کلمه جو
صفحه اصلی

squad


معنی : گروه، دسته، جوخه، بصورت جوخه یا دسته دراوردن
معانی دیگر : گروه کوچک، شمار اندک، معدودی از نفرات، گروه ورزشی، تیم، کاروان ورزشی، (ارتش) جوخه (بخشی از: دسته platoon)

انگلیسی به فارسی

(نظامی) گروه، جوخه، دسته، بصورت جوخه یادسته درآوردن


تیم ملی، جوخه، گروه، دسته، بصورت جوخه یا دسته دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small number of persons trained to function together, such as an athletic team or the smallest unit of military personnel.
مشابه: staff, team

• small military unit; small group of people trained to work together as a team
a squad is a section of a police force that is responsible for dealing with a particular type of crime.
a squad of soldiers is a small group of them.
a squad is also a group of players from which a sports team will be chosen.
see also death squad, firing squad, flying squad, vice squad.

مترادف و متضاد

team, crew


Synonyms: band, battalion, company, division, force, gang, group, regiment, squadron, troop


گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

جوخه (اسم)
squad

بصورت جوخه یا دسته دراوردن (فعل)
squad

جملات نمونه

1. our squad was caught in an enemy cross-fire and five of us died
جوخه ی ما در آتش متقاطع (همبر) دشمن گیر افتاد و پنج نفر کشته دادیم.

2. a flying squad
گروه تند واکنشی،گروه ضربت

3. a football squad
تیم فوتبال

4. a police squad
یک دسته پاسبان

5. Bomb Squad officers carried out a controlled explosion of the device.
[ترجمه ترگمان]افسران واحد خنثی سازی بمب یک انفجار کنترل شده از این دستگاه را انجام دادند
[ترجمه گوگل]افسران سپاه بمب یک انفجار کنترل شده دستگاه را انجام دادند

6. He was executed by firing squad.
[ترجمه ترگمان]اون توسط یه جوخه اعدام اعدام شد
[ترجمه گوگل]او توسط ستاد شلیک اعدام شد

7. The squad leader ordered the men to mark time.
[ترجمه ترگمان]رهبر تیم به مردان دستور داد که زمان را ثبت کنند
[ترجمه گوگل]رهبر این تیم به مردان دستور داد تا زمان را مشخص کنند

8. They've got together a good squad for the World Cup.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تیم خوب برای جام جهانی گرد هم آورده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک تیم خوب برای جام جهانی به دست آورده اند

9. A soldier would rather face a firing squad a thousand times over than just once have to look his own colleagues in the eye knowing he had failed them.
[ترجمه ترگمان]سربازی ترجیح می دهد با یک جوخه آتش هزار بار مقابله کند، فقط یک بار باید به همکارانش نگاه کند که می داند آن ها را شکست خورده است
[ترجمه گوگل]یک سرباز مایل به یک بار هزار بار بیش از یک بار به دنبال همکاران خود در چشم با دانستن اینکه آنها آنها را شکست داده است

10. He could face a firing squad if found guilty of the charges.
[ترجمه ترگمان]اون می تونه با یه جوخه اعدام روبرو بشه که متهم به اتهام قتل بوده
[ترجمه گوگل]اگر در صورت اتهام مجرم شناخته شود، می تواند با یک ستاد شلیک مواجه شود

11. Cole was recalled to the squad to replace the injured Quinn.
[ترجمه ترگمان]کول برای جایگزینی کویین زخمی به جوخه اعدام احضار شد
[ترجمه گوگل]کول به تیم منتقل شد تا کوین مجروح را جایگزین کند

12. Everyone was surprised at her omission from the squad.
[ترجمه ترگمان]همه از این غفلت او از جوخه حیرت کردند
[ترجمه گوگل]همه از اتهام او از این تیم شگفت زده شدند

13. Many died in front of the firing squad.
[ترجمه ترگمان]بسیاری در مقابل جوخه آتش کشته شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری در مقابل ستاد شلیک جان باختند

14. Eight of their 24-man squad are injured.
[ترجمه ترگمان]هشت تن از اعضای تیم ۲۴ نفره آن ها زخمی شده اند
[ترجمه گوگل]هشت نفر از گروه 24 نفره آنها مجروح شده اند

15. Fraud squad officers raided the firm's offices.
[ترجمه ترگمان]پلیس های گشتی به دفتر شرکت حمله کردند
[ترجمه گوگل]افسران ستیزه جویان به دفاتر شرکت حمله کردند

16. The drug squad turned the apartment inside out.
[ترجمه ترگمان]واحد مواد مخدر داخل آپارتمان رو روشن کرد
[ترجمه گوگل]تیم مواد مخدر آپارتمان را خارج از منزل کرد

17. Illness forced his resignation from the squad.
[ترجمه ترگمان]بیماری استعفای خود را از تیم به جا می آورد
[ترجمه گوگل]بیماری مجبور شد استعفا بدهد

a police squad

یک دسته پاسبان


a football squad

تیم فوتبال


پیشنهاد کاربران

خنثی کردن


گروه ضربت

برو بچ

جوخه . suicide squad یعنی جوخه انتحاری

تیم یا گروه.
تیم رئال مادرید Real Madrid squad

squad ( علوم نظامی )
واژه مصوب: جوخه
تعریف: یگانی راهکنشی و کوچک که در ساختار سلسله مراتبی کوچک تر از رسد و بزرگ تر از تیم است و معمولاً از نُه نفر تشکیل می شود|||متـ . گروه 6

fire squads : جوخه های آتش نشانی


کلمات دیگر: