1. senior citizens
شهروندان سالخورده
2. senior prom
جشن دانش آموزان سال آخر دبیرستان (در امریکا و کانادا)
3. senior sophister
دانشجوی سال سوم
4. a senior partner and two junior partners
یک شریک ارشد و دو شریک کم سابقه تر
5. one's senior
مسن تر (از شخص)،بزرگتر
6. the bank's senior staff
کارمندان ارشد بانک
7. he is my senior by two years
او دو سال از من بزرگتر است.
8. he obeyed his senior officer's command
فرمان افسر مافوق خودش را اطاعت کرد.
9. the oil company's senior officers
صاحب منصبان ارشد شرکت نفت
10. a top-heavy army that has two thousand soldiers and two hundred senior officers
یک ارتش بالا سنگین که دو هزار سرباز و دویست افسر ارشد دارد
11. Criticism has been levelled at senior figures in the industry.
[ترجمه ترگمان]انتقادها به چهره های ارشد در این صنعت وارد شده است
[ترجمه گوگل]نقد و بررسی در چهره های ارشد این صنعت قرار گرفته است
12. The interrogation was conducted by senior police officers.
[ترجمه ترگمان]بازجویی توسط افسران ارشد پلیس انجام شد
[ترجمه گوگل]بازجویی توسط ماموران ارشد پلیس انجام شد
13. He is ten years senior to me.
[ترجمه ترگمان]ده سال از من بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]او ده سال سن بالاتر از من است
14. He led a military mutiny against the senior generals.
[ترجمه ترگمان]او رهبری شورش نظامی علیه ژنرال های ارشد را بر عهده داشت
[ترجمه گوگل]او یک سرباز ارتش را به قتل رساند
15. She is now a senior executive having worked her way up through the company.
[ترجمه ترگمان]او اکنون یک مدیر اجرایی ارشد است که راه خود را از طریق شرکت طی کرده است
[ترجمه گوگل]او اکنون مدیر اجرایی است که از طریق این شرکت کار خود را انجام داده است
16. Many senior citizens have been though two world wars.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان سالمند هر چند دو جنگ جهانی داشته اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهروندان ارشد هر دو جنگ جهانی دارند
17. He passed himself off as a senior psychologist.
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو به عنوان یه روانشناس ارشد قبول کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک روانشناس ارشد منتقل کرد
18. These events led to the expulsion of senior diplomats from the country.
[ترجمه ترگمان]این رویدادها منجر به اخراج دیپلمات های ارشد از کشور شد
[ترجمه گوگل]این رویدادها منجر به اخراج دیپلمات های ارشد از کشور شد
19. Senior officers could be considering a coup to restore authoritarian rule.
[ترجمه ترگمان]افسران ارشد می توانند برای بازگرداندن حکومت استبدادی یک کودتا را مد نظر قرار دهند
[ترجمه گوگل]افسران ارشد می توانند از کودتایی برای بازگرداندن حکومت اقتدارگرا برخوردار شوند
20. Senior managers stipulated work-life balance as their main criterion when choosing jobs.
[ترجمه ترگمان]مدیران ارشد، تعادل کار - زندگی را به عنوان معیار اصلی خود هنگام انتخاب شغل تصریح کردند
[ترجمه گوگل]مدیران ارشد، تعادل کار و زندگی را بعنوان معیار اصلی آنها در انتخاب شغل تعریف کردند
21. Junior nurses usually work alongside more senior nurses.
[ترجمه ترگمان]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد بیشتری کار می کنند
[ترجمه گوگل]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد کار می کنند
22. Following reports of drug-taking at a boarding-school, several senior boys have been expelled.
[ترجمه ترگمان]در پی گزارش های مربوط به مصرف مواد مخدر در یک مدرسه شبانه روزی، چندین پسر ارشد اخراج شده اند
[ترجمه گوگل]پس از گزارش گیری از مصرف مواد مخدر در یک مدرسه شبانه روزی، چندین پسر ارشد اخراج شدند
23. Police are investigating allegations of corruption involving senior executives.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تحقیق در مورد اتهامات مربوط به فساد مدیران اجرایی ارشد است
[ترجمه گوگل]پلیس ادعاهای فساد را در مورد مدیران ارشد تحقیق می کند
24. I have ten years' experience at senior management level.
[ترجمه ترگمان]من در سطح مدیریت ارشد ده سال تجربه دارم
[ترجمه گوگل]من ده سال تجربه در سطح مدیریت ارشد دارم