کلمه جو
صفحه اصلی

rig


معنی : لوازم، اسباب، جامه، لباس، تجهیزات، وضع حاضر، دگل ارایی، بادگل و بادبان اراستن، با خدعه و فریب درست کردن، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، مجهز کردن
معانی دیگر : (کشتی بادبان دار) ترتیب بادبان ها، نوع بادبان ها، لباس (ویژه ی انجام کار بخصوص)، لباس فرم، اونیفورم، لباس پوشاندن یا دادن، ساز و برگ دادن، بسیجیدن، بسیجگان دادن، برپا کردن، قرار دادن، درست کردن، تنظیم کردن، (با عجله) سرهم بندی کردن، (موقتا) ساختن، جفت و جور کردن، مهیا کردن، (کندن چاه نفت یا آب و غیره) دکل حفاری، (دستگاه) چاه کاو، (چاه نفت) دکل و تلمبه، تجهیزات ماهیگیری، کامیون بزرگ، تریلر، آلات و ادوات، بند و بساط، افزارگان، سر و وضع

انگلیسی به فارسی

بادگل و بادبان آراستن، مجهز کردن، آماده شدن، باخدعه و فریب درست کردن، گول زدن، دگل آرایی، وضع حاضر، سر و وضع، اسباب، لوازم، لباس، جامه، تجهیزات


دکل، اسباب، تجهیزات، جامه، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، لوازم، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، با خدعه و فریب درست کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rigs, rigging, rigged
(1) تعریف: to equip or prepare for use, as by attaching sails and ropes to (a boat or ship).
مشابه: equip, fit, outfit

(2) تعریف: to put together for temporary use, often in a makeshift manner (usu. fol. by out or up).
مترادف: contrive, improvise
مشابه: cobble, concoct, design, devise, fashion

- They rigged up a kitchen at the campsite.
[ترجمه ترگمان] اونا یه آشپزخونه تو اردوگاه درست کردن
[ترجمه گوگل] آنها یک آشپزخانه را در کمپینگ اداره کردند

(3) تعریف: to provide with equipment, gear, clothing, or the like; fit or equip (usu. fol. by out or up).
مترادف: equip, fit, outfit
مشابه: accouter, provision, supply

(4) تعریف: (informal) to clothe, dress, or adorn (usu. fol. by out).
مترادف: apparel, array, clothe, deck, dress, garb
مشابه: attire, bedeck, bedizen, caparison, costume

- He was rigged out in a tuxedo.
[ترجمه ترگمان] اون تو کت و شلوار گیر کرده بود
[ترجمه گوگل] او در یک لباس مجلسی سوار شده بود

(5) تعریف: to control or manipulate (a contest, election, or the like), arranging the outcome to one's own advantage; fix.
مترادف: fix, manipulate
مشابه: doctor, falsify, juggle, pack, stack, tamper
اسم ( noun )
(1) تعریف: equipment, tackle, or gear made for a specific purpose.
مترادف: equipment, gear, tackle
مشابه: accouterments, apparatus, appurtenances, habiliments, kit, outfit, paraphernalia

- a mountain-climbing rig
[ترجمه ترگمان] یک دکل بالا رفتن از کوه
[ترجمه گوگل] تجهیزات کوهنوردی

(2) تعریف: the arrangement and number of masts and sails that is characteristic of a particular type of boat or ship.

(3) تعریف: a horse-drawn carriage or wagon; equipage.
مترادف: carriage, equipage
مشابه: barouche, brougham, buggy, cab, cabriolet, chaise, coach, dogcart, four-in-hand, hackney, hansom, landau, phaeton, stagecoach, sulky, surrey, timbrel

(4) تعریف: the apparatus used to drill oil wells.
مشابه: drill

(5) تعریف: (informal) clothing or dress, esp. when drawing attention or when designed for a specific role.
مترادف: costume, garb, getup, habiliments, outfit
مشابه: apparel, array, clothing, dress, duds, ensemble, finery, regalia, threads, togs

- You look very appealing in that rig.
[ترجمه ترگمان] در این لباس خیلی جذاب به نظر می رسی
[ترجمه گوگل] شما در این دستگاه بسیار جذاب هستید

• covering; equipment, gear; device
set up, make ready for use; equip, furnish with supplies or equipment; falsify, tamper with, manipulate fraudulently; dress, clothe (informal); fit or install sails on a sailboat
if someone rigs something such as an election, they dishonestly arrange it so that they achieve the result that they want.
a rig is a large structure that is used when drilling for or extracting oil or gas from the ground or the sea bed.
see also rigging.
if you rig something up, you make it and fix it in place using any available materials.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بر پا کردن دکور / داربست - بر پا کردن دکور / داربست
[عمران و معماری] دستگاه حفاری - سکوی حفاری
[برق و الکترونیک] واؤه عامیانه برای سیستم کاملی مانند ایستگاه رادیو آماتوری کامل.
[مهندسی گاز] مجموعه، دستگاه حفاری، سوارکردن قطعات
[حقوق] احتکار کردن، حقه زدن، دکل

مترادف و متضاد

equipment


لوازم (اسم)
accessories, gear, apparatus, fitment, service, fitting, munition, paraphernalia, rig, fixing

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جامه (اسم)
gear, thing, suit, habit, apparel, livery, rig, garment, vesture, raiment, tog, toggery, costume, clobber, togs, habiliment

لباس (اسم)
thing, attire, rig, clothing, dress, dressing, costume, garb, vest, clobber, gaberdine, vestment

تجهیزات (اسم)
equipment, rig, materiel

وضع حاضر (اسم)
rig

دگل ارایی (اسم)
rig

باد گلو بادبان اراستن (فعل)
rig

با خدعه و فریب درست کردن (فعل)
rig

اماده شدن (فعل)
rig, prepare

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

مسلح کردن (فعل)
rig, arm, equip, heel, panoply

مجهز کردن (فعل)
fit, gear, tool, provide, furnish, rig, arm, equip, prepare, imp

Synonyms: accouterments, apparatus, equipage, fittings, fixtures, gear, machinery, outfit, paraphernalia, tackle


outfit, supply


Synonyms: accouter, appoint, arm, array, attire, clothe, costume, dress, equip, fit out, furnish, gear, kit, provision, set up, turn out


arrange for certain outcome


Synonyms: doctor, engineer, fake, falsify, fiddle with, fix, gerrymander, juggle, manipulate, tamper with, trump up


جملات نمونه

1. fore-and-aft rig
بادبان های جلو و عقب کشتی

2. ship rig
نوع بادبان های کشتی

3. oil rig
سکوی نفتی،سکوی حفاری چاه نفت و استخراج

4. they were dressed in new rig
اونیفورم نو پوشیده بودند.

5. sailors should be dressed in the rig ordered
ملوانان باید به لباسی که تعیین شده است ملبس باشند.

6. The sergeant will rig you out .
[ترجمه ترگمان]گروهبان مراقب تو خواهد بود
[ترجمه گوگل]سرباز شما را بیرون خواهد کرد

7. We managed to rig up a shelter for the night.
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم یه پناه گاه برای شب آماده کنیم
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم یک پناهگاه برای شبانه بسازیم

8. Her husband works on a rig in the North Sea for weeks at a time.
[ترجمه ترگمان]شوهرش چند هفته است که روی یک سکوی نفتی در دریای شمال کار می کند
[ترجمه گوگل]شوهرش چندین هفته است که در دریای شمال کار می کند

9. Winter is coming,she has to rig the whole family out with warm clothing.
[ترجمه ترگمان]زمستان دارد می آید، باید تمام خانواده را با لباس های گرم آماده کند
[ترجمه گوگل]زمستان در حال آمدن است، او باید کل خانواده را با لباس گرم پوشانده باشد

10. The oil rig is now fully operative.
[ترجمه ترگمان]وضعیت نفت الان کاملا مامور اجرایی شده
[ترجمه گوگل]تجهیزات نفت اکنون کاملا عملی است

11. Fenton moved his big prison rig closer too, in anticipation of a fresh intake of captives.
[ترجمه ترگمان]فنتون سر بزرگش را هم نزدیک تر کرد و در انتظار یک حبس تازه اسیر شده بود
[ترجمه گوگل]فنتون، پیشبینی تازه از مصرف اسیران، نزدیکتر از محل زندان بزرگش نیز قرار گرفت

12. The plane is fitted with a rig over the rudder pedal for disabled pilots.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما با یک سکوی سوار بر پدال سکان برای خلبانان معلول نصب شده است
[ترجمه گوگل]این هواپیما با پدال استوانه ای برای خلبانان غیرفعال نصب شده است

13. Flipping the Rig From the clew first position release your back hand and place it on the mast below the boom.
[ترجمه ترگمان]قسمت اول به Rig را حفظ کن، از اولین موضع خط your را رها کن و آن را روی دکل در زیر غرش بوم قرار بده
[ترجمه گوگل]جرقه دندانه دار کردن از موقعیت اول، ابتدا دست خود را باز کنید و آن را روی دکل زیر رونق قرار دهید

14. It is rumoured that an oil rig is to be set up on the local water meadows.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که یک سکوی نفتی قرار است در مراتع آب محلی نصب شود
[ترجمه گوگل]شایعه شده است که یک چاه نفتی در مراتع آب محلی راه اندازی شده است

15. A pilot scale rig dedicated to the exploration and development of the silver bullet process has been fully operational for some months.
[ترجمه ترگمان]یک تجهیزات در مقیاس آزمایشی که به اکتشاف و توسعه فرآیند گلوله نقره اختصاص دارد، چندین ماه به طور کامل عملیاتی شده است
[ترجمه گوگل]یک مجموعه آزمایشی اختصاص داده شده به اکتشاف و توسعه فرآیند گلوله نقره برای چند ماه به طور کامل عملیاتی شده است

16. Once on the new side, the rig should be thrown well forwards to complete the turn on to the new tack.
[ترجمه ترگمان]در طرف جدید، تجهیزات باید به خوبی به جلو پرتاب شوند تا به مسیر جدید تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که در سمت جدید قرار می گیرید، دکل باید به خوبی به سمت جلو پرتاب شود تا نوبت به نوک جدید برسد

They were not properly rigged for that long mountain climbing.

آن‌ها به‌طور شایسته‌ای‌ برای آن کوهنوردی طولانی مجهز نشده بودند.


ship rig

نوع بادبان‌های کشتی


fore-and-aft rig

بادبان‌های جلو و عقب کشتی


square rigs

بادبان‌های چهار گوش


They were dressed in new rig.

اونیفورم نو پوشیده بودند.


Sailors should be dressed in the rig ordered.

ملوانان باید به لباسی که تعیین شده است ملبس باشند.


The sailors were rigged in white.

به ملوانان لباس سفید دادند.


She was rigged out in Victorian style.

لباس سبک دوره‌ی ویکتوریا تن او کرده بودند.


This boat is rigged for dredging.

این کشتی برای لایروبی مجهز شده است.


They had rigged the box to explode on contact.

جعبه را طوری درست کرده بودند که در اثر تماس منفجر شود.


We rigged the tarpaulins over the tanks.

پارچه‌ی برزنت را روی تانک‌ها کشیدیم.


Alarm clocks are rigged to turn on radios too.

ساعت‌های شماطه‌دار را تنظیم کرده‌اند که رادیو را هم روشن کنند.


Workers rigged up a Christmas tree in front of the town hall.

کارگران یک درخت کریسمس بزرگ جلو شهرداری برپا کردند.


We rigged up something to take the place of a bed.

یک چیزی را سر هم بندی کردیم که جای تختخواب را بگیرد.


The soldiers rigged up a temporary cabin.

سربازان یک آلونک موقتی سرهم‌بندی کردند.


پیشنهاد کاربران

دستگاه حفاری

rigged
متقلبانه
مثلا rigged election

احتکار کردن

دکل یا دستگاه حفاری
کشنده بزرگ چرخ زنجیری


دکل حفاری

سرهم بستن، سوار کردن

( انتخابات - سهام بورس - بازار - بازار ارز و یا قیمت اجناس و کالا و . . . را برای رسیدن به منافع دلخواه خود و خودی ها ) مهندسی کردن - به هم ریختن - برهم زدن
He said the election had been rigged
او گفت که انتخابات مهندسی شده بود
They are rigging the market
آنها دارند بازار را مهندسی میکنند - آنها دارند بازار را به هم ریزند - آنها دارند بازار را برهم میزنند ( در راستای کسب سود برای خود و یا برادران قاچاقچی خود قیمت اجناس را بالا و پایین کردن و بازار رو به هم ریختن و از ثبات انداختن )

دستکاری کردن برای رسیدن هدف خاصی , تقلب کردن، دست بردن در نتیجه چیزی
- set up, cheat, fix
- Manipulate in a fraudulent manner
- To deceive people to achieve a certain outcome
- arrange the outcome of by means of deceit
( The election was rigged ( fixed

سکوی نفتی یا گازی
دکل نفتی یا گازی

اماده شدن/کردن،
قرار دادن، تنظیم کردن،
( با عجله ) سرهم بندی کردن، ( موقتا ) ساختن، جفت و جور کردن


Once the four
blocks for the old bearing were removed, the new support system was installed, in a
single morning, by two tradesmen. The new, rigged, support system supplies a greater
thrust load capacity than the previous bearing

آمبولانس

rig ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: افزاربندی
تعریف: آماده سازی و اتصال دکل ها و بادبان ها و جرثقیل ها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات


کلمات دیگر: