کلمه جو
صفحه اصلی

with


معنی : با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء
معانی دیگر : در جایی یا برای اداره ای کار کردن، از، درباره ی، در مقایسه با، با همان شرایط، به خوبی...، به همان خوبی که، کاملا مثل، همراه، هم عقیده، یکدل، موافق (با)، در حمایت از، به سود، به نفع، از نظر ...، برای ...، از شدت ...، به خاطر ...، دارای، نزد ...، تحت سرپرستی ...، علیرغم، با وجود، در سوی، نسبت به، با درنظر گرفتن، طبق، بنابر، با گذشت ...، بیش، به ...، همراه (با)، پیشوند: دور از، پس - [withdraw]، مخالف، بعو­

انگلیسی به فارسی

با، بوسیله، مخالف، به عوض، در ازا ، بر خلاف، به طرف،در جهت


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: in the company of; accompanying.
متضاد: against

- They walked with me.
[ترجمه F.H] آنها با من قدم زدند
[ترجمه ترگمان] اونا با من رفتن
[ترجمه گوگل] آنها با من قدم زدند

(2) تعریف: marked by; having.
متضاد: without

- a woman with a hat
[ترجمه متین] یک زن با یک کلاه
[ترجمه ترگمان] زنی با کلاه
[ترجمه گوگل] یک زن با کلاه

(3) تعریف: by using.

- She locks the door with a key.
[ترجمه ترگمان] در را با کلید قفل می کند
[ترجمه گوگل] او درب را با یک کلید قفل می کند
- He won her over with his charm.
[ترجمه مریم مرسلی] او با جذابیتش دل آن دختر برد
[ترجمه نیازعلی شمس] او با افسونگری دوباره دلش را ربود
[ترجمه ترگمان] اون با جذابیت اون برنده شد
[ترجمه گوگل] او با توجه به جذابیت او برنده شد

(4) تعریف: showing or feeling.

- She drove with confidence.
[ترجمه دریا] اون زن با احتیاط رانندگی میکرد.
[ترجمه ترگمان] با اطمینان رانندگی می کرد
[ترجمه گوگل] او با اعتماد به نفس سوار شد

(5) تعریف: in relation to.

- We agreed with each other.
[ترجمه ترگمان] ما با هم توافق کردیم
[ترجمه گوگل] ما با یکدیگر موافقت کردیم

(6) تعریف: in the use or operation of.

- She is skillful with cars.
[ترجمه سپیده] او در زمینه ی ماشینها ماهر است.
[ترجمه ترگمان] او با اتومبیل ماهر است
[ترجمه گوگل] او با ماشینها مهارت دارد

(7) تعریف: in correspondence to.

- wrinkles that multiply with age
[ترجمه مریم مرسلی] چین و چروک هایی که با بالا رفتن سن چندبرابر می شوند
[ترجمه ترگمان] چین و چروک دارد که با پیری ضرب می شود،
[ترجمه گوگل] چین و چروک که با سن افزایش می یابد
- The boat sailed with the current.
[ترجمه ترگمان] قایق با جریان آب حرکت می کرد
[ترجمه گوگل] قایق با جریان جاری شد

(8) تعریف: concerning; toward.

- They are happy with him.
[ترجمه ترگمان] آن ها با او خوشبخت هستند
[ترجمه گوگل] آنها با او خوشحال هستند

(9) تعریف: in the view or opinion of.

- Shouting is impolite with them.
[ترجمه ترگمان] فریاد زدن بی نزاکت با آن ها است
[ترجمه گوگل] فریاد زدن با آنها غیرعادی است

(10) تعریف: in the care or keeping of.

- He left his money with us.
[ترجمه ترگمان] پولش رو با ما گذاشته
[ترجمه گوگل] او پول خود را با ما ترک کرد

(11) تعریف: in the same group or substance as; among; into.

- He mixed sugar with butter for the cake.
[ترجمه دریا] اون برای پخت کیک، شکر و کره را مخلوط کرد.
[ترجمه ترگمان] شکر را با کره و کره مخلوط کرد
[ترجمه گوگل] او شکر را با کره برای کیک مخلوط کرده است

(12) تعریف: in opposition to.

- Don't argue with me.
[ترجمه ترگمان] با من بحث نکن
[ترجمه گوگل] با من بحث نکن

(13) تعریف: on; upon.

- With the coming of winter we took our vacation.
[ترجمه ترگمان] با آمدن زمستان، we را برداشتیم
[ترجمه گوگل] با آمدن زمستان ما تعطیلاتمان را گرفتیم

(14) تعریف: so as to be separated from.

- I hate to part with this family heirloom.
[ترجمه ترگمان] دوست ندارم با این ارثیه خانوادگی شرکت کنم
[ترجمه گوگل] من متنفر هستم

(15) تعریف: of the same opinion as.

- I'm with you on this issue.
[ترجمه غ ع مسجدی] من با تو همدل و هم عقیده ام در این مورد
[ترجمه ترگمان] من با تو در این مساله هستم
[ترجمه گوگل] من با شما در این مورد هستم

(16) تعریف: due to; because of.

- He wept with joy.
[ترجمه ترگمان] از فرط خوشحالی می گریست
[ترجمه گوگل] او با شادی گریست
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: away.

- withdraw
[ترجمه ترگمان] کنار بکشید
[ترجمه گوگل] کنار کشیدن

(2) تعریف: against.

- withstand
[ترجمه ترگمان] در مقابل …
[ترجمه گوگل] مقاومت کن

(3) تعریف: used as an intensifier.

- within
[ترجمه ترگمان] داخل
[ترجمه گوگل] در داخل

• accompanied by; having (e.g. a quality); by way of; of; in; from; due to; at; against; among; despite
if one thing or person is with another, they are together in one place.
if you do something with someone else, you do it together.
if you fight or argue with someone, you oppose them.
if you do something with a particular tool or object, you do it using that tool or object.
you use with when you mention a feature, characteristic, or possession that someone or something has.
something that is filled or covered with things has those things in it or on it.
you use with to indicate the manner in which someone does something, or the feeling they have when they do it.
you also use with to indicate the feeling that makes someone behave in a particular way.
you can use with to indicate the thing that your statement relates to.
you can also use with to say that something happens at the same time as something else or as a result of something else.
you use with to introduce a factor that affects something and so is relevant to what you are saying.
someone with a particular illness is suffering from that illness.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] با استفاده از، با، بوسیله ی

مترادف و متضاد

با (حرف اضافه)
in, about, with, by, against, together with, cum, mid, per

پیش (حرف اضافه)
to, unto, with, before

بطرف (حرف اضافه)
on, in, into, at, to, unto, toward, with

برخلاف (حرف اضافه)
with, unlike

بوسیله (حرف اضافه)
of, with, by, via, per

بعوض (حرف اضافه)
with, instead of

در جهت (حرف اضافه)
of, with

در ازاء (حرف اضافه)
with

جملات نمونه

1. with a bloody hand he sways a nation
بادستی خونین بر ملت حکومت می کند.

2. with a broad grin
بانیش باز

3. with a clear conscience
با وجدانی آسوده

4. with a clear eye
با چشمی نیک بین

5. with a fictitious name
با یک اسم ساختگی

6. with a flat spoon, he slicked up the surface of the dough
با یک قاشق پهن سطح خمیر را صاف کرد.

7. with a heart brimful of love
با قلبی سرشار از عشق

8. with a heart full of sorrow
با قلبی آکنده از اندوه

9. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان

10. with a knife he picked the cover off the hammer's handle
او با چاقو روکش دسته ی چکش را ور آورد.

11. with a lift of her eyebrows
با بالا بردن ابروانش

12. with a little effort
با کمی کوشش

13. with a lopsided vote of 502 to 9
با آرای نا برابر 502 به9

14. with a loud voice
با صدای بلند

15. with a modicum of common sense
با اندکی عقل و شعور

16. with a nail he scratched his name on a tree
نام خودش را با میخ بر درخت کند.

17. with a pair of tongs she put coal on the fire
با انبر زغال روی آتش گذاشت.

18. with a simple maneuver, he opened the door to the bank's safe
با یک شگرد ساده در خزانه ی بانک را باز کرد.

19. with a sore heart
با قلبی آکنده از اندوه

20. with a spoon, she kept swirling the ice in her drink
با قاشق،یخ توی مشروب خود را دور می گرداند.

21. with admirable modesty, he refused to have them name the city after him
با فروتنی تحسین انگیزی نپذیرفت که شهر را به اسم او نامگذاری کنند

22. with all due respect
با کمال احترام

23. with all his boasting, he is a coward
با وجود همه ی ادعاهایش آدم ترسویی است.

24. with all the gusto of youth
با تمام شور و حرارت جوانی

25. with an angry face, he addressed his son
با سیمایی خشمگین پسر خود را مخاطب قرار داد.

26. with an angry voice
با لحنی خشم آلود

27. with deliberate haste
با شتاب حساب شده

28. with excurciating attention to details
با توجه بسیار به جزئیات

29. with her hand she shaded her eyes from the glaring light
با دست چشمان خود را از نور زننده حفظ کرد.

30. with his club he gave him a blow on the head
با چوگان بر سرش کوفت.

31. with his dagger he parried the blow from the thief's sword
با خنجر خود ضربه ی شمشیر دزد را دفع کرد.

32. with his fiery words he tried to goad the soldiers into fighting
با سخنان آتشین خود کوشید سربازان را به جنگ برانگیزد.

33. with his fingers he beat a rhythm
با انگشتانش روی میز ضرب گرفت.

34. with his fingers he rapped (a tune) on the table
با انگشتانش روی میز ضرب گرفت.

35. with his hammer he drove the peg into the hole
باچکش میخ چوبی را به داخل سوراخ راند.

36. with his hat atilt
با کلاه یک وری

37. with his new racket he slammed the ball so hard that it went over the wall
باراکت نو خود گوی را آنقدر محکم زد که از روی دیوار رد شد.

38. with his sword, rustam stabbed him through the heart
رستم شمشیرش را در قلب او فرو کرد.

39. with his teeth he nipped the cigar's end and then lit it
با دندان ته سیگار برگ را کند و سپس آن را روشن کرد.

40. with imperial generosity
با سخاوتی شاهانه

41. with labor i excavated a pit
با زحمت یک گودال کندم.

42. with legs quaking
با پاهای لرزان

43. with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچ کس

44. with my thumb i tamped tobacco into the pipe
با شستم توتون را در پیپ فشردم.

45. with naked feet
با پای برهنه

46. with one accord
با یکدلی

47. with one blow he staggered his opponent
با یک ضربه حریف خود را گیج کرد.

48. with one cut of his sword
با یک ضربه ی شمشیر او

49. with one spring, the cat got on the shelf
گربه با یک جهش روی تاقچه قرار گرفت.

50. with one stroke of the pen
با یک حرکت قلم

51. with one swing of his sword rustam cut his head off
بایک ضربه ی شمشیر رستم سرش را قطع کرد.

52. with open arms
با آغوش باز

53. with pinpoint accuracy
با دقت موشکافانه

54. with respect to this problem
در رابطه با این مسئله

55. with respect to your other question, i must say that . . .
درباره ی پرسش دیگر شما باید بگویم که . . .

56. with some modification, this statement is true even today
با اندکی تعدیل این اظهار امروزه هم صادق است.

57. with the aid of friends
به یاری دوستان

58. with the aim of. . .
به منظور. . .

59. with the expansion of communication, various races will further mingle
با گسترش ارتباطات نژادهای مختلف آمیزش بیشتری خواهند داشت.

60. with the motion of his arm
با اشاره ی دستش

61. with the passing of time, a distance grew between the two friends
باگذشت زمان رابطه ی آن دو دوست به سردی گرایید.

62. with the rise of nationalism, colonial empires disintegrated
با پیدایش ملیت گرایی،امپراطوری های استعماری از هم پاشیده شدند.

63. with the spirit of cooperation
با روح همکاری

64. with the sweat of one's brow and the labor of one's hands
با عرق جبین و کدیمین

65. with the unruly and magical steed of wine, i have gone to the limitless universe of thought
من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بی کران عالم پندار رفته ام.

66. with things the way they are
طبق شرایط موجود

67. with this camera you can easily shoot birds in flight
با این دوربین به آسانی می توانید از پرندگان در حال پرواز عکس بگیرید.

68. with utter disregard for his wife and children, he sold the house and gambled away the proceeds
بدون رعایت حال زن وبچه اش خانه را فروخت و پولش را به قمار زد.

69. with your ogle o, fairy . . .
به کرشمه ای پری . . .

70. with your permission
با اجازه ی شما

Grief lessens with time.

اندوه با گذشت زمان تخفیف می‌یابد.


I am with you there.

دراین‌باره با شما هم‌عقیده‌ام.


The keys are with Arianne.

کلیدها پیش آرین هستند.


I left a message with your secretary.

پیامی نزد منشی شما گذاشتم.


He lifted the table with ease.

به‌آسانی میز را بلند کرد.


I'm afraid I'm not quite with you.

متأسفانه منظورت را نمی‌فهمم.


The old farmer is no longer with it.

کشاورز پیر دیگر هوش و حواس ندارد.


He muttered a few words of apology and with that he left.

زیرلبی چندکلمه از روی عذرخواهی اظهار کرد و سپس رفت.


with your permission

با اجازه‌ی شما


mix green with yellow

سبز را با زرد بیامیز


to argue with a friend

با یک دوست جر و بحث کردن


I too will go with you.

من هم با شما می‌آیم.


to play with a doll

با عروسک بازی کردن


with a loud voice

با صدای بلند


are you still with that bank?

هنوز در آن بانک کار می‌کنی؟


I have been with this company for thirty years.

سی سال است که در این شرکت کار می‌کنم.


She was pleased with my gift.

از هدیه‌ی من خوشش آمد.


filled with air

پر از هوا


having equal standing with others

دارای موقعیت برابر با دیگران بودن


He is able to run with the best.

او می‌تواند به‌خوبی بهترین دوندگان بدود.


He is voting with the Republicans.

او به نفع جمهوری‌خواهان رأی می‌دهد.


Her decision is all right with me.

تصمیم او از نظر من ایرادی ندارد.


to shake with anger

از شدت خشم لرزیدن


faint with hunger

بی‌رمق از شدت گرسنگی


the man with blue eyes

مرد دارای چشمان آبی


a man with a knowledge of oil markets

مردی دارای اطلاعات در زمینه‌ی بازارهای نفت


Our children were left with my mother.

بچه‌هایمان را نزد مادرم گذاشته بودیم.


With all his boasting, he is a coward.

باوجود همه‌ی ادعاهایش آدم ترسویی است.


to travel with the sun

در جهت حرکت خورشید سفر کردن


wages that vary with education

مزدهایی که برحسب تحصیلات تغییر می‌کنند


اصطلاحات

with open arms

با آغوش باز


be with somebody

(عامیانه) حرف یا منظور کسی را فهمیدن


with it

(عامیانه) دارای حواس جمع یا مشاعر خوب، دارای هوش و حواس درست


with that

پس از آن، درنتیجه‌ی آن، سپس


پیشنهاد کاربران

با، به وسیله ی

با . به همراه . به وسیله ی و. . .

به گونه ای که، به طوری که

درباره

در - با - به همراه - برای - به خاطر - پیش
وکلی معنی دیگه
چون معانی withدر جملات مختلف متفاوت است و معنا with بستگی به جمله دارد.
ممنون میشم اگه رو اسمم ( زهرا آذرمی ) کلیک کرده و من رو دنبال کنید.
زحمت لایک هم . . . . .
باتشکرات فراوان از عوامل


برای

زمانیکه، درحالیکه، هنگامیکه

با
به همراه

با_ بوسیله

به همراه چیزی


نسبت به


حاوی

درحالیکه

استفاده از
مثال:
jones demonstrated overall advantages with aluminum chlorohydrate
جونز مزایای کلی استفاده از آلومینیوم کلروهیدرات را نشان داد.

