کلمه جو
صفحه اصلی

resonator


معنی : تشدید کننده، اسباب ارتعاش
معانی دیگر : (صدا) خنیدگر، تشدیدگر، بازآواگر، مشدد

انگلیسی به فارسی

تشدید کننده


مشدد، اسباب ارتعاش


رزوناتور، تشدید کننده، اسباب ارتعاش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various devices, often hollow, that produce sound through resonance, or that detect resonance.

• device used to amplify sound through reverberation

دیکشنری تخصصی

[سینما] تشدید کننده
[برق و الکترونیک] تشدید گر قطعه ای که در بسامد خاصی تشدید نشان می دهد، مانند تشدید گر آکوستیکی یا تشدید گر حفره ای . - تشدید کننده، طینن ساز
[ریاضیات] تشدید کننده، مشدد
[پلیمر] تشدیدگر

مترادف و متضاد

تشدید کننده (اسم)
booster, resonator

اسباب ارتعاش (اسم)
resonator

جملات نمونه

1. The magnetic resonator tests show no damage.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها تشدید کننده مغناطیسی هیچ آسیبی را نشان نمی دهند
[ترجمه گوگل]آزمایشات تشدید مغناطیسی هیچ آسیبی را نشان نمی دهد

2. The external inspirator is available to drive the resonator to produce traveling wave. Under resonant frequency the distortion of resonator reached a peak.
[ترجمه ترگمان]The خارجی برای تحریک تشدیدگر به منظور تولید موج سیار موجود است در فرکانس تشدید، اغتشاش تشدید کننده به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]الکترودروره در دسترس برای رانندگی رزوناتور برای تولید موج حرکتی است در فرکانس رزونانس، اعوجاج رزوناتور به نقطه اوج رسید

3. Axis determination of misaligned planoconcave and concave-planoconcave cavity resonator is put forward .
[ترجمه ترگمان]تعیین Axis of و resonator حفره concave - planoconcave به جلو ارائه شده است
[ترجمه گوگل]تعیین محور پلانوکونکوایی غیر مستقیم و رزوناتور حفره مقطع-پلانوکونکاوا مطرح شده است

4. To provide a tuning fork type quartz resonator having a low CI value and a quartz resonator package provided with the quartz resonator.
[ترجمه ترگمان]برای فراهم کردن یک نوع انشعاب از نوع انشعاب کوارتز که دارای مقدار پایین CI و بسته resonator کوارتز است که با تشدید کننده کوارتز تامین شده است
[ترجمه گوگل]برای تهیه یک رزوناتور کوارتز نوع چنگال تنظیم با داشتن مقدار کم CI و یک بسته رزوناتور کوارتز ارائه شده با رزوناتور کوارتز

5. A method to detect vacuum degree using crystal resonator had been investigated, and resonant frequency of crystal resonator could be stabilized after two days aging test at least.
[ترجمه ترگمان]روشی برای تشخیص درجه خلا با استفاده از تشدید کننده بلور بررسی شده و تشدید تشدید کننده بلور پس از دو روز آزمون قدمت، می تواند تثبیت شود
[ترجمه گوگل]یک روش برای تشخیص درجه خلاء با استفاده از رزوناتور کریستالی مورد بررسی قرار گرفته است و فرکانس رزونانس رزوناتور کریستالی می تواند پس از دو روز آزمایش پیری تثبیت شود

6. By loading a thin-film resistor in the spiral resonator, an adjustable quality factor of the resonator is obtained.
[ترجمه ترگمان]با بارگیری یک مقاومت در لایه نازک در تشدیدکننده مارپیچی، یک عامل کیفیت قابل تنظیم تشدیدگر به دست می آید
[ترجمه گوگل]با بارگیری یک مقاومت نازک فیلم در رزوناتور مارپیچی، یک عامل کیفیت قابل تنظیم از رزوناتور به دست می آید

7. DRO ( dielectric resonator oscillator ) has the characteristics of high frequency stability and low phase noise.
[ترجمه ترگمان]؟ DRO (oscillator تشدیدی عایقی)دارای ویژگی های پایداری فرکانس بالا و نویز فاز پایین است
[ترجمه گوگل]DRO (نوسانگر رسانای دی الکتریک) دارای ویژگی های پایداری فرکانس بالا و نویز فاز کم است

8. A novel spiral inductor resonator bandpass filter based on LTCC is proposed in this paper.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله یک فیلتر spiral سلف به نام resonator bandpass بر پایه LTCC پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله پیشنهاد شده است یک فیلتر باند پاسوناتور مارپیچی جدید بر اساس LTCC

9. The optical waveguide ring resonator is the key sensing unit of the resonator integrated-optic gyro. Its finesse determines the measuring accuracy of the gyro.
[ترجمه ترگمان]تشدیدگر نوری حلقوی نوری، واحد سنجش کلیدی ژیروسکوپ نوری integrated - نوری است finesse آن دقت اندازه گیری ژیرو را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]تلسکوپ حلقه موج موجز واحد واحد سنجش سنجی ژیروسکوپ مجتمع رزوناتور است Finesse آن دقیق اندازه گیری ژیروسکوپ را تعیین می کند

10. Studies the resonator frequency temperature characteristic, then designs the middle-frequency tracking band pass filter.
[ترجمه ترگمان]مطالعات مربوط به مشخصه دمای فرکانس تشدید کننده، سپس طراحی فیلتر عبور باند میانی را طراحی می کند
[ترجمه گوگل]مطالعات مشخصه دمای فرکانس رزونانس را بررسی می کند، سپس فریم ردگیری باند فرکانس میانی را طراحی می کند

11. But how could the advantages of the klystron with its enclosed resonators be combined with the more favourable geometry of the magnetron?
[ترجمه ترگمان]اما چگونه می توان مزایای of را با resonators ضمیمه آن ترکیب کرد با هندسه مطلوب تر از the؟
[ترجمه گوگل]اما چگونه می توان مزایای کلاینستون با تشدید های محصور شده خود را با هندسه مطلوب تر مگنترون ترکیب کرد؟

12. The mouth is used to modulate the volume, like a resonator.
[ترجمه ترگمان]از دهان برای مدل سازی حجم، مانند a استفاده می شود
[ترجمه گوگل]دهان برای تنظیم حجم، مانند یک رزوناتور استفاده می شود

13. The characteristic rich, booming tone of this instrument is due to the length and large diameter of the resonators.
[ترجمه ترگمان]ویژگی غنی از مشخصه این ابزار به دلیل طول و قطر بزرگ the است
[ترجمه گوگل]غنای مشخص و شاداب کننده این دستگاه به علت طول و قطر بزرگ رزوناتورها است

14. This last degeneracy does not occur in a Fabry-Perot resonator, in which the light bounces between parallel mirrors.
[ترجمه ترگمان]این کاهش اخیر در یک تشدیدکننده Fabry - پروت رخ نمی دهد، که در آن نور بین آینه موازی بازتاب می شود
[ترجمه گوگل]این انحطاط آخر در یک تشدید کننده Fabry-Perot رخ نمی دهد، که در آن نور بین آینه های موازی پرش می کند

15. I have an old Dobro - it's one of those wooden ones with a metal resonator.
[ترجمه ترگمان]من یک Dobro قدیمی دارم - این یکی از آن ones چوبی است که a فلزی دارد
[ترجمه گوگل]من دبرو قدیمی دارم - یکی از آن دسته از چوبهایی است که دارای یک رزوناتور فلزی هستند

پیشنهاد کاربران

طنین افکن صدای ارتعاشات خنیا گری آواز رامشگران


کلمات دیگر: