1. whole blood
خون خالص
2. whole milk
شیر خالص
3. whole sentences had been sponged off
چندین جمله ی کامل (متن) را پاک کرده بودند.
4. whole wheat flour
آرد گندم خالص
5. a whole brother
برادر تنی
6. a whole crowd of relatives are coming to dinner!
یک قافله قوم و خویش برای شام خواهند آمد!
7. a whole host of children began to sing
انبوهی از کودکان شروع کردند به آواز خواندن.
8. a whole number
عدد صحیح
9. a whole roasted lamb
یک بره ی درسته کباب شده
10. a whole set of his books
دوره ی کامل کتاب های او
11. a whole yolk
زرده ی تخم مرغ کامل
12. each whole is interconnected with others
هر مجموعه ی کامل با سایر مجموعه ها همبسته است.
13. the whole armamentarium of the medical profession
کلیه ی امکانات حرفه ی پزشکی
14. the whole country was enmeshed in turmoil
کشور سرتاسر دستخوش آشوب بود.
15. the whole countryside gathered to welcome him
همه ی روستاییان برای خوشامدگویی به او گرد آمدند.
16. the whole crowd began pelting to the beach
همه ی جماعت به طرف ساحل شتافتند.
17. the whole garrison surrendered
همه ی نفرات پادگان تسلیم شدند.
18. the whole group was possessed by a fever for gambling
همه ی گروه دستخوش تب قمار بازی شده بود.
19. the whole household revolves around the baby
همه ی توجه آن خانواده روی نوزاد متمرکز شده است.
20. the whole money
همه ی پول
21. the whole nation seems satisfied
قاطبه ی ملت راضی به نظر می رسد.
22. the whole odium fell on the girl
رسوایی تماما متوجه آن دختر شد.
23. the whole philosophy of this bill is to ignore realities
منظور اصلی این لایحه نادیده انگاری واقعیات است.
24. the whole range of greek political life
کل دامنه ی زندگی سیاسی یونان
25. the whole realm of nonentities such as "the round square"
سرتاسر خطه ی توهمات مثلا ((مربع گرد))
26. the whole school loved him
همه ی اهل مدرسه شیفته ی او بودند.
27. the whole school met to hear the speech
همه ی مدرسه برای استماع سخنرانی آمده بودند.
28. the whole story is an invention and i don't believe a word of it
این داستان همه اش من درآوردی است و من یک کلمه از آن را هم باور ندارم.
29. the whole town went to welcome him
همه ی اهل شهر برای خوشامد گویی به او رفتند.
30. the whole village relies on this one well for water
تمام دهکده برای آب به این یک چاه متکی است.
31. two whole days
دو روز تمام
32. your whole shape shows when you stand against the light
وقتی جلو نور می ایستی تمام هیکلت نمایان می شود.
33. a whole lot (or bunch) of
(عامیانه) بسیار،فراوان،خیلی،یک عالمه
34. a whole new ballgame
وضعیت یا موقعیت کاملا تازه (که نیاز به راه حل های تازه دارد)
35. the whole ballgame
(عامیانه) عامل یا رویداد سرنوشت ساز،اصل کار
36. the whole enchilada
(امریکا - خودمانی) همه چیز،همه ی آن،تماما،کاملا
37. the whole kit and caboodle
(عامیانه) همه کس،هرچیز،یکجا،قلفتی
38. the whole nine yards
(عامیانه) کاملا،تماما،همه چیز
39. the whole schmear
بود و نبود،همه،کلا
40. the whole shebang
همه،همه ی آن چیز یا آن معامله،سر و ته
41. the whole works
(عامیانه) همه ی اضافات و متعلقات،همه ی لوازم یدکی،بود و نبود،همه چیز
42. during his whole life
در تمام طول عمرش
43. in the whole sweep of german history
در تمام پهنه ی تاریخ آلمان
44. in the whole wide world
در تمام این دنیای پهناور
45. over the whole city
در همه ی شهر
46. as a whole
به طور کلی،کلا،به طور سرجمع،به عنوان یک واحد کامل
47. go (the) whole hog
(خودمانی) تا آخر کار ادامه دادن،کاملا پذیرفتن یا انجام دادن
48. on the whole
به طور کلی،معمولا
49. at night the whole city vibrates with activity
شب ها همه ی شهر غرق در جنب و جوش است.
50. fear permeated his whole being
ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
51. he downed the whole bottle
همه ی بطری را سرکشید.
52. he took the whole family to dinner
همه ی خانواده را برد به شام.
53. he woke the whole house!
او همه ی اهل خانه را بیدار کرد!
54. i bought the whole caboodle
همه را با هم خریدم.
55. she slept the whole time
تمام مدت خوابید.
56. she spent her whole life trying to reach success
همه ی عمر خود را صرف نیل به موفقیت کرد.
57. she spent the whole afternoon rehearsing her speech
تمام بعدازظهر را صرف تمرین نطق خود کرد.
58. sobs shook her whole body
هق هق گریه تمام بدنش را به لرزه در آورد.
59. spraying killed the whole hive
سمپاشی همه ی زنبوران کندو را کشت.
60. they ate a whole lot of hamburgers
یک عالمه همبرگر خوردند.
61. they drank a whole cask of wine
آنها یک بشکه کامل شراب نوشیدند.
62. they spitted a whole lamb
یک گوسفند درسته را به سیخ کشیدند.
63. they that are whole need not a physician
(انجیل) آنان که از تندرستی برخوردارند نیازی به پزشک ندارند.
64. two-thirds of the whole number of senators
دوسوم تعداد کل سناتورها
65. ahmad belted down the whole bottle
احمد همه ی بطری را پایین داد (سرکشید).
66. during hot afternoons the whole city reposes
در بعد از ظهرهای گرم همه ی شهر به استراحت می پردازد.
67. he polished off the whole pot of rice in five minutes!
ظرف پنج دقیقه همه ی دیگ پلو را خورد!
68. the news galvanized the whole country
آن خبر در سرتاسر کشور ولوله انداخت.
69. the sun enamelled the whole scene
خورشید تمام صحنه را رنگارنگ کرده بود.
70. unemployment was threatening the whole fabric of the society
بیکاری همه ی تاروپود اجتماعی کشور را تهدید می کرد.