voluminous

معنی : فراوان، بزرگ، انبوه، مفصل، جسیم، حجیم

معانی دیگر : گنجا، کت و گنده، تنومند، هیکل دار، متعدد، پرشمار، زیاد، وابسته به یا در چند کتاب یا جلد متعدد، متراکم

انگلیسی به فارسی

حجیم، بزرگ، جسیم، متراکم، انبوه، مفصل

حجم زیاد، حجیم، بزرگ، فراوان، انبوه، مفصل، جسیم

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: voluminously (adv.)

• (1) تعریف: having or characterized by great size, quantity, or volume.
• مترادف: abundant, copious
• مشابه: ample, bulky, capacious, extensive, great, huge, immense, large, lavish, many, massive, roomy, spacious, vast, wide

- The child was bundled up in a voluminous coat that made him look comical.

[ترجمه ترگمان] بچه در لباس voluminous فرورفته بود که او را مضحک جلوه می داد
[ترجمه گوگل] کودک در یک کت پوشانیده شده بود که او را خشنود می کرد

- After being washed, her hair looked shiny and voluminous.

[ترجمه ترگمان] بعد از شستن، موهایش براق و حجیم به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] پس از شستشو، موهایش براق و براق شد

• (2) تعریف: of written text, filling or sufficient to fill volumes.
• مشابه: copious, extensive, huge, large, massive, vast

- His first draft of the novel was voluminous, but he cut it down to twelve hundred pages.

[ترجمه ترگمان] اولین پیش نویس کتاب حجیم بود، اما او آن را تا دوازده صفحه کاهش داد
[ترجمه گوگل] اولین پیش نویس این رمان حجم زیادی بود، اما آن را به دوازده صد صفحه تقلیل داد

• with a large capacity; productive
voluminous means very large in size or quantity; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] حجیم - دارای حجم
[ریاضیات] حجیم، گنجا

مترادف و متضاد

فراوان (صفت)

many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

بزرگ (صفت)

mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

انبوه (صفت)

gross, luxuriant, aggregate, dense, thick, bushy, voluminous, collective, rank, multitudinous, thick-set, floccose

مفصل (صفت)

full, detailed, long, lengthy, voluminous, ample, spacious, fulsome, fully-described

جسیم (صفت)

voluminous, corpulent, bulky, bodied, massy

حجیم (صفت)

large, voluminous, massive, huge

big, vast

Synonyms: abundant, ample, billowing, bulky, capacious, cavernous, comprehensive, convoluted, copious, covering, expansive, extensive, full, great, large, legion, many, massive, multifarious, multitudinous, numerous, prolific, roomy, several, simple, spacious, sundry, swelling, various

Antonyms: little, slight, small, tiny

جملات نمونه

1. a voluminous history of england

تاریخ چند جلدی انگلستان

2. a voluminous negress held him by the hand

یک زن سیاهپوست تنومند دستش را گرفت.

3. his voluminous writings include ten novels

نوشته های متعدد او شامل ده رمان است.

4. her virtues are voluminous

محسنات او زیاد است.

5. Her voluminous silk dress billowed out behind her.

[ترجمه ترگمان]پیراهن بلندش در پشت سرش موج می زد
[ترجمه گوگل]لباس ابریشم ابریشم او را پشت سر گذاشت

6. She tucked up her voluminous skirts to make room for Jane beside her.

[ترجمه ترگمان]دامن بلندش را جمع کرد تا برای جین جا به جا کند
[ترجمه گوگل]او دامنهای دامنهایش را جمع کرد تا جین را کنار او بگذارد

7. Have you read McClelland's voluminous account of his life and work?

[ترجمه ترگمان]آیا حساب voluminous مک McClelland از زندگی و کار او را خوانده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما حساب ممتد حساب مک کللند از زندگی و کار خود را خوانده اید؟

8. He took voluminous notes during the lecture.

[ترجمه ترگمان]او در طی سخنرانی یادداشت های زیادی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او در طول سخنرانی یادداشت های فراوانی را به دست آورد

9. From one of his voluminous pockets he produced a bottle of whisky.

[ترجمه ترگمان]از یکی از جیب هایش یک بطری ویسکی بیرون آورد
[ترجمه گوگل]از یکی از جیب های بزرگ او یک بطری ویسکی تولید کرد

10. When finished in 42 the voluminous work contained some twenty-two books and upwards of 1000 pages.

[ترجمه ترگمان]زمانی که در ۴۲ اثر حجیم به پایان رسید، حدود بیست و دو کتاب و بیش از ۱۰۰۰ صفحه وجود داشت
[ترجمه گوگل]در 42 سالگی، کارهای فراوانی شامل حدود دوازده کتاب و بالاتر از 1000 صفحه بود

11. Roused, the Monsignor hiked the skirt of his voluminous cassock and lumbered up to the podium.

[ترجمه ترگمان]او، منسینیور مونتانلی، منسینیور مونتانلی، که دامن بلندش را بالا برده بود، به سوی سکو رفت
[ترجمه گوگل]Roused، Monsignor دامن cassock حجم خود را افزایش داد و به تخت افتادن

12. She took off the voluminous apron Cook had lent her and went in search of her charge.

[ترجمه ترگمان]او پیش بند voluminous را که کوک به او قرض داده بود بیرون آورد و به جست و جوی متهم پرداخت
[ترجمه گوگل]او قبلا جلوی پرین را گرفت و کوک او را قرض گرفته بود و به دنبال اتهام او بود

13. The now voluminous literature on modernism and postmodernism has been dominated by philosophers and modern language theorists and historians of architecture.

[ترجمه ترگمان]در حال حاضر متون voluminous در مورد مدرنیسم و پست مدرنیسم تحت تاثیر فلاسفه و نظریه پردازان زبان مدرن و مورخان معماری قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]ادبیات در حال حاضر در مورد مدرنیسم و پست مدرنیسم تحت تأثیر فلاسفه و نظریه پردازان مدرن زبان و مورخان معماری قرار گرفته است

14. Democritus' writings were voluminous, and several of the recorded titles sound medical in nature.

[ترجمه ترگمان]Democritus فراوان بود، و چندین عنوان ثبت شده در طبیعت به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]نوشتههای دموکریت حجم زیادی داشتند و چندین عنوان ثبت شده طبیعت طبیعیاش را به تصویر میکشیدند

15. He answered every letter in his voluminous correspondence, and never formally.

[ترجمه ترگمان]او هر نامه ای را که در مکاتبات voluminous نوشته شده بود، به طور رسمی پاسخ داد
[ترجمه گوگل]او هر نامه ای را در مکاتبات انبوه خود و هرگز به صورت رسمی پاسخ داد

16. Voluminous diplomatic correspondence, in a serious but ridiculous vein, followed this episode.

[ترجمه ترگمان]مکاتبات دیپلماتیک، در یک رگ جدی ولی مضحک این قسمت را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]مکاتبات دیپلماتیک مستحکم، در یک رشته جدی اما مضحک، به دنبال این قسمت بود

A voluminous Negress held him by the hand.

یک زن سیاه‌پوست تنومند دستش را گرفت.

Her virtues are voluminous.

محسنات او زیاد است.

His voluminous writings include ten novels.

نوشته‌های متعدد او شامل ده رمان است.

a voluminous history of England

تاریخ چند جلدی انگلستان

پیشنهاد کاربران

گشاد

voluminous literature
متون مفصل

حجم انبوه
Voluminous data
حجم انبوهی از اطلاعات، حجم وسیعی از اطلاعات

کلمات دیگر: