1. reflex current in a river
جریان معکوس در رودخانه
2. reflex action
عمل غیر ارادی،حرکت غیرارادی،پس کنش
3. a reflex effect
اثر بازتابشی
4. association reflex
بازتاب هم خوانی
5. tendon reflex
بازتاب تنودی
6. the reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value
پیامد واکنشی تورم،کم شدن ارزش پول است.
7. orientation reflex
(روان شناسی) بازتاب سوگیری
8. a motor reflex
بازتاب عضلانی
9. an unconditioned reflex
بازتاب (انعکاس) غیر شرطی
10. a stem with reflex leaves
ساقه ای با برگ های برگشته
11. when we are cold we shiver; this is a reflex action
وقتی سردمان می شود می لرزیم ; این یک عمل غیر ارادی (یا پس کنش) است.
12. By reflex action - a mechanism of the nervous system - the threatened hand is instantly withdrawn and the threatened eye closed.
[ترجمه ترگمان]واکنش غیر ارادی - مکانیزم سیستم عصبی - دست تهدید شده بلافاصله پس گرفته می شود و چشم تهدید بسته می شود
[ترجمه گوگل]با عمل رفلکس - مکانیسم سیستم عصبی - دست تهدید شده فورا خارج می شود و چشم تهدید بسته می شود
13. Ellen thought that the smile was a reflex.
[ترجمه ترگمان]الن فکر می کرد که این لبخند یک واکنش است
[ترجمه گوگل]الن فکر کرد که لبخند یک رفلکس بود
14. A history of lynching has bred this reflex in her.
[ترجمه ترگمان]آدمکشی از دار و دار این واکنش را در خودش پرورش داده
[ترجمه گوگل]تاریخچه لینچ این رفلکس را در او به وجود آورده است
15. Pure terror-driven reflex brought the mini-blazers in my wristbands into action.
[ترجمه ترگمان]عکس العمل محض، the کوچک را در سر آستین ها به عمل آورد
[ترجمه گوگل]رفلکس خالص تروریستی، مینی بذرها را در دستبند من به کار گرفته است
16. The reflex action at this point is to descend into cynicism.
[ترجمه ترگمان]واکنش غیر ارادی در این نقطه به بدبینی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]اقدام رفلکس در این نقطه این است که سقوط کند
17. Somewhat as a reflex, the old man reached into his hip and pulled out his wallet.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تا حدی واکنش نشان داد و کیف پولش را درآورد
[ترجمه گوگل]تا حدودی به عنوان یک رفلکس، پیرمرد به ران خود رسیده و کیف پولش را برداشت