کلمه جو
صفحه اصلی

divergent


معنی : مختلف، واگرا، متباعد، انشعاب پذیر
معانی دیگر : جداشونده، انشعابی، انشعابگر (در مقابل: convergent)، دگرسان، دگرگون، متفاوت، ناهمگون، ناجور، (موجب پراکنش نور) واگرا، (به ویژه ریاضی) متباعد، متباین، ناهمگن

انگلیسی به فارسی

واگرا، جداشونده، انشعابی، انشعابگر


دگرسان، دگرگون، متفاوت، ناهمگون، ناجور


(موجب پراکنش نور) واگرا


(به‌ویژه ریاضی) متباعد، متباین، ناهمگن


واگرا، مختلف، متباعد، انشعاب پذیر


انگلیسی به انگلیسی

• branching off from a common point, going off in different directions from a center
things that are divergent are very different, or opposing, in attitudes or characteristics.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] واگرا
[آمار] واگرا

مترادف و متضاد

مختلف (صفت)
different, variant, dissimilar, disparate, several, various, diverse, divergent, multifarious

واگرا (صفت)
divergent

متباعد (صفت)
divergent

انشعاب پذیر (صفت)
divergent

differing


Synonyms: aberrant, abnormal, anomalous, antithetical, atypical, conflicting, contradictory, contrary, deviating, different, disagreeing, disparate, dissimilar, dissonant, distant, diverging, diverse, factional, factious, irregular, off-key, opposite, poles apart, separate, unalike, unequal, unlike, unnatural, unsimilar, untypical, variant, various


Antonyms: agreeing, convergent, similar


جملات نمونه

1. divergent lines
خطوط واگرا

2. divergent sequence
دنباله ی متباعد

3. a divergent lens
عدسی واگرا

4. the divergent evolution of two species
فرگشت (تکامل تدریجی) دو گونه (نوع)

5. we must reconcile these divergent viewpoints
باید این دیدگاه های ناهمگون را با هم آشتی بدهیم.

6. They hold widely divergent opinions on controversial issues like abortion.
[ترجمه ترگمان]آن ها عقاید متفاوتی درباره مسایل بحث برانگیز سقط جنین دارند
[ترجمه گوگل]آنها نظرات بسیار متفاوتی در مورد مسائل بحث برانگیز مانند سقط جنین دارند

7. The potential for divergent interpretations of visible metaphors, requiring relatively little resolving effort, is fairly minimal.
[ترجمه ترگمان]پتانسیل تفسیرهای مختلف از استعاره های بصری، که مستلزم تلاش نسبتا کمی است، نسبتا کم است
[ترجمه گوگل]پتانسیل تفسیر واضحی از استعاره های قابل رویت، که نیازمند تلاش اندکی برای حل و فصل است، بسیار کم است

8. But Rhee, self-righteous and unaccommodating of divergent viewpoints, had the biggest ego of them all.
[ترجمه ترگمان]اما ری که خود - و unaccommodating نقطه نظرات واگرا بود، بزرگ ترین شخصیت آن ها را داشت
[ترجمه گوگل]اما Rhee، خود صالح و بی نظیر از دیدگاه های متفاوت، بزرگترین خود را از همه آنها بود

9. Reduced to the bare essentials, the divergent internal performance patterns looked like the figure on page 26
[ترجمه ترگمان]الگوهای عملکرد داخلی واگرا به همان شکل در صفحه ۲۶ به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]به مقاصد لختی کاهش یافته است، الگوهای سازگاری داخلی متفاوت، شبیه شکل در صفحه 26 بود

10. Papinian's divergent decision seems to rest on more implacable opposition to infringing freedom of testation.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تصمیم واگرا s به مخالفت more با آزادی of ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تصمیم واضح پاپینیا بر مخالفت با آزادی تدابیر نقض شده استوار است

11. Any tail string which uses the divergent node number is also removed for the same reason.
[ترجمه ترگمان]هر رشته دنباله که از تعداد گره divergent استفاده می کند نیز به همان دلیل حذف می شود
[ترجمه گوگل]هر رشته دم که از شماره گره واگرا استفاده می کند نیز به همان دلیل حذف می شود

12. An extensive area grew up in which widely divergent dialects were spoken.
[ترجمه ترگمان]منطقه وسیعی گسترش یافت که در آن گویش های کاملا متفاوتی سخن گفته می شد
[ترجمه گوگل]یک منطقه وسیع رشد کرد که در آن گویش های متفاوتی صحبت شد

13. The divergent junction is characterized by earthquake activity and volcanism.
[ترجمه ترگمان]نقطه اتصال واگرا با فعالیت زمین لرزه و volcanism مشخص می شود
[ترجمه گوگل]اتصال واگرا با فعالیت زلزله و آتشفشان شناخته شده است

14. The divergent views simply reflected their different interests.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های واگرا به سادگی علایق گوناگون خود را منعکس می کردند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های متضاد به سادگی منافع مختلف خود را منعکس می کنند

15. These divergent internal growth mechanisms will be reinforced by the nature of the interaction between the regions.
[ترجمه ترگمان]این مکانیسم های رشد درونی به واسطه ماهیت تعامل بین مناطق تقویت خواهند شد
[ترجمه گوگل]این مکانیسم های رشد داخلی واگرا، متشکل از ماهیت تعامل بین مناطق است

16. These divergent courses of development embodied different conceptions of politics and of political institutions.
[ترجمه ترگمان]این دوره های گوناگون توسعه، مفاهیم متفاوتی از سیاست و نهاده ای سیاسی را در بر می گرفت
[ترجمه گوگل]این دوره های انحرافی توسعه مفهوم های مختلف سیاست و نهادهای سیاسی را دربر می گیرد

we must reconcile these divergent viewpoints.

باید این دیدگاه‌های ناهمگون را با هم آشتی بدهیم.


divergent lines

خطوط واگرا


the divergent evolution of two species

فرگشت (تکامل تدریجی) دو گونه (نوع)


a divergent lens

عدسی واگرا


divergent sequence

دنباله‌ی متباعد


پیشنهاد کاربران

Divergent thinking
تفکر واگرا

متفاوت از بقیه
مثال:
a divergent approach - - - - - > یک رویکرد متفاوت
a divergent attitude - - - - - > یک نگرش متفاوت
ویا divergent interests/opinions/views

ناهمتا، متمایز ( فیلمش هم قشنگ بود : )

متفاوت


واگرا


کلمات دیگر: