معنی : نمایندگی، نماینده، نمایش، تمثال، ارائه، نیابت
معانی دیگر : وکالت، نمونه، تصویر، عکس، تجسم، تنمندگری، تندیسگری، فرتور، بازنمایی، تصویرگری، تناوری، تن بخشی، وانمود، اظهار، بازنمود، تظاهر، هیئت نمایندگان، (تئاتر و فیلم و غیره) ارائه، عرضه، برنامه، اعتراض، شکایت، (حقوق) دعوتنامه (برای عقد قرارداد)، اظهاریه، تضمین نامه ی عقد، ارائه
representation(s)
نمایندگى، نمایندگان و سفراء، پیشنهاد، ترتیب ورثه در استحقاق بر ارث، ضمان ضمن عقد، قائم مقام شدن، اظهار قانون ـ فقه : بیان