1. The usually defiant child stood mute before the principal.
بچه ای که معمولا گستاخ بود، در حضور مدیر ساکت ایستاد
2. People are no longer willing to remain mute on the subject of abuse of gun control.
مردم دیگر نمی خواهند در مورد کنترل تسلحه، ساکت بمانند
3. The horror of the famine left the inhabitants of the land mute with their tragic memories.
ترس از قحطی، ساکنین مزارع را با خاطره های غم انگیزی که از آن داشتند، غرق در سکوت کرد
4. a mute appeal
درخواست با ایما و اشاره
5. stand mute
(حقوق) از اعلام گناه یا بی گناهی خود خودداری کردن
6. the school for the mute
مدرسه ی لال ها
7. men looked at julie in mute admiration
مردها با تحسین همراه با سکوت به جولی نگاه می کردند.
8. throughout the meeting she remained mute
از ابتدا تا انتهای جلسه سخنی به لب نیاورد.
9. the letter "e" in "mouse" is mute
حرف "e" در (واژه ی) "mouse" غیر ملفوظ است.
10. this child is both deaf and mute
این کودک هم کر و هم لال است.
11. Her daughter was mute after a serious illness.
[ترجمه 🖤Ayda🖤] دخترش بعد از یک بیماری جدی لال شد
[ترجمه ترگمان]دخترش پس از یک بیماری جدی ساکت بود
[ترجمه گوگل]دخترش پس از یک بیماری جدی خاموش شد
12. She gave me her hand with mute thanks.
[ترجمه ترگمان]با تشکر دستش را به من داد
[ترجمه گوگل]او با لطف نادان دستم را به من داد
13. Billy continued to stand there, mute and defiant.
[ترجمه گلی] بیلی ساکت وبی حوصله به ماندن در آنجا ادامه داد
[ترجمه ترگمان]بیلی همچنان در همان جا ایستاده بود، ساکت و جسور
[ترجمه گوگل]بیلی همچنان ایستاده بود، بی صدا و بی حوصله
14. He was mute, distant, and indifferent.
[ترجمه گلی] او ساکت ، دور و بی تفاوت بود
[ترجمه ترگمان]او خاموش و دورافتاده و بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]او خاموش، دور و بی تفاوت بود
15. They begin to mute their voices, not be as assertive.
[ترجمه گلی] آنها شروع کردن به خاموش کردن صدایشان نه به طور قطعی
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به خاموش کردن صداها می کنند، نه به عنوان assertive
[ترجمه گوگل]آنها شروع به خاموش کردن صدای خود می کنند، نه به عنوان قاطعانه
16. She thought it better to mute her criticism.
[ترجمه ترگمان]بهتر آن بود که انتقاد کند
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که بهتر است انتقاد او را قطع کند
17. The boy is mute and deaf.
[ترجمه شایلین سماوات] پسر ساکت و ناشنوا است
[ترجمه ترگمان]این پسر ساکت و کر است
[ترجمه گوگل]پسر بی صدا و ناشنوا است
18. Marianna, the duke's daughter, became mute after a shock.
[ترجمه ترگمان]دختر دوک، دختر دوک، پس از ضربه روحی ساکت شد
[ترجمه گوگل]ماریانا، دختر دوک، پس از شوک خاموش شد
19. The class remained mute when the teacher asked a difficult question.
[ترجمه هانیه] کلاس ساکت ماند هنگامی که معلم یک سوال سخت پرسید.
[ترجمه شایلین سماوات] کلاس ساکت شد وقتی که معلم یه سوال سخت پرسید
[ترجمه ترگمان]وقتی معلم سوال مشکلی پرسید کلاس ساکت ماند
[ترجمه گوگل]کلاس معلوم شد که معلم از یک سوال دشوار پرسید
20. He could watch her standing mute by the phone.
[ترجمه ترگمان]می توانست او را از پشت تلفن ببیند
[ترجمه گوگل]او می تواند با تلفن خود را خاموش ایستادن
21. He is mute on the subject of social system.
[ترجمه 🖤Ayda🖤] او در مورد نظام اجتماعی کم حرف است
[ترجمه ترگمان]او در مورد موضوع نظام اجتماعی گنگ است
[ترجمه گوگل]او در مورد نظام اجتماعی بی صدا است
22. The child has been mute since birth.
[ترجمه ترگمان]بچه از زمان تولد ساکت بوده است
[ترجمه گوگل]کودک از زمان تولد خاموش بوده است