous collocation results when two or more semantically incompatible words are combined in a syntagmatic structure.
[ترجمه ترگمان]همنشینی غیرعادی زمانی که دو یا چند کلمه با واژه ناسازگار در یک ساختار syntagmatic ترکیب شوند به کار می افتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دو یا چند واژه ناسازگار معنایی در یک ساختار سنتگمایی ترکیب می شوند، نتیجه نابهنجار نتیجه می شود
9. Transferred epithet, a super - conventional collocation, is composed of a transferred epithet and its new modified object.
[ترجمه ترگمان]این توصیف، یک همنشینی بسیار معمولی، از یک لقب انتقالی و شی تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]اپیتوم انتقال یافته، یک مکعب فوق العاده متعارف، از epithet انتقال داده شده و شی جدید اصلاح شده آن است
10. Collocation is an important concept of linguistics linguistics as well as the core domain corpus linguistics.
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی شناختی یک مفهوم مهم از زبان شناسی زبان شناسی و همچنین حوزه اصلی زبان شناسی پیکره زبانی است
[ترجمه گوگل]همبستگی یک مفهوم مهم زبان شناسی زبان شناسی و همچنین زبان شناسی هسته دامنه است
11. Suitable for collocation insipidity food, odd drink and taste.
[ترجمه ترگمان]مناسب برای همنشینی، غذا، نوشیدنی و مزه عجیب
[ترجمه گوگل]مناسب برای جابجایی بدون مواد غذایی، نوشیدنی عجیب و غریب و مزه
12. The wonderful collocation of shade head and shade body, massiness and easy.
[ترجمه ترگمان]همنشینی عجیب با سر سایه و بدن سایه، ساده و آسان است
[ترجمه گوگل]ترکیب فوق العاده سایه سر و بدن سایه، عظمت و آسان است
13. Banker: There are two other modes. One is collocation; the other is letter of Credit LIC.
[ترجمه ترگمان]خود دار: دو حالت دیگر وجود دارد یکی از آن ها همنشینی نشان می دهد؛ دیگری نامه اعتبار سنجی است
[ترجمه گوگل]بانکدار دو حالت دیگر وجود دارد یکی است؛ تقسیم؛ دیگر نامه اعتباری LIC است
14. The proposal uses light color and brunet collocation, be like black, bottle green, blue-black feel more easily dirty, must cooperate white to use so.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد از رنگ روشن و همنشینی با همنشینی استفاده می کند، مانند مشکی، بطری سبز، آبی - سیاه به راحتی کثیف، و باید سفید باشد تا از این کار استفاده شود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد با استفاده از رنگ نور و جادوی سبز، مانند سیاه و سفید، سبز بطری، آبی و سیاه احساس راحتی کثیف، باید سفید برای استفاده از هم همکاری کنید
15. Both leben and much food collocation do not alternate very much, especially, breakfast is matching for bread, dessert, there is trunk having sparse, good mouth feeling nutrition enriches.
[ترجمه ترگمان]هر دو leben و همنشینی با مواد غذایی بسیار زیاد نیستند، به خصوص، صبحانه مطابق با نان و دسر است، در حالی که دهان خوب و دهان خوب، تغذیه را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]هر دو لوبن و جمع آوری غذا بسیار جایگزین نیست، به ویژه، صبحانه مطابق با نان، دسر است، تنه داشتن ضعیف، خوب دهان احساس غنی سازی تغذیه وجود دارد