کلمه جو
صفحه اصلی

shuttle


معنی : ماکو، لرزنده، فضا کشتی، رفت و آمدن کردن
معانی دیگر : (وسیله ی نقلیه که در مسیری رفت و آمد کند) شاتل، گردا، رفت آمدگر، شدآمدگر، شدآمد کردن، رفت و آمد کردن، رفت و برگشت کردن، با وسیله ی نقلیه ی شدآمدگر سفر کردن، مسیر شدآمد، رجوع شود به: space shuttle، (مخفف) shuttlecock، (به سرعت) پس و پیش رفتن، ترنی که فقط در مسیر معینی امد ورفت کند، رفت وامدن کردن

انگلیسی به فارسی

ماکو، ترنی که فقط در مسیر معینی آمد ورفت کند،لرزنده، رفت وآمدن کردن


شاتل، ماکو، لرزنده، فضا کشتی، رفت و آمدن کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a moving part in a loom that carries the woof back and forth through the warp.

(2) تعریف: a sliding or revolving device for holding thread, as in a sewing machine.

(3) تعریف: a means of transport, such as a bus or airplane, that travels back and forth over the same route.

(4) تعریف: a shuttlecock.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: shuttles, shuttling, shuttled
(1) تعریف: to move or cause to move back and forth repeatedly by, or as if by, a shuttle.

(2) تعریف: to transport or be transported by or as if by a shuttle.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, for, or pertaining to transportation by shuttle.

- a shuttle bus
[ترجمه ترگمان] یک اتوبوس شاتل
[ترجمه گوگل] اتوبوس شاتل

• transporting people over a short route (boat, bus, etc.)
device that holds the horizontal thread and passes it through the vertical threads (weaving); lower bobbin in a sewing machine; transportation route connecting two locations; vehicle that transports people over a short route (boat, bus, etc.); birdie, ball of cork or rubber with a crown of feathers used in badminton
travel back and forth; transport back and forth
a shuttle service is an air, bus, or train service which makes frequent journeys between two places. attributive adjective here but can also be used as a count noun. e.g. he caught the nine o'clock shuttle to new york.
a shuttle is also the same as a space shuttle.
if you shuttle between two places, you make frequent journeys between them.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ماکو - چنگک
[نساجی] ماکو

مترادف و متضاد

ماکو (اسم)
hasp, shuttle

لرزنده (اسم)
wobbler, shuttle, quaker

فضا کشتی (اسم)
shuttle, spacecraft, spaceship

رفت و آمد نکردن (فعل)
shuttle

space shuttle


Synonyms: airplane, plane, shuttle bus, spacecraft, spaceport, train, transporter


travel back and forth


Synonyms: commute, drive back and forth, go back and forth, transport to and fro, travel


جملات نمونه

1. the chicago-washington shuttle
وسیله رفت آمد بین شیکاگو و واشنگتن

2. Life is a shuttle.
[ترجمه علیرضا] زندگی نوعی شاتل است
[ترجمه .‌] زندگی یک رفت و آمد است
[ترجمه ترگمان]زندگی شاتل است
[ترجمه گوگل]زندگی یک شاتل است

3. He took the Washington - New York shuttle.
[ترجمه Alibgham] او شاتل واشنگتن - نیویورک را گرفت.
[ترجمه ترگمان]او شاتل نیویورک را برداشت
[ترجمه گوگل]او واشنگتن - شاتل نیویورک را گرفت

4. UN mediators are conducting shuttle diplomacy between the two sides.
[ترجمه ترگمان]میانجی گران سازمان ملل دیپلماسی شاتل را بین دو کشور انجام می دهند
[ترجمه گوگل]واسطه های سازمان ملل دیپلماسی شاتلی بین دو طرف را انجام می دهند

5. The supermarket operates a complimentary shuttle service.
[ترجمه ترگمان]سوپرمارکت یک سرویس شاتل تکمیلی را اداره می کند
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت سرویس شاتل رایگان ارائه می دهد

6. Blow-off vision of the rain, so that you are left with a brilliant rainbow. Shuttle time in my fingers, without any regrets, open stemmed bloom ripples. Blunt rolling thick liquid eternal, but you and I, were dispersed in which period of Acacia leaves.
[ترجمه ترگمان]رویای بارون رو از بین ببره تا تو با یه رنگین کمان درخشان بری در آن زمان، بدون هیچ پشیمانی و بدون هیچ پشیمانی و bloom در میان انگشتانم موج می زد یک مایع غلیظ و غلیظ، اما من و تو، در آن دوران of مان متفرق شدیم
[ترجمه گوگل]دید چشم انداز باران، به طوری که شما با رنگین کمان درخشان باقی مانده است زمان شاتل در انگشتان من، بدون هیچ گونه پشیمانی، موجب انقباض گل های شکسته می شود بطری نازک مایع ابدی ابدی، اما شما و من، در آن دوره از برگ های آکاسیا پراکنده شدند

7. The mission for the crew of the space shuttle Endeavour is essentially over.
[ترجمه ترگمان]ماموریت خدمه سفینه فضایی Endeavour در اصل به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]ماموریت خدمه شاتل فضایی Endeavour اساسا به پایان رسیده است

8. Two booster rockets will power the shuttle off the pad.
[ترجمه ترگمان]دو موشک تقویت کننده، شاتل را از روی زمین پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]دو راکت تقویت کننده شاتل را از پد استفاده خواهد کرد

9. A shuttle bus runs frequently between the Inn and the Country Club.
[ترجمه ترگمان]یک اتوبوس شاتل به طور مکرر بین \"مسافرخانه\" و \"باشگاه کانتری\" حرکت می کند
[ترجمه گوگل]اتوبوس شاتل بین مسافرخانه و کلاب کشور به طور مرتب اجرا می شود

10. The US space shuttle will interlock with the Russian space station later today.
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی آمریکا امروز با ایستگاه فضایی روسیه کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی ایالات متحده بعدا امروز با ایستگاه فضایی روسیه متصل خواهد شد

11. He's been on several shuttle missions over the last decade.
[ترجمه ترگمان]او در دهه گذشته چندین ماموریت شاتل داشته است
[ترجمه گوگل]او در چند دهه گذشته چندین ماموریت شاتل را انجام داده است

12. It seemed that the space shuttle was about to reenter.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شاتل فضایی نزدیک به باز شدن است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که شاتل فضایی قرار بود دوباره وارد شود

13. The space shuttle Atlantis returned safely to earth today.
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی آتلانتیس امروز به سلامت به زمین بازگشت
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی آتلانتیس امروز با خیال راحت به زمین بازگشت

14. I'm flying to Boston on the shuttle.
[ترجمه ترگمان]من با شاتل به بوستون پرواز می کنم
[ترجمه گوگل]من به بوستون در شاتل پرواز می کنم

15. A shuttle bus operates to and from the beach of San Benedetto.
[ترجمه ترگمان]یک اتوبوس شاتل از ساحل \"سن بنودتو\" عمل می کند
[ترجمه گوگل]یک اتوبوس شاتل به ساحل San Benedetto و از آن می رود

the Chicago-Washington shuttle

وسیله رفت‌وآمد بین شیکاگو و واشنگتن


Doctors were shuttled from one field hospital to another.

دکترها را از یک بیمارستان صحرایی به بیمارستان صحرایی دیگر می‌بردند و می‌آوردند.


He shuttled to London.

با هواپیمای رفت و برگشت به لندن رفت.


پیشنهاد کاربران

[ابزار و دستگاه و وسیله جابجایی ]

رفت وبرگشت ، رفت وبرگشتی

سرویس رفت و برگشت،
هواپیما، قطار، یا اتوبوسی که مسیر کوتاه رفت و برگشت بین دو مکان رو به بطور مرتب و منظم طی می کند
There’s a shuttle service from the city center to the airport.

سرویسی رفت و برگشت بین مرکز شهر و فرودگاه وجود دارد

رفت و برگشتی

فضاپیما

وسیله رفت و برگشتی ؛ رفت و برگشت کردن

– They've launched the shuttle
– The space shuttle returned safely to earth
– a shuttle service between London and Cambridge
– This train shuttles constantly between the two places


کلمات دیگر: