کلمه جو
صفحه اصلی

replenishment


معنی : دوباره پر کردن، بازپرسازی
معانی دیگر : دوباره پرکردن، بازپرسازی

انگلیسی به فارسی

دوباره پرکردن، باز پر سازی


انگلیسی به انگلیسی

• act of filling up again, act of resupplying, act of restocking

دیکشنری تخصصی

[سینما] داروهای تقویتی
[عمران و معماری] ذخیره مجدد - دوباره پر شدن
[زمین شناسی] ذخیره مجدد دوباره پر شدن

مترادف و متضاد

دوباره پر کردن (اسم)
replenishment

بازپرسازی (اسم)
replenishment

جملات نمونه

1. Computerization has enabled the automatic replenishment of stock.
[ترجمه ترگمان]شرکت Computerization تامین خودکار سهام را فعال ساخته است
[ترجمه گوگل]Computerization دوباره به صورت خودکار سهام را فعال کرده است

2. Carbohydrate replenishment Your body is most amenable to replenishing muscle glycogen in those first few hours after exercising.
[ترجمه ترگمان]انرژی تامین مجدد کربوهیدرات اغلب متمایل به پر کردن گلیکوژن عضلات در چند ساعت اول پس از ورزش است
[ترجمه گوگل]دوباره پر کردن کربوهیدرات بدن شما بیشتر قابل انعطاف است تا گلیکوژن عضلانی را در چند ساعت اول پس از تمرین تجویز کند

3. The night-time replenishment of ozone is presumably caused by transport of ozone-rich air from higher altitudes.
[ترجمه ترگمان]احتمالا تامین مجدد لایه ازن احتمالا با انتقال هوای غنی از اوزون از ارتفاعات بالاتر ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]احداث شبانه روزانه ازن احتمالا از طریق حمل و نقل از هوا با غنی ازن با بالاتر از ارتفاعات بالا است

4. Discussion centred on the replenishment of the Bank's capital resources.
[ترجمه ترگمان]بحث بر روی تامین مجدد منابع سرمایه بانک متمرکز بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد بازپرداخت منابع سرمایه بانک بود

5. The rate of withdrawal over natural replenishment is now roughly equivalent to the flow of the Colorado River.
[ترجمه ترگمان]میزان عقب نشینی از تامین مجدد طبیعی اکنون تقریبا برابر با جریان رودخانه کلورادو است
[ترجمه گوگل]نرخ خروج بیش از افزایش طبیعی، در حال حاضر تقریبا معادل جریان رودخانه کلرادو است

6. After Shenzhou seventh airship replenishment propellant, to will launch the location with rocket docking and the vertical transportation, will carry on the final condition check and the confirmation.
[ترجمه ترگمان]بعد از بالن هفتم به نام سوخت تامین مجدد، که محل را با اتصال راکت و حمل و نقل عمودی راه اندازی خواهد کرد، شرایط نهایی بررسی و تایید آن را انجام خواهد داد
[ترجمه گوگل]پس از انفجار هفتگی بالگرد انفجاری شنوژو، که قرار است محل انفجار موشک و حمل و نقل عمودی را راه اندازی کند، بررسی و تأیید نهایی را انجام خواهد داد

7. The bumper crop had facilitated replenishment of global reserves to pre-crisis levels.
[ترجمه ترگمان]محصول فراوان، تامین مجدد ذخایر جهانی برای سطوح پیش از بحران را تسهیل کرده بود
[ترجمه گوگل]محصولات سپر توانسته بود ذخایر جهانی را تا سطوح پیش از بحران تسهیل کند

8. Since the wartime population needed replenishment, pregnancies were a good sign.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که جمعیت زمان جنگ نیاز به تامین مجدد داشت، بارداری ها نشانه خوبی بود
[ترجمه گوگل]از زمانی که جمعیت جنگی نیاز به پرورش داشتند، حاملگی نشانه خوبی بود

9. A test-rig for closed cycle diesel oxygen replenishment is developed and the emphasis is focused upon the experimental research on the feedforward compensation for oxygen control.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات تست برای چرخه بسته تامین مجدد اکسیژن در چرخه بسته توسعه داده می شود و تاکید بر تحقیقات تجربی در مورد جبران feedforward برای کنترل اکسیژن متمرکز است
[ترجمه گوگل]یک آزمایشگاه برای احیای اکسیژن دیزل دایره ای بسته شده توسعه یافته است و تاکید بر تحقیق تجربی در مورد جبران هزینه های پیشگیرانه برای کنترل اکسیژن متمرکز شده است

10. The Sequencing or Line Replenishment Operator shall provide a dedicated machine for back up and contingency.
[ترجمه ترگمان]ترتیب بندی مجدد اپراتور خط یا خط باید یک ماشین اختصاصی برای بالا و پایین آوردن امکانات فراهم کند
[ترجمه گوگل]اپراتور پیگیری یا خطوط اضافی باید یک ماشین اختصاصی برای بازگشت و احتمالی فراهم کند

11. Natural replenishment of this vast supply of underground water occurs very slowly.
[ترجمه ترگمان]تامین مجدد این منبع بزرگ آب زیرزمینی بسیار آهسته اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]دوباره پر کردن این منبع گسترده آب های زیرزمینی بسیار آهسته می رود

12. Politus populations Chapter 2: Replenishment of the mitochondrial genome of Scolopendra multilan.
[ترجمه ترگمان]جمعیت های Politus فصل ۲: replenishment ژنوم میتوکندری of multilan
[ترجمه گوگل]جمعیت پولیتس فصل دوم اضافه شدن ژنوم میتوکندری اسکولپندرا چند لین

13. At the same time, inventory replenishment order to rationalize operations, many companies adopted the EOS system.
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، سفارش تامین مجدد موجودی برای منطقی کردن عملیات، بسیاری از شرکت ها سیستم EOS را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]در عین حال، پرکردن موجودی جهت اصلاح عملیات، بسیاری از شرکت ها سیستم EOS را به تصویب رساندند

14. The decision variable of the seller is the replenishment cycle time to minimize the total relevant cost.
[ترجمه ترگمان]متغیر تصمیم گیری فروشنده زمان چرخه تامین مجدد برای به حداقل رساندن هزینه مربوطه است
[ترجمه گوگل]متغیر تصمیم فروشنده، زمان چرخه پس انداز برای به حداقل رساندن کل هزینه مربوطه است

15. Develop forecasts and replenishment strategy with supplier and buyers.
[ترجمه ترگمان]تهیه پیش بینی و تهیه استراتژی تامین مجدد با عرضه کننده و خریداران
[ترجمه گوگل]ایجاد پیش بینی و استراتژی دوباره سازی با تامین کنندگان و خریداران

پیشنهاد کاربران

نفس تازه کردن

بازپرسازی

تجدید تدارکات

دوباره سرمایه گذاری کردن


کلمات دیگر: