کلمه جو
صفحه اصلی

wrought


معنی : ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده
معانی دیگر : (فلز) چکش کاری شده، کوفته، ورزیده، زمان گذشته و اسم مفعول: work، شکل داده شده، دیسداده، دیسدار، شکل دار، آذین شده، مزین، زینت شده، آراسته، به شکل درامده

انگلیسی به فارسی

به شکل درآمده، تشکیل شده، به شکل درآورده شده، از Wrought کار درآورده، ساخته


ساخته شده است، ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: worked, done, put together, or shaped.

- It was a beautifully wrought design.
[ترجمه ترگمان] طراحی بسیار زیبایی بود
[ترجمه گوگل] این یک طراحی زیبایی بود
- She turned in a finely wrought essay.
[ترجمه ترگمان] او در پاسخ گفت: - نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه گوگل] او در مقاله ای با دقت مطالعه کرده است

(2) تعریف: embellished or refined.

(3) تعریف: hammered into shape, as metal or metal objects.

- The pendant is made of wrought silver.
[ترجمه ترگمان] آویز از نقره ساخته شده است
[ترجمه گوگل] آویز از نقره ساخته شده ساخته شده است
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of work.

- They surveyed the destruction that was wrought by the storm.
[ترجمه ترگمان] آن ها با دقت به destruction که از طوفان ساخته شده بود، نگاه کردند
[ترجمه گوگل] آنها تخریب هایی را که توسط طوفان انجام شد مورد بررسی قرار دادند

• processed; forged; shaped; molten; cast (e.g. iron)
wrought is a past tense and past participle of wreak.
wrought metal has been made into a particular shape, usually a decorative one.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ساختار فرم داده شده، نوردی

مترادف و متضاد

ساخته (صفت)
made, artificial, forged, built, constructed, created, manufactured, produced, hypocritical, faked, ready-made, wrought

به شکل دراورده شده (صفت)
wrought

به شکل درآمده (صفت)
wrought

تشکیل شده (صفت)
wrought

از کار دراورده (صفت)
wrought

جملات نمونه

1. wrought iron
آهن ورزیده

2. I choose for my subject faith wrought into life, apart from creed or dogma. By faith I mean a vision of good one cherishes and the enthusiasm that pushes one to seek its fulfillment regardless of obstacles. Faith is a dynamic power that breaks the chain of routine and gives a new, fine turn to old commonplaces. Faith reinvigorates the will, enriches the affections and awakens a sense of creativeness.
[ترجمه ترگمان]من به خاطر ایمان دینی خود به زندگی، جدا از اعتقادات و عقاید تعصب آمیز، انتخاب می کنم به اعتقاد من، یک دیدگاه از یک ایده خوب و شور و شوق است که فرد را وادار می کند بدون در نظر گرفتن موانع، به دنبال تحقق آن باشد ایمان یک قدرت پویا است که زنجیره روتین را می شکند و به چیزهای پیش پاافتاده و پیش پاافتاده و پیش پاافتاده تبدیل می شود ایمان به اراده، تقویت احساسات و احساس قدرت خلاقه را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]من برای موضوع من انتخاب کردم، ایمان به زندگی، به غیر از اعتقاد و عدل، به زندگی تبدیل شده است با ایمان من به معنی یک چشم انداز خوب و گرمی است که به دنبال تحقق آن بدون در نظر گرفتن موانع است ایمان نیروی پویایی است که زنجیره ای از روال را قطع می کند و به نوبت های جدیدی تبدیل می شود ایمان اراده را تقویت می کند، عواطف را غنی می کند و یک حس خلاقیت را بیدار می کند

3. This concentration of airborne firepower wrought havoc with the enemy forces.
[ترجمه ترگمان]این تمرکز قدرت شلیک ما با نیروهای دشمن را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل]این تمرکز از قدرت شلیک هوایی، با نیروهای دشمن روبرو شده است

4. The gates were made of wrought iron.
[ترجمه ترگمان]دروازه از آهن ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]دروازه های ساخته شده از آهن ساخته شده بود

5. This century wrought major changes in our society.
[ترجمه ترگمان]این قرن تغییرات عمده ای در جامعه ما ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]این قرن تغییرات بزرگی در جامعه ما ایجاد کرد

6. The storm wrought havoc in the south.
[ترجمه ترگمان]طوفان در جنوب غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]طوفان در جنوب خسارت ایجاد کرد

7. Events in Paris wrought a change in British opinion towards France and Germany.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای پاریس تغییراتی در افکار انگلیسی ها نسبت به فرانسه و آلمان به وجود آورد
[ترجمه گوگل]رویدادهای پاریس تغییرات در اندیشه ی بریتانیا را نسبت به فرانسه و آلمان تغییر دادند

8. The flood wrought havoc on the countryside.
[ترجمه ترگمان]سیل آشوب و ویرانی را در حومه شهر برپا کرده بود
[ترجمه گوگل]سیل در حومه شهر ویران شده است

9. We surveyed the devastation wrought by the fire.
[ترجمه ترگمان]ما the را که از آتش ساخته شده بود با دقت بررسی کردیم
[ترجمه گوگل]ما از تخریب ناشی از آتش سوزی خبر دادیم

10. It stood between two silver candlesticks, prettily wrought in silver.
[ترجمه ترگمان]بین دو شمعدان نقره قرار داشت که قشنگ شده بود
[ترجمه گوگل]این بین دو شمعدان نقره ای بود که زیبایی نقره ای داشت

11. But the devastation already wrought in it is heartrending to contemplate.
[ترجمه ترگمان]اما ویرانی که در آن راه یافته است، برای فکر کردن دل دل است
[ترجمه گوگل]اما ویرانی در حال حاضر در آن ساخته شده است دلمشغول به فکر کردن

12. There was a fancy grille like a wrought iron gate at the rear end of the dash under the stairs.
[ترجمه ترگمان]در انتهای راهرو، پنجره ای به رنگ آهنی تعبیه شده بود که در انتهای پلکان زیر پلکان قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک پنجره مشبک فوری مانند یک دروازه ای از آهن ساخته شده در انتهای عقب در زیر پله ها بود

13. I revelled in the capricious vegetation wrought in iron - even the sound of water running in the urinals was pleasing.
[ترجمه ترگمان]از درون پوشش گیاهی بل هوس که در آهن به کار افتاده بود لذت می بردم، حتی صدای آبی که در the جاری می شد لذت بخش بود
[ترجمه گوگل]من در پوشش گیاهی فاسد شده در آهن نشان دادم - حتی صدای آب در حال عبور از رگهای خونی بود

14. But the painful stalemate wrought on this issue by divided government in Washington compelled a new approach.
[ترجمه ترگمان]اما بن بست دردناکی که در این مساله توسط دولت تقسیم شده در واشنگتن ایجاد شد، یک رویکرد جدید را مجبور کرد
[ترجمه گوگل]اما درگیری واضح در این مورد توسط دولت متضاد در واشنگتن موجب رویکرد جدیدی شد

15. Wrought Iron Iron possessing a very low carbon content, which makes it tough and malleable.
[ترجمه ترگمان]آهن آهنی دارای مقدار بسیار کم کربن است که آن را محکم و چکش خوار می سازد
[ترجمه گوگل]آهن کوره آهن دارای یک مقدار کربن بسیار کم است که باعث می شود آن سخت و نرم است

wrought iron

آهن ورزیده


پیشنهاد کاربران

خمیری

ازکاردرآوردن، اعمال کردن


کلمات دیگر: