کلمه جو
صفحه اصلی

rehearsal


معنی : تمرین، مشق، تکرار، تمرین نمایش
معانی دیگر : بازگویی، شرح مجدد، (نمایش و کنسرت وغیره) تمرین

انگلیسی به فارسی

تمرین نمایش، تکرار، تمرین


تمرین، تمرین نمایش، تکرار، مشق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or occasion of practicing for a public presentation or performance, as of a play, concert, or the like.

(2) تعریف: a repetition or enumeration of a long list, as of one's troubles or difficulties.

• practice session for a performance
a rehearsal of a play, dance, or piece of music is a practice of it in preparation for a public performance.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تمرین

مترادف و متضاد

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

مشق (اسم)
training, practice, exercise, drill, rehearsal

تکرار (اسم)
practice, rehearsal, replication, reiteration, frequency, frequence, renewal, repeat, duplication, repetition, iteration, frequentation, iterance, tautology, recapitulation, reduplication, reuse

تمرین نمایش (اسم)
rehearsal

preparation for performance


Synonyms: call, description, drill, dry run, experiment, going-over, practice, practice session, prep, reading, readying, recital, recitation, recounting, rehearsing, relation, retelling, run-through, shakedown, test flight, trial balloon, trial performance, tryout, workout


Antonyms: cold turkey


جملات نمونه

a rehearsal of the story of her misfortune

تکرار داستان بدبیاری او


1. a rehearsal of the story of her misfortune
تکرار داستان بدبیاری او

2. in rehearsal
(نمایش و غیره) در حال تمرین،در دست تمرین

3. a full-dress rehearsal of othello
تمرین نمایش اوتللو با لباس کامل

4. put a play into rehearsal
نمایشنامه ای را به مرحله ی تمرین رساندن

5. no need to give a rehearsal of details
نیازی به بازگویی جزئیات نیست.

6. two of his plays are in rehearsal
مشغول تمرین دو تا از نمایش های او هستند.

7. The rehearsal process also irked him increasingly.
[ترجمه ترگمان]فرآیند تمرین همچنین او را به شدت ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]فرایند تمرین نیز او را به طور فزاینده ای تحریک می کرد

8. We had assembled for the first rehearsal.
[ترجمه ترگمان]برای اولین تمرین جمع شدیم
[ترجمه گوگل]ما برای اولین تمرین مونتاژ شده بودیم

9. We only had one full rehearsal.
[ترجمه ترگمان]ما فقط یه تمرین کامل داشتیم
[ترجمه گوگل]ما فقط یک تمرین کامل داشتیم

10. Our new production of 'Hamlet' is currently in rehearsal.
[ترجمه ترگمان]تولید جدید هملت در حال حاضر در تمرین است
[ترجمه گوگل]تولید جدید ما 'هملت' در حال حاضر در تمرین است

11. The dialogue was worked out by actors in rehearsal.
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوها توسط بازیگران در تمرین اجرا شد
[ترجمه گوگل]گفتگو توسط بازیگران در تمرین انجام شد

12. They didn't have time for rehearsal before the performance.
[ترجمه ترگمان]قبل از اجرای نمایش وقت تمرین نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اجرای برنامه برای تمرین وقت نداشتند

13. During the dress rehearsal she suddenly forgot her lines.
[ترجمه ترگمان]در حین تمرین لباس، ناگهان خطوط خود را از یاد برد
[ترجمه گوگل]در طی تمرین لباس او به طور ناگهانی خطوط خود را فراموش کرد

14. Dinah missed the last rehearsal, but then she always was unreliable, wasn't she?
[ترجمه ترگمان]دیانا آخرین تمرین را از دست داد، اما او همیشه قابل اعتماد بود، نه؟
[ترجمه گوگل]دینا آخرین تمرین را از دست داد، اما بعد او همیشه غیر قابل اعتماد بود، آیا او نبود؟

15. You can sharpen your skills with rehearsal.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید مهارت خود را با تمرین تیز کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید مهارت های خود را با تمرین تیز کنید

16. We whizzed through the rehearsal, so that we'd be finished by lunchtime.
[ترجمه ترگمان]ما از تمرین بیرون رفتیم تا وقت ناهار تمام شود
[ترجمه گوگل]ما از طریق تمرین می گوییم، به طوری که ما ناهار را به پایان رسانیم

17. The play is in rehearsal now.
[ترجمه ترگمان]نمایش در حال تمرین است
[ترجمه گوگل]این بازی در حال تمرین است

18. He apologized for his outburst at rehearsal.
[ترجمه ترگمان]از ابراز احساسات او در هنگام تمرین عذرخواهی کرد
[ترجمه گوگل]او برای تمرین او در تمرینات عذرخواهی کرد

No need to give a rehearsal of details.

نیازی به بازگویی جزئیات نیست.


a full-dress rehearsal of Othello

تمرین نمایش اوتللو با لباس کامل


Two of his plays are in rehearsal.

مشغول تمرین دو تا از نمایش‌های او هستند.


اصطلاحات

in rehearsal

(نمایش و غیره) در حال تمرین، در دست تمرین


put a play into rehearsal

نمایشنامه‌ای را به مرحله‌ی تمرین رساندن


پیشنهاد کاربران

rehearsal rationale منطق بازگویی ( زبانشناسی )

تمرین، مرور

ممارست

تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، . . )
Dry run
To practice in preparation for a public performance
• You’re there in rehearsal sometimes for hours, watching other people rehearse.

تمرین
Donnie actually broke one of mike's fingers during rehearsal دانی یکی از انگشتای مایکو در حین تمرین شکست

منظور تمرین فیزیکی هست مثل تمرین خوانندگی، نوازندگی، رقص، تمرین های ورزشی و. . . که بدن توش دخیله

مرور
تمرین

rehearsal ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تمرین
تعریف: 1. اجراهای مقدماتی پیش از اجرای اصلی نمایش، با حضور بازیگران و عوامل نمایش، برای آماده کردن اجرای نهایی 2. اجرای صحنه توسط بازیگران پیش از فیلم برداری برای آمادگی بیشتر


کلمات دیگر: