1. she swam her leg of the relay in 52 seconds
او در مسابقه ی امدادی قسمت خود را در 52 ثانیه شنا کرد.
2. They raced to a thrilling victory in the relay.
[ترجمه tohid] express relay sport covvect score and type
[ترجمه ترگمان]با سرعت به سمت یک پیروزی هیجان انگیز در مسابقه حرکت کردند
[ترجمه گوگل]آنها به پیروزی هیجان انگیز در رله پیوستند
3. They will relay your message.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیام شما را حمل خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها پیام شما را رله خواهند کرد
4. A new relay of horses was harnessed to the cart.
[ترجمه ترگمان]اسب های تازه ای به ارابه بسته شدند
[ترجمه گوگل]یک ریل جدید از اسب ها به سبد کالای مورد استفاده قرار گرفت
5. The satellite will be used mainly to relay television programmes.
[ترجمه ترگمان]این ماهواره اصولا برای پخش برنامه های تلویزیونی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]ماهواره به طور عمده برای پخش برنامه های تلویزیونی استفاده می شود
6. Jamaica won the gold in the sprint relay.
[ترجمه ترگمان]جامائیکا مدال طلای دو مسابقه دوی سرعت را کسب کرد
[ترجمه گوگل]جامائیکا طلا را در رله Sprint به دست آورد
7. The Ugandan relay team are coasting to victory .
[ترجمه ترگمان]تیم امدادی اوگاندا به پیروزی وارد می شود
[ترجمه گوگل]تیم رله اوگاندا در حال پیروزی است
8. The anchor man in a relay team runs last.
[ترجمه ترگمان]مردی که در مراسم حمل مشعل قرار دارد، در آخرین مرحله اجرا خواهد شد
[ترجمه گوگل]مرد لنگر در یک تیم رله گذشته است
9. This metal tower is used to relay television signals to distant villages.
[ترجمه ترگمان]این برج فلزی برای حمل سیگنال های تلویزیونی به روستاهای دور استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این برج فلزی برای انتقال سیگنال های تلویزیونی به روستاهای دور استفاده شده است
10. The broadcasting station will relay the news of the President's death.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه پخش خبر مرگ رئیس جمهور را ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]ایستگاه پخش اخبار مرگ رئیس جمهور را رله خواهد کرد
11. The essential point of relay racing is that it is a team effort.
[ترجمه ترگمان]نکته اصلی مسابقه رله این است که این یک تلاش تیمی است
[ترجمه گوگل]نقطه اصلی مسابقه رله این است که یک تلاش تیمی است
12. I will relay your opinion to the headmaster.
[ترجمه ترگمان]نظر شما را به مدیر نشان خواهم داد
[ترجمه گوگل]من نظر شما را به سرپرست رله می کنم
13. Their telling and retelling relay important principles of hope rooted in political and moral certainties about the outcome of struggle.
[ترجمه ترگمان]بازگو کردن و بازگویی اصول مهم امید ریشه در اطمینان سیاسی و اخلاقی در مورد نتیجه مبارزه دارند
[ترجمه گوگل]اظهارات و گفتار آنها، اصول مهم امید ریشه در اعتقادات سیاسی و اخلاقی درباره نتیجه مبارزه دارد
14. Each member of the relay race needs to entice others to be on the team.
[ترجمه ترگمان]هر عضو از مسابقه دوی امدادی باید دیگران را جذب کند تا در تیم باشند
[ترجمه گوگل]هر عضو مسابقه رله نیاز به جلب دیگران در تیم دارد
15. Newcastle won six of the 12 relay races and easily took the top club trophy with 220 points.
[ترجمه ترگمان]نیوکاسل در ۶ مسابقه رالی پیروز شد و به راحتی امتیاز تیم برتر را با ۲۲۰ امتیاز گرفت
[ترجمه گوگل]نیوکاسل شش از 12 مسابقه رله را به دست آورد و به راحتی با 220 امتیاز جایزه توپ را به دست آورد