کلمه جو
صفحه اصلی

squawk


معنی : فریاد، جیغ، قدقد کردن، غرولند کردن، جیغ ناگهانی زدن، صدای اردک دراوردن، اعتراض کردن
معانی دیگر : (مانند طوطی یا مرغ ترسیده) صدای ((غر)) کردن، قات قات کردن، جیغ کشیدن، قدقدقدا کردن، (با صدای بلند یا حرارت زیاد) اعتراض کردن، شکایت کردن، چخیدن، غر، بق بق، اعترا­ کردن

انگلیسی به فارسی

جیغ ناگهانی زدن، اعتراض کردن، غرولند کردن، صدای اردک درآوردن، قدقدکردن، جیغ، فریاد


خندیدن، فریاد، جیغ، غرولند کردن، اعتراض کردن، قدقد کردن، جیغ ناگهانی زدن، صدای اردک دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: squawks, squawking, squawked
(1) تعریف: to give a harsh scream or squall.

(2) تعریف: (informal) to complain or protest loudly.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter with a harsh scream or squall.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a harsh scream or squall.

(2) تعریف: (informal) a loud complaint or protest.
مشابه: growl

• loud harsh cry
utter a loud harsh cry, screech
when a bird squawks, it makes a loud sharp noise. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the sad squawks of the peacocks.

مترادف و متضاد

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

جیغ (اسم)
fret, catcall, shout, squawk, scream, squeal, shriek, screech, vociferation, skirl

قدقد کردن (فعل)
squawk, cluck

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

جیغ ناگهانی زدن (فعل)
squawk

صدای اردک دراوردن (فعل)
squawk

اعتراض کردن (فعل)
object, protest, animadvert, squawk, fuss, except, obtest, fulminate, impugn

make high-pitched, animal-like sound


Synonyms: cackle, caw, crow, cry, hoot, screech, yap, yawp, yelp


gripe


Synonyms: bellyache, complain, kick up a fuss, protest, raise Cain, squeal, yammer


Antonyms: compliment, praise


جملات نمونه

The hens squawked in terror.

مرغ‌ها از ترس قدقدقدا کردند.


1. the squawk of a parrot
غرغر طوطی

2. the squawk of car horns
صدای بق بق بوق ماشین ها

3. The hen gave a squawk when it saw the cat.
[ترجمه قانعی] آن مرغ به محض دیدن گربه جیغ بلندی سرداد
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که گربه را دیدم، مرغ سرخ کرد

4. The bird gave a startled squawk.
[ترجمه قانعی] آن پرنده نوای از روی وحشت سرداد.
[ترجمه ترگمان]پرنده جیغ کوتاهی کشید
[ترجمه گوگل]این پرنده به زحمت خیره شد

5. It made a noise, just a squawk, coming open; he closed it silently behind him.
[ترجمه ترگمان]صدا بلند شد، فقط صدای جیغ بلند شد و در را بی صدا پشت سرش بست
[ترجمه گوگل]این یک سر و صدا، فقط یک خنده، که باز می شود؛ او آن را به سکوت پشت سرش بست

6. He gave a strangulated squawk.
[ترجمه ترگمان]او جیغ کوتاهی کشید
[ترجمه گوگل]او یک زخم محکم زد

7. The parakeet began to squawk when I walked in.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شدم، طوطی شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه گوگل]پاراگراف شروع به خجالت زدن کرد وقتی که وارد شدم

8. The hen squawk when It'saw the cat.
[ترجمه قانعی] آن مرغ وقتی متوجه گربه شد به شدت شروع به قدقد کرد.
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید قد بلند کرد
[ترجمه گوگل]گربه مرغ هنگامی که گربه را می بیند

9. They all seemed to 5 squawk at me.
[ترجمه قانعی] به نظر م صدای جیغ و داد ۵ موجود به گوشم رسید.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه آن ها به من قد قد می دهند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید 5 نفر به من خیره شده بودند

10. The hen gave a squawk when It'saw the cat.
[ترجمه قانعی] اون مرغ وقتی متوجه گربه شد ، به شدت شروع به قدقد کرد.
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه گوگل]گربه وقتی که گربه را می بیند، مرغ را سوزاند

11. IN what may come to be the definitive line about our current economic crisis, Warren Buffett said on the CNBC program "Squawk Box" this month that the United States economy has "fallen off a cliff. "
[ترجمه ترگمان]\"وارن بافت\" در برنامه \"Squawk Box\" در برنامه \"Squawk Box\" در این ماه گفت که اقتصاد ایالات متحده از یک صخره سقوط کرده است
[ترجمه گوگل]وارن بافت در این ماه می گوید که اقتصاد ایالات متحده 'از یک صخره افتاده است ' '

12. She gave a loud squawk when the water was poured on her.
[ترجمه ترگمان]وقتی آب روی او می ریخت جیغ بلندی کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که آب بر روی او ریخته شد، صدای تند و تندش را بلند کرد

13. A raspy voice came over the squawk box announcing the arrival of what we had been waiting for.
[ترجمه ترگمان]صدای خر خری به گوش رسید که به محض ورود آنچه منتظرش بودیم رسید
[ترجمه گوگل]یک صدای خشن بر روی جعبه خلبان آمد و اعلام کرد که چه چیزی منتظر بوده است

14. She awoke to the squawk of chickens.
[ترجمه قانعی] اون دختره با سر و صدای ناهنجار جوجه ها از خواب ناز پرید.
[ترجمه ترگمان]او به ناله جوجه ها از خواب پرید
[ترجمه گوگل]او به خروس جوجه ها بیدار شد

15. At once we hear the drums and the squawk of trumpets.
[ترجمه ترگمان]به محض شنیدن صدای طبل ها و صدای trumpets
[ترجمه گوگل]در یک بار ما درام و صدای ترومپت را می شنویم

The students squawked about the tuition.

دانشجویان درباره‌ی شهریه اعتراض کردند.


the squawk of a parrot

غرغر طوطی


the squawk of car horns

صدای بق‌بق بوق ماشین‌ها


پیشنهاد کاربران

جیغ - فریاد - صدای جیغ یا صدای بلند پرنده


کلمات دیگر: