1. a fortuitous meeting of two old friends
ملاقات تصادفی دو دوست دیرین
2. a series of fortuitous circumstances that helped advance her political career
یک سلسله موقعیت های فرخنده ای که به پیشرفت کارهای سیاسی او کمک کرد.
3. The timing of the meeting is certainly fortuitous.
[ترجمه ترگمان]زمان ملاقات قطعا اتفاقی است
[ترجمه گوگل]زمانبندی جلسه مطمئنا اتفاقی است
4. A series of fortuitous circumstances advanced her career.
[ترجمه ترگمان]یک رشته از حوادث تصادفی حرفه ای او را پیش برد
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از شرایط اتفاقی، حرفه او را پیش برد
5. His success depended on a fortuitous combination of circumstances.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او بستگی به ترکیبی تصادفی از اوضاع داشت
[ترجمه گوگل]موفقیت او بستگی به یک ترکیب مناسبی از شرایط داشت
6. The collapse of its rivals brought fortuitous gains to the company.
[ترجمه ترگمان]سقوط رقبای آن، منافع اتفاقی را برای شرکت به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]سقوط رقیبانش به سود شرکت عاقلانه تبدیل شده است
7. Keeping that gig proved fortuitous for Reynolds.
[ترجمه ترگمان]\"نگه داشتن اون شغل برای\" رینولدز شانس زیادی پیدا کرد
[ترجمه گوگل]رینولدز به طور مداوم ثابت کرد که این کارگردان به طور اتفاقی ثابت شده است
8. It is perhaps not fortuitous that Stein made the enormous effort to revive the publication when he did.
[ترجمه ترگمان]شاید این موضوع تصادفی نباشد که اشتاین با تلاش فراوان برای تجدید چاپ در هنگام انجام این کار تلاش فراوانی کرد
[ترجمه گوگل]شاید استناد نباشد که استین تلاش زیادی برای احیای نشر آن زمان انجام داد
9. The instances of effective crack-stoppers in minerals are fortuitous.
[ترجمه ترگمان]نمونه های ترک موثر و دقت در مواد معدنی، تصادفی هستند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از ترک خوردگی موثر در مواد معدنی به صورت تصادفی هستند
10. Is this fortuitous timing or what?
[ترجمه ترگمان]این زمان fortuitous یا نه؟
[ترجمه گوگل]آیا این زمان اتفاقی یا چه چیزی است؟
11. A fortuitous fire destroyed all evidence of his wrongdoing.
[ترجمه ترگمان]یک آتش سوزی اتفاقی تمام شواهد خطاکاری را خراب کرد
[ترجمه گوگل]آتش غیرمنتظره تمام شواهد تجاوز او را نابود کرد
12. Now you can debate for ever the fortuitous terms of this loan.
[ترجمه ترگمان]حال می توانید برای همیشه در مورد این وام مذاکره کنید
[ترجمه گوگل]حالا شما می توانید برای شرایط عادت این وام بحث کنید
13. After all, the meeting with Jack was fortuitous.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، ملاقات با جک شانسی بود
[ترجمه گوگل]بعد از همه، ملاقات با جک به طور اتفاقی بود
14. The allusion to clouds is anything but fortuitous, emphasizing as it does the link between the sound of drums and thunder.
[ترجمه ترگمان]اشاره به ابرها چیزی غیر از اتفاقی است که بر ارتباط بین صدای طبل ها و رعد تاکید می کند
[ترجمه گوگل]اشاره به ابرها چیزی جز تصادفی نیست، تاکید بر اینکه ارتباط بین صدای درام و رعد و برق وجود دارد