وقتی که/درحالی که
with the clinics report in your hand
وقتی که گزارش کلینیک در دست شماست

به همراه

همراه - با

به دلیل، با توجه به، از طریق
because of, due to, owing to, through

به واسطه ی ، به سبب

به خاطر . . . . . .

در متون رسمی به معنی در
مثال: new employees need to register with social security authority
کارمندان جدید باید در سازمان تامین اجتماعی ثبت نام کنند

1 برخوردار از، بهره مند از، صاحب
workers with skills = کارکنان برخوردار از/صاحب مهارت
2 پسوند - دار، - به دست
riders with spears : سوارکاران نیزه دار
the lady with a basket : خانم سبدبه دست
3 دربردارنده، دربرگیرنده
4 در کنارِ
5 که، به طوری که
6 به اضافه ی
7 در رابطه با

می توان معنای �از� را نیز برای آن {در هنگام ترجمه به پارسی} در نظر گرفت. مثلا:
�ill with malaria�
- بیمار ( ناخوش ) از مالاریا ::: ( بیمار به خاطر مالاریا )
( در واقع این �از� همان �به وسیله از� یا �به خاطر � هست )

در

در نظر داشتن

با. به وسیله ی . به علاوه

با، باچیزی یا کسی

توأم

با قطعیت میگم که گه گاهی دیدم که به معنی ( درموردِ . . . . ) هست.
مثلن توی یه فیلم دختره غر میزد که:
I don’t have any luck with men
من هیچ شانسی درمورد مردها ( از نظر پیدا کردن همسر ایده آل یا دوست پسر ) ندارم.

توسط
در اثر

یعنی در .
مانند:
with my lessons
در درسهایم.
معانی مختلفی دارد در جاهای مختلف:
گاهی معنی: همراه، با

دوستان من یک سوال داشتم
مگر with معنی با به همراه و . . . نمیده
پس چرا در این جمله with my lesson معنی در میده؟!!
ممنون میشم راهنماییم کنید


بر اساس

همراه. با. به همراه

با کمک ، به کمک

با در نظر گرفتن . . .

به انضمامِ . . . . . . . . . .

در حضور


دربارۀ؛ درموردِ؛ در خصوصِ؛ راجع به.

واژه with به معنای با، همراه
واژه with یک حرف اضافه و به معنای با ، همراه است. در بیشتر موارد حرف اضافه with در فارسی به معنای با است. یکی از کاربرد های آن استفاده از ابزاری برای انجام کاری است. مثال:
. cut it with a knife ( آن را با چاقو ببرید. )
کاربرد دیگر این حرف اضافه در مفهوم همراهی است. زمانیکه که به همراه دو یا چند نفر یا چیز عملی انجام شود. مثال:
. he lives with his grandmother ( او با مادربزرگش زندگی میکند. ) . در این مثال وقتیکه می گوییم او با مادربزرگش زندگی میکند. منظور این است که او در کنار یا به همراه مادربزرگش زندگی می کند.
. i'm going to france with a couple of friends ( من قصد دارم به همراه چند تا از دوستانم به فرانسه بروم. )
از کاربرد دیگر آن می توان به مفهوم داشتن اشاره کرد. مثال:
a woman with brown eyes ( یک زن با چشمان قهوه ای ) . مفهوم این مثال در واقع این است ( زنی که چشمان قهوه ای دارد. ) در این مثال با اشاره به داشتن می کند.
کاربرد with به مفهوم حمل کردن یا به همراه داشتن را نیز نباید فراموش کرد. به مثال زیر توجه کنید:
a man with a suitcase ( مرد با چمدان )
گاهی حرف اضافه with به مفهوم در مقابل نیز است. مثال:
to play tennis with somebody ( با کسی تنیس بازی کردن )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: