کلمه جو
صفحه اصلی

contingency


معنی : احتمال، احتمال و قوع، تصافی
معانی دیگر : امکان، اتفاق، پیشامد، (جمع) پیشامدهای غیرمترقبه، رویدادهای پیش بینی نشده، اتفاقات، تصادفات، تماس، وابستگی (رویداد یا چیزی که به رویداد یا چیز دیگر بستگی دارد)، حدوث، هم رویداد، چیزی که دراینده ممکن است ر دهد، محتمل الوقوع

انگلیسی به فارسی

احتمال، احتمال وقوع، چیزی که در آینده ممکن است رخ دهد، تصادفی، محتمل‌الوقوع


احتمالی، احتمال، احتمال و قوع، تصافی، چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: contingencies
(1) تعریف: a future event that is possible but not likely.
مترادف: eventuality, improbability, unlikelihood
مشابه: case, event, possibility, prospect

- Their money will remain safe in the contingency that all banks fail.
[ترجمه ترگمان] پول آن ها در این احتمال که همه بانک ها شکست بخورند، ایمن خواهد بود
[ترجمه گوگل] پول آنها در شرایطی که تمام بانک ها شکست می خورند، باقی خواهند ماند

(2) تعریف: a possible future event that must be prepared for.
مترادف: eventuality
مشابه: emergency, possibility, risk

- We must consider every contingency.
[ترجمه ترگمان] باید هر احتمالی رو در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل] ما باید هر احتمالی را در نظر بگیریم

(3) تعریف: something that depends on or is incidental to something else.
مترادف: appurtenance
مشابه: adjunct, appendage, dependence, relative

• possibility, chance
a contingency is an event or situation that might happen in the future.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] احتمال، شانس، احتمال وقوع
[حقوق] احتمال (وقوع)
[ریاضیات] احتمال، محتمل، برخورد، توافقی، ارتباط، همسایی، واقعه، پیشامد، امکان خاص، سازگاری
[آمار] توافقی، احتمال

مترادف و متضاد

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

احتمال وقوع (اسم)
contingency

تصافی (اسم)
contingency

chance happening; possibility


Synonyms: accident, break, chance, crisis, crossroads, emergency, event, eventuality, exigency, fortuity, happening, if it’s cool, incident, juncture, likelihood, occasion, odds, opportunity, pass, pinch, predicament, probability, strait, turning point, uncertainty, zero hour


Antonyms: certainty, definiteness, reality, surety, truth


جملات نمونه

1. contingency table
جدول همسانی،جدول همسایش،جدول توافق

2. we are prepared for any contingency
برای (مقابله با) هر گونه پیشامدی آماده ایم.

3. It's impossible to legislate for every contingency.
[ترجمه ترگمان]برای هر احتمالی قانون گذاری کردن غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]برای هر موقعیت احتمالی غیرممکن است

4. A fire in our warehouse was a contingency that we had not expected.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی انبار ما، احتمالی بود که انتظارش را نداشتیم
[ترجمه گوگل]یک آتش سوزی در انبار ما احتمالی بود که انتظار نداشتیم

5. Have you made any contingency plans?
[ترجمه ترگمان]برنامه احتمالی هم انجام دادی؟
[ترجمه گوگل]آیا برنامه های احتمالی را ساخته اید؟

6. Do you have any contingency plans if the scheme doesn't work?
[ترجمه ترگمان]اگه نقشه جواب نده، نقشه احتمالی داری؟
[ترجمه گوگل]آیا طرح های احتمالی دارید اگر این طرح کار نمی کند؟

7. Contingency theory thus combines elements of technological and social determinism.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه تیوری اقتضایی عناصر جبرگرایی اجتماعی و اجتماعی را ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]نظریه احتمالی به این ترتیب عناصر جبرگرایی تکنولوژیکی و اجتماعی را ترکیب می کند

8. An hour maybe and you are making contingency plans.
[ترجمه ترگمان]شاید یه ساعت و تو برنامه احتمالی رو آماده کنی
[ترجمه گوگل]یک ساعت ممکن است و شما برنامه های احتمالی را ایجاد می کنید

9. Mike had talked about contingency plans for catastrophe, he continued.
[ترجمه ترگمان]او ادامه داد: مایک درباره نقشه های احتمالی برای فاجعه صحبت کرده بود
[ترجمه گوگل]مایک در مورد برنامه های احتمالی برای فاجعه صحبت کرد، او ادامه داد

10. So prepare yourself well, with fallback and contingency plans, if your first offer is rejected.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر اولین پیشنهاد شما رد شود خود را به خوبی آماده کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگر اولین پیشنهاد شما رد شود، خودتان را به خوبی آماده کنید، با عقب افتادگی و برنامه های احتمالی

11. Under the contingency fee agreement, the private lawyers hired by the state would be paid only if they win the case.
[ترجمه ترگمان]براساس توافقنامه هزینه احتمالی، وکلای خصوصی که توسط دولت استخدام شده اند تنها در صورتی حقوق می گیرند که در این مورد برنده شوند
[ترجمه گوگل]بر اساس قرارداد هزینه احتمالی، وکیل خصوصی که توسط دولت استخدام می شود، پرداخت می شود تنها در صورتی که پرونده را برنده شود

12. Essentially they were informal contingency exchanges whose future character would be determined by perceptions of Soviet actions and intentions.
[ترجمه ترگمان]اساسا آن ها تبادلات احتمالی غیر رسمی بودند که شخصیت آینده آن ها با برداشت از اقدامات و نیات شوروی تعیین خواهد شد
[ترجمه گوگل]اساسا آنها مبادلات احتمالی غیر رسمی بودند که شخصیت آتی آن بر اساس درک اعمال و اهداف شوروی تعیین می شود

13. The techniques of control used in contingency tables involved literally holding a variable constant by considering its categories one at a time.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های کنترل مورد استفاده در جدول های احتمالی شامل نگه داشتن یک متغیر متغیر با در نظر گرفتن مقوله های آن در یک زمان است
[ترجمه گوگل]تکنیک های کنترل استفاده شده در جداول احتمالی به معنی نگه داشتن یک متغیر ثابت با توجه به دسته های آن در یک زمان است

14. They become obsessed with trying to equip their vehicles with gadgets to deal with every possible contingency.
[ترجمه ترگمان]آن ها به تلاش برای تجهیز وسایل نقلیه خود با ابزار و ابزار برای مقابله با هر احتمالی ممکن تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]آنها با تلاش برای تجهیز وسیله نقلیه خود با ابزارها برای مقابله با هر احتمال احتمالی وسواس می شوند

We are prepared for any contingency.

برای (مقابله با) هر گونه پیشامدی آماده‌ایم.


a reserve fund for contingencies

بودجه‌ی ذخیره برای رویدادهای پیش‌بینی نشده


the contingencies of war

هم رویدادهای (دوران) جنگ


اصطلاحات

contingency table

جدول هم‌سانی، جدول هم‌سایش، جدول توافق


پیشنهاد کاربران

روانشناسی : وابستگی

اقتضایی
contingency approach روش اقتضایی

پیشامدهای غیر مترقبه یا حوادث پیش بینی نشده

عدم اطمینان.
محتمل الوقوع.
احتمال.
اقتضایی.
Contingencies در بحث برآورد هزینه های پروژه:هزینه های احتمالی. منظور مبالغی که برای پوشش عدم اطمینان هایی که احتمالا در برآورد هزینه رخ خواهند داد، است و لذا این احتمالات در تخمین هزینه های پروژه در نظر گرفته میشوند اما این مبالغ در زمان برآورد هزینه به طور مشخص معلوم نیستند و بستگی به سطح پیشرفت پروژه دارند. این هزینه ها با Allowances تفاوت دارند. در مورد اخیر وجود هزینه ها تقریبا محرز است اما کم و کیف آنها چندان مشخص نیست.
هزینه های Contingencies در بیشتر تخمین ها در نظر گرفته میشوند و انتظار بر این است که هزینه کرد آنها نیز رخ دهد. این هزینه ها نوعا بر اساس تحلیل های آماری یا قضاوت بر مبنای دارایی های گذشته یا تجربه اجرای پروژه ها برآورد میشوند.

غریب و الوقوع، پیامد غریب والوقوع



اقتضایی

A contingency is an event you can't be sure will happen or not.

احتیاطی
design contingency: طراحی احتیاطی

Contingency table : جدولی که توزیع یک متغیر را در سطرها و دیگری را در ستون ها نشان می دهد ، برای مطالعه ارتباط بین دو متغیر استفاده می شود


احتمال

contingency ( آمار )
واژه مصوب: پیشایندی
تعریف: زمان یا هزینه ای که برای برآوردن نیازهای پیش بینی نشدۀ پروژه در نظر گرفته می شود

احتمالاتی بودن، امکانی بودن، احتمال وقوع، پیشایندی بودن


کلمات دیگر: