کلمه جو
صفحه اصلی

convergent


معنی : همگرا
معانی دیگر : هن، خطوط متقارب ومتلاقی

انگلیسی به فارسی

(هندسه) خطوط متقارب و متلاقی


هم‌گرا، متقارب، هم‌رس، هم‌ریز (در مقابل: واگرا divergent)


همگرا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: tending to move toward a common point or intersection.

- Three convergent roads meet at a traffic circle.
[ترجمه ترگمان] سه مسیر همگرا در یک چرخه ترافیک قرار دارند
[ترجمه گوگل] سه جاده همگرا در یک دایره ترافیک ملاقات می کنند

• tending to move toward each other (mathematics)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] همگرا
[آمار] همگرا

مترادف و متضاد

همگرا (صفت)
convergent

converging


Synonyms: meeting, coming together, concurrent, confluent, connecting, merging


جملات نمونه

1. The member states should start to have more convergent policies.
[ترجمه ترگمان]کشورهای عضو باید سیاست های convergent تری داشته باشند
[ترجمه گوگل]کشورهای عضو باید از سیاست های همگرا بیشتر شروع کنند

2. Finally any head string which uses the convergent node number must be removed as it is no longer available.
[ترجمه ترگمان]در نهایت هر رشته سری که از شماره گره همگرا استفاده می کند باید حذف شود چون دیگر موجود نیست
[ترجمه گوگل]در نهایت هر رشته سر که از شماره گره همگرا استفاده می شود باید حذف شود چون دیگر در دسترس نیست

3. Where a convergent or divergent margin has a significant transform component it is appropriate to refer to it as an oblique-slip margin.
[ترجمه ترگمان]جایی که یک حاشیه همگرا یا واگرا یک مولفه تبدیل مهم دارد که برای اشاره به آن به عنوان حاشیه لغزش مورب مناسب است
[ترجمه گوگل]جایی که یک حاشیه همگرا یا واگن دارای مولفه قابل ملاحظه تبدیل است، مناسب است به عنوان یک حاشیه لغزش لغزش اشاره کنید

4. Convergent boundaries between oceanic lithosphere are marked by an oceanic trench, a volcanic island arc and a Wadati-Benioff zone.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای همگرا بین lithosphere اقیانوسی با یک گودال اقیانوسی، یک قوس island جزیره ای و یک منطقه Wadati - بنیوف مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]مرزهای همگرایی بین لیتوسفرهای اقیانوسی با یک ترانشه اقیانوس، یک جزیره آتشفشانی و یک ناحیه وادتی بنیوف مشخص شده اند

5. The main types of convergent plate margin and their possible modes of development are summarized in Table
[ترجمه ترگمان]انواع اصلی حاشیه صفحه همگرا و حالت های ممکن توسعه آن ها در جدول خلاصه شده است
[ترجمه گوگل]انواع اصلی حاشیه صفحات همگرا و حالت های احتمالی توسعه آنها در جدول خلاصه آمده است

6. One might expect this because convergent evolution would lead to similar mechanisms to carry out similar functions.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است انتظار این را داشته باشد چون تکامل همگرا منجر به مکانیسم های مشابهی برای انجام وظایف مشابه می شود
[ترجمه گوگل]ممکن است این انتظار را داشته باشید زیرا تکامل همگرا به مکانیزم مشابهی برای انجام کارهای مشابه منجر خواهد شد

7. Pedigree method, backcross method and convergent cross selection are used widely in dwarf maize breeding.
[ترجمه ترگمان]روش Pedigree، روش backcross و انتخاب متقابل همگرا به طور گسترده در پرورش ذرت مجزا مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]روش کاشت، روش پشت کراس و انتخاب کروی همگرا به طور گسترده در کشت کوتوله ذرت استفاده می شود

8. A certain degree of training for convergent thinking need some methods and techniques.
[ترجمه ترگمان]درجه خاصی از آموزش برای تفکر همگرا نیاز به روش ها و تکنیک ها دارد
[ترجمه گوگل]یک سطح معینی از آموزش تفکر همگرا به برخی از روش ها و تکنیک ها نیاز دارد

9. A curved-inwards wall has a convergent effect on wall spray.
[ترجمه ترگمان]دیوار خمیده به داخل یک اثر همگرا بر روی اسپری دیوار دارد
[ترجمه گوگل]دیوار منحنی داخلی در اثر اسپری دیوار اثر مناسبی دارد

10. The convergent property and convergent rate of parameter estimation error are analyzed . Some sufficient conditions are given to guarantee the asymptotic normality of parameter estimation error.
[ترجمه ترگمان]ویژگی همگرا و نرخ همگرا خطای تخمین پارامتر مورد تحلیل قرار می گیرد برخی شرایط کافی برای تضمین نرمال مجانبی خطای تخمین پارامتر داده می شود
[ترجمه گوگل]خصوصیات همگرا و نرخ همگرا خطای تخمینی پارامترها تجزیه و تحلیل می شود برخی از شرایط کافی برای تضمین صحیح ضریب همبستگی خطای تخمینی پارامتر ارائه شده است

11. The new algorithm is shown to be globally convergent and numerical experiments indicate that it is very effective for large scale unconstrained minimization problems.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم جدید در سطح جهانی همگرا و تجربی نشان داده شده است و آزمایش ها عددی نشان می دهد که برای مشکلات به حداقل رساندن مقیاس بزرگ بسیار موثر است
[ترجمه گوگل]الگوریتم جدید نشان داده شده است که در سراسر جهان همگرا و آزمایش های عددی نشان می دهد که آن را برای مسائل به حداقل رساندن بدون محدودیت در مقیاس بزرگ بسیار موثر است

12. Therefore, the establishment of the convergent philosophical system of subjective materialism will bring about a revolution in the 21st-century philosophy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تاسیس سیستم فلسفی همگرا of ذهنی، انقلابی را در فلسفه قرن بیست و یکم به ارمغان خواهد آورد
[ترجمه گوگل]بنابراین، ایجاد نظام همگرا فلسفی ماتریالیسم ذهنی انقلاب در فلسفه قرن بیست و یکم را به وجود خواهد آورد

13. Good convergent order connecting some regularised parameter can be got by using this method.
[ترجمه ترگمان]ترتیب همگرا خوب اتصال برخی پارامتر regularised را می توان با استفاده از این روش بدست آورد
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش می توان یک نظم همگرا خوب با اتصال برخی از پارامترهای قانونی برقرار کرد

14. In this paper, three kinds of globally convergent iteration methods for finding real zeros of entire function are given.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، سه نوع روش تکرار همگرا در سطح جهانی برای یافتن صفر واقعی کل تابع ارائه شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سه نوع روش تکرار همگرا در سراسر جهان برای یافتن صفهای واقعی تابع کل ارائه شده است

پیشنهاد کاربران

تلاقی

یکدست
covergent evidence شواهد یکدست


convergent ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: همگرا
تعریف: دارای همگرایی


کلمات دیگر: