1. separation from his wife and children was painful for him
فراق زن و فرزند برایش دردآور بود.
2. separation intensified their love
جدایی،عشق آن دو را تند و تیزتر کرد.
3. separation of flour from bran by bolting
جداسازی آرد از سبوس از راه سرند کردن
4. his separation from the army
انفصال او از خدمت ارتش
5. shoulder separation
دررفتگی (استخوان) شانه
6. the separation between the spokes of a wheel
فاصله ی میان پره های یک چرخ
7. the separation of church and state
جداسازی مذهب از دولت
8. the separation of church and state
جدا سازی کلیسا از دولت
9. the separation of letters in the central post office
دسته دسته کردن نامه ها در اداره ی مرکزی پست
10. the separation of politics and religion
جدایی سیاست و مذهب
11. the separation which he brought about in the church has not healed yet
تفرقه ای که او در کلیسا ایجاد کرد هنوز التیام نیافته است.
12. the pain of separation
رنج جدایی
13. the sorrow of separation ended . . .
سپری شد غم جدایی. . .
14. shipment of fragile articles requires separation and cushioning
ارسال اشیای شکننده مستلزم جداسازی و لفاف پیچی است.
15. one of the leaders of the separation
یکی از رهبران انشعاب
16. The separation is by mutual agreement.
[ترجمه ترگمان]این جدایی از طریق توافق دوجانبه است
[ترجمه گوگل]تفکیک با توافق متقابل است
17. She is visiting her family after a long separation.
[ترجمه ترگمان]او پس از جدایی طولانی از خانواده اش دیدن می کند
[ترجمه گوگل]پس از جدایی طولانی از خانواده اش بازدید می کند
18. They were reunited after a separation of more than 20 years.
[ترجمه ترگمان]آن ها پس از جدایی بیش از ۲۰ سال دوباره به هم پیوستند
[ترجمه گوگل]آنها پس از جدا شدن بیش از 20 سال دوباره متحد شدند
19. They agreed to a trial separation.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک آزمایش آزمایشی موافقت کردند
[ترجمه گوگل]آنها با جدایی محاکمه موافقت کردند
20. One common cause of homelessness is separation or divorce.
[ترجمه ترگمان]یکی از علل اصلی بی خانمانی، جدایی یا طلاق است
[ترجمه گوگل]یک علت شایع بی خانمان، جدایی یا طلاق است
21. The long separation was a test of their love.
[ترجمه ترگمان]جدایی طولانی، آزمون عشق آن ها بود
[ترجمه گوگل]جدایی طولانی آزمون عشق آنها بود
22. After years of separation they were finally reunited.
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها جدایی، سرانجام دوباره به هم پیوستند
[ترجمه گوگل]پس از سالها جدایی، آنها سرانجام مجددا متحد شدند
23. They're considering separation as an option.
[ترجمه ترگمان]آن ها جداسازی را به عنوان یک گزینه در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها در حال جدایی به عنوان یک گزینه هستند