کلمه جو
صفحه اصلی

mordant


معنی : ماده ثابت کننده، زننده، گوشه دار، جگرسوز، نیش دار
معانی دیگر : (مزاح و سخن و غیره) نیشدار، سوزان، برا، دردانگیز، (مانند اسید) خورنده، (رنگرزی - ماده ای که رنگ را ثابت و پایا نگه می دارد) دندانه، (اسید یا ماده ی خورنده که برای نقش نگاری روی فلزات به کار می رود) فلز کاو، رنگرزی ماده ثابت کننده، ماده ثبات بکار بردن

انگلیسی به فارسی

زننده، جگرسوز، گوشه دار، نیش دار، (رنگرزی) ماده ثابت کننده، ماده ثبات بکار بردن


mordant، ماده ثابت کننده، جگرسوز، نیش دار، زننده، گوشه دار


انگلیسی به انگلیسی

• coloring agent; acid, corrosive liquid used in etching; adhesive agent
sharp, biting, sarcastic; pungent; incisive, shrewd; corrosive
mordant humour or wit is very sarcastic and sharply critical; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ثابت کننده رنگ
[نساجی] دندانه - ماده کمکی ( عمدتا نمکهای فلزی) که در رنگرزی با بعضی رنگینه ها به کار می رود - نوعی ماده تعاونی رنگ

مترادف و متضاد

sarcastic


ماده ثابت کننده (اسم)
mordant

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

جگرسوز (صفت)
mordant, bitter

نیش دار (صفت)
pointed, mordant, punctual, poignant, sarcastic, waspish

Synonyms: acerb, acerbic, acid, biting, bitter, caustic, cutting, cynical, disparaging, disrespectful, mean, poignant, pointed, sardonic, scathing, sharp


جملات نمونه

1. mordant pain
درد تند و تیز

2. mordant satire
طنز نیش دار

3. His mordant wit appealed to students.
[ترجمه جلیل ] شوخ طبعی طعنه آمیز او برای دانش آموزان خوشایند بود.
[ترجمه ترگمان]شوخ طبعی گزنده او به دانشجویان متوسل شد
[ترجمه گوگل]عصبانیتش را به دانشجویان تحمیل کرد

4. The play's mordant comedy makes for compelling viewing.
[ترجمه ترگمان]کمدی کوبنده (play)باعث جلب توجه می شود
[ترجمه گوگل]Comedy Mordant این بازی را برای مشاهده قانع کننده می سازد

5. A wicked, mordant sense of humour has come to the fore in Blur's world.
[ترجمه ترگمان]یک حس طنز و تند تند و تند، به پیش از دنیای تار آمده است
[ترجمه گوگل]احساس شرور و ترسناکی در جهان تاریک پیش آمده است

6. But the play's compassion and mordant comedy make for compelling viewing.
[ترجمه ترگمان]اما رحم و شفقت و کمدی کوبنده برای بیننده اجباری بیننده را وادار به دیدنش می کند
[ترجمه گوگل]اما هیجان و هیجان بازی و کمدی موردان برای تماشای قانع کننده

7. She was totally guileless, honest, with a mordant sense of humour and sardonic wit.
[ترجمه ترگمان]او کاملا صادق و صادق و با عقل سلیم و بذله گویی بود
[ترجمه گوگل]او کاملا بی رحمانه، صادقانه، با احساس طعم و مزه و طعم ساردونیک بود

8. It discusses Symplocos caudata as a mordant was used in Yellow dyeing and You dyeing.
[ترجمه ترگمان]درباره Symplocos caudata صحبت می کند به عنوان یک mordant در رنگرزی زرد و رنگرزی استفاده شد
[ترجمه گوگل]این Symplocos caudata را به عنوان یک ماده معطر در رنگ زرد و رنگرزی مورد استفاده قرار می دهد

9. A solution a mordant is used in the dying dyeing process.
[ترجمه ترگمان]یک راه حل a در روند رنگرزی در حال احتضار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک راه حل مورینگت در روند ریزش مو در حال استفاده است

10. Isn't it necessary to add mordant in the process of dyeing?
[ترجمه ترگمان]آیا لازم نیست که در فرآیند رنگرزی بیش از حد گزنده و گزنده صحبت کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا در روند رنگرزی نیازی به افزودن ملدنج نیست؟

11. A mordant helps fix the dye to the material.
[ترجمه ترگمان]A به تصحیح رنگ پارچه کمک می کند
[ترجمه گوگل]Mordant کمک می کند تا رنگ را به مواد ثابت کند

12. A mordant helps fit fix the dye to the material.
[ترجمه ترگمان]A به اندازه رنگ کردن رنگ به ماده کمک می کند
[ترجمه گوگل]Mordant به درستی کمک می کند تا رنگ را به مواد متصل کند

13. Reactive dyes exhibited better dyeing properties than mordant dyes on attenuated wool.
[ترجمه ترگمان]رنگ آمیزی غیر فعال در رنگ آمیزی بهتری نسبت به رنگ های زننده در پشم attenuated نشان داده می شد
[ترجمه گوگل]رنگ های واکنش دهنده خواص رطوبتی بهتر نسبت به رنگ های مرده بر روی پشم ضعیف نشان می دهند

14. Useage:It is used to make lithopone, used as mordant agent, astringent, wood preservatives, etc.
[ترجمه ترگمان]Useage: از آن برای ساختن lithopone استفاده می شود که به عنوان عامل گزنده، سفت کنندگی، چوب نگهدارنده، و غیره به کار می رود
[ترجمه گوگل]استفاده: برای استفاده از لیتوفون، به عنوان عامل مهار کننده، رطوبت، مواد نگهدارنده چوب و غیره استفاده می شود

15. A solution a mordant is used in the dying process.
[ترجمه ترگمان]یک راه حل a در فرآیند رو به مرگ مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک راه حل مورادان در فرایند در حال مرگ استفاده می شود

mordant satire

طنز نیش‌دار


mordant pain

درد تند و تیز


They etch designs on metallic surfaces with the help of mordants.

آن‌ها به کمک مواد خورنده روی سطوح فلزی کنده‌کاری می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

( آزمایشگاه ) تثبیت کننده ی رنگ در رنگ آمیزی

دندانه


کلمات دیگر: