کلمه جو
صفحه اصلی

discriminator


معنی : تفکیک کننده، تمیز دهنده، فرق گذار
معانی دیگر : تبغیض گر، تبعیض کننده، فرورگر، خبره، قائل به تبعی­

انگلیسی به فارسی

ممیز، فرق‌گذار


تمیز‌دهنده، تفکیک‌کننده، قائل به تبعیض


تبعیض کننده، تمیز دهنده، تفکیک کننده، فرق گذار


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing able to recognize differences; person or thing that shows discernment; one who discriminates

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ممیز مداری که اندازه و علامت ولتاژ خروجی آن به میزان اختلاف سیگنال ورودی با سیگنال استاندارد یا سیگنال دیگر بستگی دارد. بنابراین ممیز بسامدی میزان انحرافات از بسامد حامل را به تغییرات دامنه متناظر با آن تبدیل می کند. همچنین ممیز ارتفاع-پالس تنها برای پالسهای متجاوز از ارتفاع معین ولتاژی در خروجی تولید می کند.ممیز فاز تغییرات فاز را به تغییرات دامنه متناظر با آن تبدیل می کند. - متمایز کننده
[آمار] تشخیص گر

مترادف و متضاد

تفکیک کننده (اسم)
demodulator, separator, discriminator

تمیز دهنده (اسم)
discriminator

فرق گذار (اسم)
discriminator

جملات نمونه

1. One of the most important discriminators between plums and prunes is what their age means to them.
[ترجمه ترگمان]یکی از مهم ترین مشکلات بین آلو و آلو این است که سن آن ها برای آن ها چه معنایی دارد
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین تبعیض کنندگان بین آلو و آلو، این است که سن آنها به چه معناست

2. Based on this, a differential discriminator using phase correcting method was proposed, and a modified CORDIC algorithm was also implemented by DSP.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، یک discriminator تفاضلی با استفاده از روش تصحیح فازی پیشنهاد شد و یک الگوریتم اصلاح شده cordic نیز توسط DSP پیاده سازی شد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، یک اصلاح کننده دیفرانسیلی با استفاده از روش اصلاح فاز پیشنهاد شده بود و یک الگوریتم اصلاح شده CORDIC نیز توسط DSP اجرا شد

3. A discriminator transforms shapeless signals into identical logic signals. Afterwards the coincidence unit triggers data . . .
[ترجمه ترگمان]A سیگنال های بی شکلی را به سیگنال های منطقی یک سان تبدیل می کند بعد از آن واحد تصادفی داده ها را تحریک می کند
[ترجمه گوگل]یک تبعیض کننده سیگنال های بی شکل را به سیگنال های منطقی یکسان تبدیل می کند پس از آن واحد ادغام اطلاعات را به ارمغان می آورد

4. A new microwave discriminator using a dielectric resonator is presented. The design method and the experimental results are given.
[ترجمه ترگمان]یک discriminator مایکروویو جدید با استفاده از یک تشدیدکننده دی الکتریک ارائه می شود روش طراحی و نتایج تجربی مشخص شده است
[ترجمه گوگل]ارائه دهنده Discriminator جدید مایکروویو با استفاده از رزوناتور دی الکتریک است روش طراحی و نتایج تجربی داده شده است

5. The principle of general pulse-height discriminator circuit and its existing timing error were introduced.
[ترجمه ترگمان]اصل مدار discriminator - ارتفاع - ارتفاع و خطای زمان بندی فعلی آن معرفی شد
[ترجمه گوگل]اصل مدار تبعیض کننده ارتفاع پالس و خطای زمان بندی موجود آن معرفی شد

6. Two phase - shift - networks of frequency discriminator are given circuit and layout examples.
[ترجمه ترگمان]دو نوع تغییر فاز - تغییر فرکانس به صورت مدار و نمونه های چیدمان به دست می آیند
[ترجمه گوگل]دو فاز - تغییر - شبکه های تبعیض کننده فرکانس مدار و نمونه های طرح بندی داده می شود

7. In this paper, discriminated frequency property of phase discriminator has been studied.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ویژگی فرکانس of فازی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ویژگی فرکانسی تشخیص تشخیص فاز مطالعه شده است

8. Hardware circuits include discriminator circuit, peak holding circuit, control circuit, analog-digital conversion circuit and communication circuit.
[ترجمه ترگمان]مدارهای سخت افزار شامل مدار discriminator، مدار کنترل پیک، مدار کنترل آنالوگ، مدار تبدیل آنالوگ و مدار ارتباطی هستند
[ترجمه گوگل]مدارهای سخت افزاری شامل مدار تشخیصی، مدار نگهداری پیک، مدار کنترل، مدار تبدیل آنالوگ دیجیتال و مدار ارتباطی است

9. The discriminator circuit is mainly composed of an integrated voltage comparator, MAX92 and owns the characters of very low-power and low operating voltage.
[ترجمه ترگمان]مدار discriminator عمدتا متشکل از یک comparator ولتاژ یکپارچه، MAX۹۲ است و دارای مشخصات ولتاژ بسیار پایین و ولتاژ عملکرد پایین است
[ترجمه گوگل]مدار تشخیص دهنده به طور عمده از مقایسه یکپارچه ولتاژ، MAX92 تشکیل شده است و دارای کاراکترهای ولتاژ کارآمد بسیار کم و کم است

10. LNA, orthogonal network, microwave phase discriminator, video amplifier are designed for broadband application. Reliability, circuit process, and structure are de-signed .
[ترجمه ترگمان]LNA، شبکه متعامد، discriminator فاز مایکروویو، تقویت کننده ویدیویی برای کاربرد پهن باند طراحی شده اند قابلیت اطمینان، فرآیند مدار و ساختار de هستند
[ترجمه گوگل]LNA، شبکه متعامد، Discriminator فاز میکروفون، تقویت کننده ویدیو برای برنامه های پهن باند طراحی شده اند قابلیت اطمینان، فرایند مدار و ساختار امضا شده است

11. Flips the position of the discriminator attribute's name to the other side of the inheritance symbol.
[ترجمه ترگمان]موقعیت ویژگی مشخصه discriminator را به سمت دیگر نماد ارث flips
[ترجمه گوگل]موقعیت نام شناسه تمایز دهنده را به طرف دیگر نماد ارث بری می دهد

12. The discriminator performs both timing and energy range selection functions.
[ترجمه ترگمان]The هم زمان بندی و هم تابع انتخاب دامنه انرژی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]Discriminator هر دو تابع انتخاب محدوده زمان و انرژی را انجام می دهد

13. The paper demonstrates a nonlinear design of the stabilization system of Fabry-Perot (F-P) interferometer which is a frequency discriminator used in double-edge wind lidar.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک طراحی غیرخطی از سیستم تثبیت of - پروت (F - P)را نشان می دهد که یک discriminator فرکانس مورد استفاده در دو لبه با لبه دوگانه است
[ترجمه گوگل]مقاله نشان دهنده یک طراحی غیر خطی از سیستم ثبات Faber-Perot (F-P) تداخل سنج است که یک تبادلگر فرکانس استفاده شده در لیدار باد دو لبه است

14. Using the code, we produced a gear - like discriminator by MEMS fabrication technologies.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این کد، ما یک gear مانند discriminator را با فن آوری های ساخت MEMS تولید کردیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از این کد، ما با استفاده از فن آوری های تولید MEMS یک ابزار تمیز کننده دنده ای تولید کردیم


کلمات دیگر: