کلمه جو
صفحه اصلی

reflector


معنی : بازتابنده، جسم منعکس کننده، جسم صیقلی، الت انعکاس
معانی دیگر : بازتابگر، بازرخشگر، منعکس کننده، پس تابگر، رجوع شود به: reflecting telescope

انگلیسی به فارسی

بازتاب‌گر، بازتابنده، جسم منعکس کننده


(چیز) شب‌نما


بازتابنده، جسم منعکس کننده، جسم صیقلی، الت انعکاس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a surface that throws back heat, light, or sound.
مشابه: mirror

(2) تعریف: a reflecting telescope. (Cf. refractor.)

• person or thing which reflects; telescope that uses concave mirrors to focus; material used to inhibit the escape of neutrons from the core of a reactor (physics)
a reflector is a small piece of specially patterned glass or plastic which is fitted to the back of a bicycle or car or to a post beside the road, and which glows when light shines on it.
a reflector is also a type of telescope which has a spherical mirror; a technical use.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بازتاباننده، بازتابگر، بازتابنده، بازرخشگر، منعکس کننده، پس تابگر (واکنشگر اتمی بمب اتمی ) پستاب
[سینما] صفحات منعکس کننده - منعکس کننده - بازتابه - بازتاب کننده - بازتابنده
[برق و الکترونیک] منعکس کننده - بازتابنده 1. یک میله تک، سیستمی از میله ها ف صفحه فلزی یا ورقه فلزی که پشت آنتن قرار می گیرد تا جهت گیرندگحی آن را افزایش دهد . 2. ورقه یا صفحه فلزی که به عنوان آینه ای برای تغییر جهت باریکه رادیویی ریز موج عمل می کند . 3. الکترودی در کلایسترون بازتابی یا لامپ الکترونی دیگری که باریکه ای از الکترونها را باز می تاباند . 4. repeller
[ریاضیات] آینه، بازتابنده

مترادف و متضاد

بازتابنده (اسم)
reflector

جسم منعکس کننده (اسم)
reflector

جسم صیقلی (اسم)
reflector

الت انعکاس (اسم)
reflector

جملات نمونه

1. paraboloidal reflector
بازتابگر سهمی وار

2. The reflector is held onto the sides of the spacecraft with a frame.
[ترجمه ترگمان]رفلکتور در دو طرف سفینه فضایی با یک قاب (کادر)نگه داشته می شود
[ترجمه گوگل]بازتابنده بر روی دو طرف فضاپیمای با یک قاب قرار دارد

3. Each wears reflector sunglasses, and the gleam off the frames matches the gleam off the buckles on their holsters.
[ترجمه ترگمان]هر کدام یک عینک آفتابی رفلکتور می پوشند، و پرتوی از فریم ها با درخشش دکمه های on همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]هر کدام از عینک های آفتابی بازتابنده را می پوشاند، و درخشندگی از فریم ها، لرزاننده ی دستان خود را بر روی جلوی آنها می گذارد

4. This reflector shows each car, which other cars are approaching, from any one of a half-dozen directions.
[ترجمه ترگمان]این رفلکتور هر خودرو را نشان می دهد، که ماشین های دیگر از هر کدام از چندین جهت نزدیک می شوند
[ترجمه گوگل]این بازتابنده هر خودرویی را که از سایر خودروها در حال نزدیک شدن است، نشان می دهد

5. The second type of telescope is the reflector.
[ترجمه ترگمان]نوع دوم تلسکوپ رفلکتور است
[ترجمه گوگل]نوع دوم تلسکوپ بازتابنده است

6. The emphasis in this paper was corner reflector antenna with high-gain, narrow beam and low side-lobe.
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این مقاله یک آنتن بازتابنده با بهره بالا، تیر باریک و نرمه لب پایین بود
[ترجمه گوگل]تاکید در این مقاله، آنتن بازتابنده گوشه ای با توان بالا، پرتو باریک و کمربندی کم است

7. The pilot has a reflector gunsight for the weapons system.
[ترجمه ترگمان]این خلبان یک رفلکتور رفلکتور برای سیستم سلاح دارد
[ترجمه گوگل]خلبان یک سیستم ضد انفجاری برای سیستم سلاح دارد

8. Butterfly reflector, wide and uniform light beam, long distance irradiation, high efficient illuminance.
[ترجمه ترگمان]رفلکتور پروانه، عریض و یکنواخت نور، پرتو طولانی پرتو طولانی، illuminance موثر بالا
[ترجمه گوگل]بازتابنده پروانه، پرتو نور گسترده و یکنواخت، تابش از راه دور، روشنایی کارآمد

9. Array-fed parabolic reflector and shaped reflector with a single feed are usually used to be contoured beam satellite antenna.
[ترجمه ترگمان]از رفلکتور تمثیلی قوسی و رفلکتور شکل داده شده با یک فید معمولا استفاده می شود تا آنتن ماهواره پرتوی contoured باشد
[ترجمه گوگل]بازتابنده پارابولی و بازتابنده ی شکل با یک خوراک یکبار استفاده می شود که معمولا آنتن ماهوارهای تابشی است

10. Paraboloidal reflector antennas with an arbitrarily-defocused feed are investigated. And some interesting phenomena are observed.
[ترجمه ترگمان]آنتن های بازتابی Paraboloidal با یک فید arbitrarily - defocused مورد بررسی قرار می گیرند و برخی از پدیده های جالبی دیده می شوند
[ترجمه گوگل]آنتن های بازتابنده پارابولیوئید با یک منبع تغذیه دلخواه به صورت فاکتوریل مورد بررسی قرار می گیرند و برخی از پدیده های جالب مشاهده می شود

11. The mobile apparatus comprises a reflector and performs reflection wave transmission by carrying data on a reflection wave for unmodulated carrier.
[ترجمه ترگمان]دستگاه سیار شامل یک رفلکتور است و با حمل داده ها بر روی موج انعکاسی برای حامل unmodulated، انتقال موج بازتاب را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]دستگاه تلفن همراه شامل یک بازتابنده است و انتقال موج بازتاب را با انجام دادن داده ها بر روی یک موج انعکاسی برای حامل غیرمولدول انجام می دهد

12. Compared with the parabolic reflector, a phase factor is of most importance in the efficiency evaluation of Fresnel zone phase-corrected plate(FZP) ones.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با یک رفلکتور سهمی شکل، یک فاکتور فازی در ارزیابی کارایی نمونه های اصلاح فاز Fresnel (FZP)بیش ترین اهمیت را دارد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با بازتابنده پارابولی، یک عامل فاز در ارزیابی کارایی صفحات تصحیح شده فازلن منطقه (FZP) بسیار مهم است

13. Microcavity structure consisting of a distributed Bragg reflector ( DBR ) is designed.
[ترجمه ترگمان]ساختار microcavity شامل یک رفلکتور توزیع شده براگ (DBR)طراحی می شود
[ترجمه گوگل]ساختار میکروتیک شامل یک بازتابنده برگر توزیع شده (DBR) طراحی شده است

14. Ane-mail reflector is a program that acts as the forwarding broadcaster of email messages to the names on a distribution list.
[ترجمه ترگمان]رفلکتور Ane برنامه ای است که به عنوان پخش کننده ارسال پیغام های پست الکترونیکی به نام های در یک فهرست توزیع عمل می کند
[ترجمه گوگل]بازتابنده ایمیل یک برنامه است که به عنوان پخش کننده حمل و نقل پیام های ایمیل به نام در لیست توزیع عمل می کند

15. Firstly, it is reflected and given direction by the cut-away skull bone, acting as a parabolic reflector.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن توسط استخوان جمجمه جدا شده بازتاب داده می شود و به عنوان یک رفلکتور سهمی وار عمل می کند
[ترجمه گوگل]در مرحله اول، منعکس شده و جهت توسط استخوان جمجمه برش داده می شود، به عنوان یک بازتابنده پارابولی عمل می کند

پیشنهاد کاربران

بازتابنده، منعکس کننده


کلمات دیگر: