کلمه جو
صفحه اصلی

reportage


معنی : گزارش، رپرتاژ، شرح جریان امر
معانی دیگر : (روزنامه نگاری) گزارش ویژه

انگلیسی به فارسی

گزارش، شرح جریان امر، رپرتاژ


گزارش تصویری، گزارش، رپرتاژ، شرح جریان امر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of reporting or giving an account of news events of general interest.

(2) تعریف: a written account of a current event.

• written account of an occurrence or situation; all news that has been reported; act or process of writing news reports
reportage is the act or the technique of reporting news; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[سینما] گزارش

مترادف و متضاد

گزارش (اسم)
account, report, story, reportage, hearing, bruit, inkling, action, wrap-up

رپرتاژ (اسم)
reportage

شرح جریان امر (اسم)
reportage

جملات نمونه

1. We need accurate up-to-the-minute reportage of events.
[ترجمه ترگمان]ما به reportage دقیق و دقیق رویدادها نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به گزارش دقیق وقایع را داریم

2. Photographic reportage, the cinema and television have produced a lingua franca of universally comprehensible pictures.
[ترجمه ترگمان]سینما و تلویزیون، یک زبان میانجی از تصاویر قابل فهمی را که به طور کلی قابل فهم است، به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]گزارش تصویری، سینما و تلویزیون، یک لینگورا را از تصاویر قابل فهم قابل فهم ساخته است

3. These sometimes interrupted the schedules, as did extensive reportage of elections, of local Assemblies.
[ترجمه ترگمان]این برنامه ها گاهی هم برنامه های خود را قطع می کردند، چنانکه بسیاری از مجالس محلی، و انجمن های محلی را هدف قرار می دادند
[ترجمه گوگل]این گاه گاه این برنامه ها را قطع کرد، همانطور که گزارش های گسترده ای از انتخابات، مجامع محلی را قطع کرد

4. What do we learn from this piece of reportage?
[ترجمه ترگمان]از این داستان چی یاد می گیریم؟
[ترجمه گوگل]از این قسمت از گزارش چه چیزی یاد می گیریم؟

5. Marvellous, sharp-end reportage is a big part of this book.
[ترجمه ترگمان]Marvellous، reportage تیز بخش بزرگی از این کتاب است
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب، گزارش تیز پایان بخش بزرگی از این کتاب است

6. The line between reportage and fiction, between social satire and sentimental snapshots, was blurring.
[ترجمه ترگمان]خط بین reportage و داستان، بین هجو اجتماعی و عکس های احساساتی، مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه گوگل]خط بین گزارش و داستان، بین طنز اجتماعی و عکس های لحظه ای، تار شد

7. Chinese reportage accompanies all the way the violently changing 20 th century.
[ترجمه ترگمان]reportage های چینی در طول قرن بیستم با شدت در حال تغییر هستند
[ترجمه گوگل]گزارش چینی همراه با تغییرات خشونت آمیز قرن بیستم است

8. I used it in reportage style picture taking situations and could get very interesting pictures at close range.
[ترجمه ترگمان]من از آن در عکس های سبک reportage استفاده کردم و توانستم عکس های بسیار جالبی را در محدوده نزدیک بگیرم
[ترجمه گوگل]من آن را در تصویر سبک گزارش تصویری گرفتن شرایط استفاده می شود و می تواند تصاویر بسیار جالب در محدوده نزدیک دریافت کنید

9. Hij was een reportage aan het draaien in het district Shangqiu over aids in China.
[ترجمه ترگمان]این مورد توسط reportage aan aan در منطقه het بر روی کمک به چین مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]هیجان در گزارشی که در منطقه 'Shangqiu' در منطقه 'چینگ' واقع شده بود، در چین منتشر شد

10. Her everyday reportage seems to consists of joyful epiphanies followed by periods of self - doubt and isolation.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زندگی روزمره او شامل حال و هوای شاد همراه با دوره های of و انزوا است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که گزارش روزمره خود شامل epiphanies های شاد و پس از آن دوره های خود شک و انزوا است

11. This annual seminar is hosted by National Theoretical Reportage and undertaken by Inner Mongolia Open University.
[ترجمه ترگمان]این سمینار سالانه توسط دانشگاه ملی مغولستان داخلی و توسط دانشگاه آزاد مغولستان داخلی انجام می شود
[ترجمه گوگل]این سمینار سالانه توسط گزارش تئوری ملی برگزار می شود و توسط دانشگاه باز بین المللی مغولستان برگزار می شود

12. The book is a superb combination of direct reportage with detailed analysis of the evidence.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ترکیبی فوق العاده از reportage مستقیم با تحلیل دقیق شواهد است
[ترجمه گوگل]این کتاب ترکیبی فوق العاده از گزارش مستقیم با تجزیه و تحلیل دقیق شواهد است

13. His reportage fully complied with the facts.
[ترجمه ترگمان] reportage کاملا با حقایق موافقت کرد
[ترجمه گوگل]گزارش او کاملا با واقعیت ها مطابقت دارد

14. East Taiwan the woods reportage stressed reported three soon the apsaras astronaut.
[ترجمه ترگمان]در شرق تایوان، reportage stressed تاکید کرد که سه بعد فضا نورد apsaras
[ترجمه گوگل]گزارش تایید جنگل های تایوانی در شرق تایوان به زودی سومین فضانورد اطراف را گزارش داد

15. The couple of days ago reportage said that unmarried female promotes the Chinese real estate economy.
[ترجمه ترگمان]دو روز پیش reportage گفت که زن مجرد، اقتصاد املاک و مستغلات چین را ارتقا می دهد
[ترجمه گوگل]گزارش های چند روز پیش نشان می دهد که زن متاهل، املاک و مستغلات چینی را ترویج می کند


کلمات دیگر: